بازروایت”تو” و “معنا”در«میناهای وحشی»/اسدالله شکرانه |
|
عنوان مقاله :
بازروایت”تو” و “معنا”در«میناهای وحشی»/اسدالله شکرانه
شعر ازسویه ای عام و بدیهی، زبان میانجی سامانه ی ذهنی شاعر با سامانه ی ادراک، فهم ودریافت های آنی دیگران است، امّا ازسویهی هستی شناسی، شعر میانجی سامانه ی دریافتی شاعر از جهان بیرونی، درونی کردن آن به واسطه ادراک واحساس و بازتاب آن در گزاره ها است. شاعر در اتّفاقی درونی، براساس دانش و بینش پیشینی، خاطره های ازلی و حضورهای درزمانی در جهان واژگان ومفاهیم، نمی تواند جهان را بی میانجی اتّفاق شاعرانه صورت بندی کند. جهان با ذهنیت شکل گرفته در جان شاعر، دراتّفاقی زبانی، صورتی شاعرانه پیدا می کند که بانشانه ها عینیت می یابد و درتفسیر وتأویل نشانه ها ، سامانه ای از عینیت های متعدّد را صورت بندی می کند. شعر به این روایت، مانند آینه ای است که دیگری خودرا درآن می بیند و با ادراک، احساس و لذّت، امتداد می دهد؛ نقطه ای است که خط می شود وخطّی که به صورت های عاطفی و شکل های منظّم ونامنظّم هندسه های مفهومی در ذهن وزبان ها ادامه می یابد و جغرافیای رابطه ها را تعریف می کند.
رابطه ی شاعر با کنش های ذهنی در لحظه های بحرانی، کشف وتعبیر و تعریف های تازه از اشیای پیرامونی تا حضورهای وهمی درخیال های اکنونی است. جغرافیایی است که مرزهای مستقیم یا هندسی منظّمی ندارد. باریکه های نور در شیار ذهن، خطّ مرزی آن است و فرورفتگی های عاطفی، درّه های پرشیب آن. فرازی اگر هست؛ قد کشیدن خیال است به قلّه های دور تا قاف یا آسمانی با ابرهای وهمناک و صورت های کهکشانی به اسطوره ای یا آرزویی یا تمنّایی … جان بخشی به ماه یا خورشید تا زهره ومریخ ومشتری… مرزهای زمینی جغرافیای ذهن شاعر به کوهساری می رسد یا شیب درّه ای … به باغی وجویباری، امّا در تقاطع های اتّفاقات ذهنی و حادثه های عاطفی، شاعر با مروری گزاره مانند از دریافت ها ومعناها ، فهم ها و گفتن ها، گفتگوهایی ضمنی با خود و دیگری با قاعده های مسلّط قدرت بر زندگی ، جغرافیای خودش را دارد؛ جغرافیایی کوبیسم وار که در بومی منظّم قرار دارد و قطعاتش جابه جا در چشم می آید که درسطح ، بُعد وارتفاع اغراق نمایی شده است؛ حجمی از تصاویر با پس زمینه هایی ازخط خطی های کودکانه ای که در فهم بزرگسالی ، سلّاخی شده است .
مجموعه های شعر، آینه های دردار دولنگه ای هستند که در هرلنگه ی آن، ترکیبی دوتایی ازشاعر و جهان شاعرانگی دیده می شود و درکنشی جابه جایی، یکی، دیگری را می بیند ودیگری دیده های اورا بازشناسی می کند . جهان در مجموعه ها ی شعرسیّال است. تن به یکی های «زمانی، مکانی ، تاریخی » و « معنایی ، تعبیری و تفسیری » نمی دهد و درچند گونگی ، لایه لایه می گردد، زیرا آفرینش گر این جهان، نمی تواند ثابت باشد وتنها دریک لنگه ی این آینه حضورداشته باشد. گاهی با یکی می ماند و گاه درهیبتی متفاوت در دیگری حضورمی یابد. در لنگه ی یکی های «زمانی، مکانی وتاریخی » این سیّالیت مکانی، حضور شاعر است که خاصیّتی فرازمانی دارد. هر آنچه که درسیّالیت زمانی اتّفاق می افتد، تقابلی از مانایی وپویایی تاریخی نیز بروز می کند و درسیالیت تاریخی جابه جا می شود… اسطوره وار در زمان حال قدم می زند تا شاعر به دیروز باز گردد، امّا درلنگه ی دیگر« معنا ، تعبیر و تأویل » شاعر، غیبتی جادوانه دارد. غایبی است که با جادوی چینش کلمات و صورت بندی مفاهیم و سیّال کردن دریافت های حسّی، حاضر است و نجواگونه درگوش دیگری با موسیقی و لحن و آهنگ واژه ها ، زمزمه می کند… با نشانه ها ، معناها را به ذهن دیگری می کشاند و باترکیب نشانه ومعنا و حس آفرینی ، خوانش سه گانه ی معنا ، تعبیر وتفسیر را درلنگه ی حضور خواننده عینیت می بخشد. این هردولنگه امّا، در نمای بیرونی ، فقط یک آینه اند؛ آینه ای که شاعر و دیگری وجهان هایی دیگر حضوردارند. تماشای سه گانه ی «شاعر ، دیگری و جهان های دیگر » از نمای نزدیک ، اتّفاقی ترکیبی است. زبان، شاعر ومخاطب دراین نمای نزدیک باهم دیده می شوند .
«میناهای وحشی» مجموعه شعر خانم فاطمه محسن زاده ، همان اتّفاق ترکیبی ، شاعر و جهان شاعرانگی است . در این مجموعه، زبان، شاعر ومخاطب درنمای نزدیکی از صورت بندی خیال در « میناهای وحشی» درردیف کلمات و کشف وشهودهای تازه ازاشیا ، شیء شدگی خاطره ها و حضورهای درزمانی کنار حادثه ها ، باهم دیده می شوند و برای هم روایت هایی دوسویه دارند. «من » خودش را آن گونه که هست در لنگه ای ازآینه نمودارمی کند و از «تو » می گوید. ترکیبی از دولنگه ی یک آینه که شاعرومخاطب ، با هم درلنگه های «زمانی ، مکانی ، تاریخی » و « معنا، تعبیر ، تفسیر» حضوری سیّال وجابه جا گون دارند، امّا درسایه های روشن وتاریک آینه دولنگه آنها ، آبستن ابرهای هولناک خیال و شعور، وهم وتردید ، فریاد وزمزمه اند و وحشتی وحشی ورام ناشدنی دارند؛ اتّفاقی که باروان خوانی وحشت ها ، روان جهان شاعر بازنمایی می شود .
نظرات[۰] | دسته: شعر, معرّفی کتاب, مقاله, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
باور نویسنده ی امروز از ادبیّات متعهّد/حامدگنجعلیخان حاکمی |
|
عنوان مقاله :
تحلیل “نویسندهی امروز هنوز میتواند به ادبیاتِ متعهد باور داشته باشد” و بررسی نظر بلانشو
جملات و احکامی از این دست، «اگر در روم قدیم شاعران و پیامبران یکی بودند، آیا اکنون هم همکاران ما وظیفه ندارندمراقب اعمال بشر باشند» و «وظیفه رماننویس این است که طبیعت بشری را روشن کند و آن را از تاریکی به درآورده»، هرچند دلنشین اند و دستورالعملی ضمنی برای نویسندگان دارد که نویسنده باید مراقب اعمال بشر باشد، اما خالی از تناقض و غیرقابل مناقشه نیز نیست. تناقض موردبحث زمانی آشکار میشود که توجه خود را به شخص نویسنده ازآنجهت که مینویسد، معطوف و این پرسش را مطرح کنیم که یک نویسنده چه میتواند بکند؟
بررسی ساده فرایند نوشتن: با مشاهده اولین مرحله از فرایند پیچیدهی «نوشتن»، این سؤال به ذهن متبادر میشود که چرا چنین عکسالعملهای متفاوتی در برابر چیزی واحد قابلتصور است؟ پاسخ گفتن به این پرسشها مستلزم ورود به مبحث «روانشناسی نویسنده» است. میتوان بهطور ساده چنین بیان کرد که عامل جذب و یا عدم جذب نویسنده توسط یک خبر، حادثه، سخن، منظره و…علاوه بر چگونگی ذاتی آن موضوع، خصوصیات فردی و روانشناختی وی است. ابژه دقیقاً همان چیزی است که با مکانیسم انطباق وضعیت موجود، با ساختار ذهنی و شخصیتی نویسنده او را نسبت به آنچه درک کرده است در حالت تأثیر قرار میدهد. این انطباق بر جهانبینی نویسنده است.
میتوان تا اینجا نتیجه گرفت :
یک – اولین مرحله از فرایند خلق اثر داستانی، یعنی ظهور «ایده و یا فکر اولیه»، کاملاً جدا از تصمیم آگاهانهی شخص نویسنده و صرفاً متکی بر چگونگی ساختار شخصیتی وی است.
دو – دومین مرحله ظاهراً نقش عامل خودآگاهی نویسنده غلبه مییابد. «ایده» پرداخت و پردازش میشود و همزمان مؤلفههای شخصیت، حادثه و طرح شکل میگیرند.
سه ـ سومین مرحله عامل تجربه به نویسنده کمک میکند تا پایههای طرح را ریخته و از وجوه پدیداری مختلف آن را وارسی کند.
چهار ـ چهارمین مرحله دستبهقلم بردن بر اساس طرح نهایی است و مینویسد.
ظاهراً همهچیز بر طبق اصول معینی پیش میرود و هیچ مشکلی به چشم نمیخورد، اما بهواقع چنین نیست. نویسندگانی گزارش دادهاند هنگام نوشتن یک داستان، شخصیتهای داستانی سر به عصیان گذارده و به راه خود رفتهاند؛ بهعبارتیدیگر در موقعیتی خاص؛آنگونه که مدنظر نویسنده بوده است، سخن نگفتهاند و عملنکردهاند. سامرست موآم میگوید: «طرح نویسنده هراندازه که دقیق باشد، عمرِ آن دوام ندارد، زیرا همینکه اشخاص وارد صحنه شدند و جان گرفتند، علیه نویسنده و طرح او سربلند میکنند و اگر نویسنده بخواهد و اصرار داشته باشد که آنها را در چارچوب طرح نگه دارد و از گسترش طبیعی آنها ممانعت کند، اشخاص داستان از صورت مردم زنده خارج میشوند و به آدمک های مقوایی بدل میگردند…». نویسندگان و نظریهپردازان فن داستان چنین میگویند که اگر نویسنده، در خلق شخصیتها چنان مهارتی به خرج دهد که هریک در جهان داستان دارای هویتی روشن و باورپذیر گردند، در آن صورت در مقاطع مختلف و در مواجهه با حوادث و پیش آمدها، این شخصیتهای مخلوق ذهن نویسنده، میتوانند برمبنای چارچوب شخصیتی خویش که از پیش قوامیافته تصمیم بگیرند، سخن بگویند و عمل کنند، حتی اگر نویسنده بنا به مقتضیاتی چنین میلی نداشته باشد. این تحلیل چنانکه در وهلهی اول به نظر میرسد، منطقی نیست؛ چراکه بر پیشفرضهایی نادرست بناشده است.
نظرات[۱] | دسته: مقاله, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
زمان و ذهن ـ آگاهی در شعر فروغ / دکتربیژن باران |
|
بعد زمان در شعر فروغ یک محور پیوسته است که از گذشته، به حال، تا آینده امتداد دارد. زمان در زندگی را می توان فرد در دم انگاشت که برایش مبداء زمان در گذشته او و مقصد در آینده قرار دارند. مصالح کاربرده شده در گذشته از حافظه فرد آمده؛ جنبه ناستولوژی/ غبطه و عاطفی قوی دارد. مصالح کاربرده شده در حال از حواس ربطی به محیط شامل فضا، زمان، رخدادها آمده؛ برنامه ای، پیشگویانه، واقعیتگرا، حسی بصری/ شنوایی، با نور سفید/ روز می باشد. مصالح کاربرده شده برای آینده با امیال، خواسته ها، انتظارات فرد آمده؛ آرمانگرا، خوشبینانه، بنظرآمدن Clairvoyance، با تخیل می باشد.
زمان پیشرفت پیوسته نامحدود هستی و رویدادها در گذشته، حال، آینده بمثابه یک کل می باشد. نقطه ای در زمان با ساعت، دقیقه، ثانیه پس از نیمه شب یا ظهر می باشد. زمان با ارتعاشات اتمی و گردش زمین بدور خورشید در روز و شب و از نصف النهار مریدین، نزدیک لندن، اندازه گیری می شود. زمان در منظومه شمسی تابع قوانین گرانش نیوتن و در سرعت نزدیک به نور در نسبیت آینشتاین اندازه های گوناگون دارد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
یادداشتی بر یکی از شعرهای « میناهای وحشی » / فرید یاسینی |
|
یادداشتی از فرید یاسینی
شعرِ شمارۀ یازده از مجموعه ی « میناهای وحشی »
__________________________________
« دور می شوند از هم
قطار
و سپیداری که عاشق سفر بود »
این یکی از هشتاد و پنج شعر فاطمه محسن زاده است، از دفتر میناهای وحشی وی؛ ضمن تبریک به ایشان برای چاپ کارشان؛ امیدوارم که برخی از دیگر کارهای این دفتر را به مرور بتوانم تورّق کنم.
شعر یک جورهایی خشک است انگاری، امّا به گمانم همین نقطۀ قوّت کار است؛ خشک بودنش به خاطر عامل لحن است؛ لحن شعر، گزارشی است؛ حتّی آنجا که گفته شده، ” سپیداری که عاشق سفر بود”، انگاری از خشکی لحن نمی کاهد که هیچ، تازه شعر را می خواهد بدهکار هم بکند که حالیا که سخن از عشق است، پس آیا این لحن گزارشی مخلّ شرح این عشق نیست؟ نه، نیست. اتّفاقاً همین لحن گزارشی و همین خشکی، با صفت “عاشق” که به سپیدار نسبت داده شده، شعر را گرفتار نوعی معارضه در جانش کرده که همین قوّت آن است به نظر من، که محلّ اصطکاک است در شعر، که انگاری لحن خشک گزارشی روی ریل این عشق می غلتد و کار را تمام می کند.
سپیدار، در ایستگاه قطار است و هر بار که قطار، ایستگاهش را ترک می کند این سپیدار عاشق سفر است (چون همیشه در ایستگاه در کنار جایگاه است)، که بر جای می ماند. این گوییا غمنامه ای باشد از انسان حالیه، انسانی که نصیبی از حرکت ندارد، امّا عاشق حرکت است، انگاری نمی داند که بی حرکتی او از طبیعت اوست (مثل درختی که ساکن است ) .
آنجا گفتم که معارضه ای در جان شعر است از لحن گزارشی و بروز صفت عشق؛ اینجا می افزایم که یک معارضۀ دیگر هم هست از سپیداری که بی ثمر است و ثمره ای که دارد (به واسطۀ عاشق بودنش) .
در خصوص واژۀ قطار، امّا شعر حاوی طنزی تلخ است؛ قطاری که به قامت دراز است، در این شعر و در سطر دوم، بسیار کوتاه می شود و سپیدار که در قیاس با قطار کوتاه، در هیبت سطر سوم، دراز می شود. در زندگی حقیقی نیز همین طورهاست؛ زمان، مثلا همیشه در نقطه ای دور، مثل در گذشته و یا در آینده، انگاری فشرده و دور از دسترس است؛ اگر چه دراز است(؟) امّا موقعیّت های احساسی ما هر چند کوتاهند(؟)، مدام در حال کش و قوس دادن ما و دراز کردن مان هستند!
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
لطفاً مزاحم نشوید و یادداشتی از سالار عبدی |
|
لطفا مزاحم نشوید !
هستی آقامجیدی ( چهارده ساله )
_____________________________________
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد؛ آن قدر سریع که حتی نمی توانم بگویم چه اتفاقی مرا تا دم در این اتاق کشانده است . من نشسته ام روی صندلی یکی مانده به آخر از سمت راست . توی مطب یک دکتر؛ دکتر روانشناس؛ یک خانم دکتر روانشناس . پدر و مادرم با فاصله ی سه صندلی از من نشسته ا ند. نمی توانم بگویـم چیزی که مرا تا این جا رسانده خودم نبوده ام . شاید اگر این ماجرا را زود تر تمام می کردم الان این جا نبودم .
من درست رو به روی میز منشی نشسته ام ؛ زن نسبتا جوانی که هر وقت نگاهش می کنم ، لبخند می زند ؛ لبخندی که بیش تر حس می کنم یک لبخند زورکی است . توی چهره ا ش دقیق می شوم . حس می کنم از چیزی نا راحت است . سرم را می چر خا نم . دوست ندارم به پدر و مادرم نگاه کنم . به در اتاق دکتر نگاه می کنم . بالای در اسمش را نوشته اند : مریم جاودان . نقطه ی حرف آخر اسمش کمرنگ تر از بقیه ی حرف ها دیده می شود . چشم ها یم را روی دیوار می چر خا نم . سعی دارم خودم را سرگرم کنم . با همه ی این ها نمی دانم چرا هنوز هم دوست دارم مبارزه را ادا مه دهم ، اما شاید بهتر باشد که تسلیم شوم؛ به هر حال این بازی را هم نمی توانم به این را حتی ها تمام کنم . نباید ترسو و بزدل باشم .
نظرات[۱] | دسته: داستان, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقدی بر رباعی شکسته، اثرحسن نیکو فرید/ دکترسالار عبدی |
|
رقص واژه ها ، نام مجموعه شعری است که حسن نیکوفرید سروده است و این مجموعه شعر که ” رباعی شکسته ” نیز نام گرفته است؛ در قطع رقعی هفتاد و پنج صفحه ای متشکّل ازنود ونه رباعی شکسته به کوشش انتشارات نصیرا و بابک اباذری به چاپ رسیده است و مقدّمه ای کوتاه از جناب هوشنگ چالنگی بر آن نگاشته شده است که اولین نشانه و علامت توفیق نسبی و خاص بودنش را به رخ خوانندۀ حساس می کشد که در این وانفسای شاعرانگی و هنر که به دنبال شعر و هنر خوب ، به هر جایی سرک می کشد تا بلکه بتواند آنچه در پی یافتن اش است را بیابد و بخواند و هنوز اندکی امیدوار باشد به وجود و وفور شعر خوب ، هنر خوب و شاعران خوب سرایی که هستند و می سرایند هر چند در خفا و اقلیّت!!
بگذریم! و امّا در خصوص شعر کوتاه و رغبت و کشش مردم به شعر کوتاه – حال در هر قالب و شمایلی – قبلا صحبت های زیادی از بنده شنیده اید و هنوز هم بر این باورم که آینده از آن شعر کوتاه است و مردم بنا به دلایلی که برخی را در ذیل متذکّر می شوم ، علاقۀ زیادی به شعر کوتاه – که رباعی نیز از آن قماش است – ، نشان داده و خواهند داد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
خوانش میترا سرانی اصل از شعرهای سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
خوانش میترا سرانی اصل از شعرهای سریا داودی حموله/همزیستی در طبیعت
شعر ماهیتی جدا ناپذیر از شاعر دارد که همواره با رویکردهای متفاوت در ذهن و زبان ، خود را به چالش می کشاند .شعر آبشخور روح و روان است و خود را با ارگانیک زبان آمیخته و به ابراز هویت خود می پردازد . همچنان کلمه از نبض زندگی سرچشمه می گیرد و تداعی کننده صفحات زندگی و دغدغه های نوع بشر است بدون آنکه نقش مورخ را ایفا کند .
سریا داودی دغدغه ی زنی را که در جامعه ی بیمار نمی تواند جایگاه زن را ابقاء کند ، در درون دارد و سعی می کند این دغدغه را در زبان شعر جای دهد . بخش بزرگی از ذهنیت سریا را ذهنیت برخاسته از حضور و نقش زن در جهان هستی شناسانه ی او در بر می گیرد و البته گاه بیش از آنکه مصداقش را در جهان نوشتار او ببینیم :
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
واکاوی مجموعه ی شعر «صدایی دیگر»/سریا داودی حموله |
|
عنوان یادداشت :
واکاوی مجموعه ی شعر «صدایی دیگر» : مجید فروتن
…من از تو آگاهی نمی خواهم با تو می آموزم…
فروتن شاعری نمادگراست که در پی کشف و شهود و روابط و عناصر شعری است؛او بیشتر ناخودآگاهش را می نویسد.با عناصر زیست محیطی و مولفه های بومی ارجاع متنی دارد.شعری با حرکتهای عرضی و سوبژکتیو و ذهنی که و در باز آفرینی نوستالژیک آیینی، اسطوره گردانی ،رویکردهایی بومی و ایلیاتی ذهنی تثبیت شده دارد. با توجه به تاریخ «صدایی دیگر»از سال(۵۰تا۷۴)حداقل سه دهه شعر فروتن را در بر می گیرد.
گاه با زبانی سنگین و فاخر در ستایش و نیایش است؛ سوالهایی که بیشتر مفاهیم فلسفی و اجتماعی را می رساند.در شعر فروتن گاه مصراعها همدیگر را توضیح می دهند.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد/فاطمه محسن زاده |
|
عنوان مقاله :
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد در داستان های احمد محمود
فاطمه محسن زاده
یکی از شیوه های بسیار هنرمندانه که برخی نویسندگان با تسلّط وتوانایی کافی از آن بهره برده اند؛ توصیف از راه ایجاد تضاد است که گاه با بیانی طنزآلود؛ هرچند تلخ همراه می شود و صحنه هایی بدیع را خلق می کند.
طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح اثری ادبی است که جنبه های بد رفتار بشری، ضعف های اخلاقی و فساد اجتماعی یا اشتباهات انسان را با شیوه ای تمسخرآمیز و غیرمستقیم بازگو می کند. شاعر یا نویسندۀ طنزپرداز با هدف اصلاح ناهنجاری های اخلاقی و نابسامانی های اجتماعی، به تسمخر اشخاص، آداب ورسوم و مسائل موجود در جامعه می پردازد . بیشتر آثار طنز آمیز جنبۀ سیاسی و اجتماعی دارد و نشان دهندۀ اعتراض طنز پرداز نسبت به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه است[۱].
احمد محمود در داستان نمادین” چشم انداز” ، از مجموعۀ ” پسرک بومی “، داستان مردم شهری را روایت می کند که نمی میرند و « مرده بازی» را کشف می کنند. آنها با راهنمایی « مشاور» به این نتیجه می رسند که اگر روزی یک مرده و یک تشییع جنازه داشته باشند ، همیشه سرشان شلوغ است و همیشه در حال تلاش و تقلّا هستند :
نظرات[۴] | دسته: مقاله, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بازخوانش«آستارا تنها بندر بی کشتی»/سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
بازخوانش«آستارا تنها بندر بی کشتی» داوود ملک زاده
سریا داودی حموله
مجموعه ی شعر «آستارا تنها بندر بی کشتی» داوود ملک زاده از لحاظ معنا و مضمون ، فرم و ساختار ادامه ی همان ذهنیت «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» است؛ گرچه همین ابتدا به ساکن گفته شود که این مجموعه جزمیت ساختار-معنایی مجموعه ی قبلی را ندارد، آن چنان که ضمیر«من» یک کاراکتر فعال و اکتیو است که مرجع اش نتوانسته اقتدار تصاویر روایی را روی محوریت شعر حفظ کند.آن چنان که زبان ساختاری شعردر وجه اخباری حسّی متناقض یا متفاوت را القا نمی کند:
ـ نه نمی توانم چشم بپوشم/ از گناهی که تو باشی/حتا اگر خدا/ یک ستاره بالای اسم ام بگذرد/من شاگرد ناخلف جهانم/با مبصری مهربان/که هر ساعت/مرا سرهنگ دوزخ می سازد/و تا دربان نیامده/حسابم پاک می شود/ص ۳۸
به طور کلّی شعر برآیند موقعیّت های مختلف تاریخی و اجتماعی است و انگیزشی تعیین کننده برای کنش های نظرمند است.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مجموعه شعر«نان ونمک میان گیسوان تهمینه»/ناهید موسوی |
|
عنوان : خوانش مجموعه شعر ” نان ونمک میان گیسوان تهمینه ”
«پایان دنیا غولی کم حوصله نشسته است»
سریا داودی حموله بعد از چاپ اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم(۸۲)،آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود(۸۵)،از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا(۹۰)اقدام به چاپ همزمان «من ما بودم با دو فاعل اضافی»(نشر نوید شیراز۹۲) و «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»(نشر افراز ۹۲) کرده است.
سریا نقد و مقالات متعددی پیرامون ادبیات می نویسد که نشان دهنده ی ذهنیت جدی و کاربلد وی می باشد که البته کار را برای ارزیابی آثارش مشکل می کند و در این مورد باید دست به عصا گرفت. گرچه او در این سالها به دلیل نقد هایش کانون توجه قرار گرفته و مانند هر شاعر و منتقدی به محورهای مختلف زیباشناختی دست یافته است.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
باز خوانش «ترجمه سکوت»رامین یوسفی / سریا داوودی حموله |
|
عنوان مقاله :
باز خوانش «ترجمه سکوت»رامین یوسفی
…چنین گفت های ضد روایی…
_________________________________________________________
«ترجمه سکوت»اغراق در ضد روایت هاست. وجه اخباری ،انگاره های شهودی، حس های متناقض و لحن تخاطبی در هم می آمیزند تا طرح زیر ساختی با زمینه های ادبی،سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی پی ریزی شود.
ساختار زبان متن متوازی روایت ها قیاسی – تقابلی است. شاعر با غرابت زبانی و روابط محسوس اشیاء و پدیده ها در پی نمودهای انتقادی است. فرآیند های حسی – حرکتی گاه پیش شرطی به بافتار کلام است. او گزارشگر حس های درونی خویش است. با انگاره های عادتمند و روایت های خطی به خلق تصاویر عینی پرداخته است. در هم تنیدگی اتفاقات و خلق تصاویر روایی از شاخصه های این نوع شعر می باشد. در این هستی شناسی گفتمانی نوعی جنون مندی فرمیک حس می شود:
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بافتارِ شعرِ «پنهان در سکوت بلوط» وحید کیانی / سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
بافتارِ شعرِ «پنهان در سکوت بلوط» وحید کیانی
…نیستندگی های محسوس…
___________________________________________________
شعرهای کوتاه وحید کیانی کشف زبان تصویر است.تقابل های افتراقی ـ اقترانی، سویه های کلامی ـ شنیداری، موتیف های نوستالژیک ـ تراژیک، بافت های تعقیدی ـ روایتی…از گزینه های برجسته ی شعر اوست.
اصلی ترین مولفه ی «پنهان در سکوت بلوط» تصویر است؛کیانی به تکثر گرایی معنایی دست یافته است.او به دور از مشابه نویسی های رایج با نوعی رفتآمد زمانی ـ مکانی راه واحد زبان- تصویر را به ثبت رسانده است. عینیتی که از ذهنیت شاعر مادیات گرفته و با انگاره های غیرمتعارف انتظام یافته است.شعرها بین دو جهان عین و ذهن معلق اند، مسیر ذهنی شاعر ستیزگی پنهان پیرامون هستی ـ نیستی است:
ـ هر کسی/ سه نفر است/یا آدم/یا حوا/یا است! ص۱۷
کیانی با لحن تخاطبی روایتگر جهان«هست ـ نیست» است؛ در محوریت سوبژه(فاعل شناسا)به کشف ابژه ها(موضوع)می پردازد. شعر دارای ساختار معنایی ساده، ولی ابعاد پیچیده ای دارد.اگر شعر به این ترتیب نوشته می شد {هر کسی/ سه نفر است/یا آدم/یا حوا/یا …! }می توانست تاویل بیشتری را در ذهن ایجاد کند و در تعلیق خوانش های متفاوتی به ذهن مخاطب خطور می کرد.شعری که بازی هایی بین (هست ـ است) ایجاد می کند و در تعارض با ذهن- عین می باشد؛با همان ترجیع بند پنهان که بر ساختار معنایی استوار است.البته (یا…!) تاویل پذیر تر بود؛ حتی اگر به جای(یا است) (یا هست)می نشست قابل تامل تر بود؛ زیرا تعارض وجود و هستی را برجسته تر به نمایش می گذاشت.
این شعرتحلیل ساختارگرایانه ای دارد.تصویر های متعددی که قابل تامل اند. هست های پنهان مهم تر از است های زایشی است.حلول و استحاله، توازی های رازآمیز و تنیدگی ها در تعارض با جهان هستی است:
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به مجموعه”ابر بزرگ” اثرحسین شکر بیگی/ علیرضانوری |
|
عنوان مقاله :
گوش بچسبان به سینه ام و بگو اسب ها…
نگاهی به مجموعه ” ابر بزرگ “، اثر حسین شکر بیگی
___________________________________
امتیاز بزرگ ” ابر بزرگ ” زندگی و زنده بودن و دغدغه های واقعی زندگی و ذهن انسان است؛ انسانی در پشت پنجره آپارتمانی در سوئیس یا در آفتاب سوزان شاخ آفریقا؛ انسانی که همواره در رضایتی گاه کامل میل به تکنولوژی دارد،اما نمی خواهد گذشته و هویت تاریخی خود را وا بگذارد وهمین انسان است که گاهی دلتنگ گذشته سرشار از طبیعت و اجتماع خود می شود و ناخود آگاه بر پیشرفت و تکنولوژی می تازد؛ تکنولوژی که در کنار آسایش، تنهایی را هم برای انسان امروزی به ارمغان آورده است.
کسی که بر ماه فرود آمد
نمی دانست
هزاران رویا را
ویران می کند
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقدی بر نیمایی سرایی کورش آقامجیدی/سالارعبدی |
|
عنوان مقاله :
نقدی بر نیمایی سرایی ” کورش آقامجیدی” در مجموعۀ ” این جا کنار نام بلیغ تو” و نیمایی های اخیرش
____________________________________
کورش آقا مجیدی، از شاعران این سال های غزل و نیمایی ست که در مجموعۀ چاپ شده اش با عنوان ” این جا کنار نام بلیغ تو” به سال ۱۳۸۱ توسط انتشارات گویه ، پاره ای از شعرهای خود را به چاپ رسانده است. مجموعۀ مذکور متشکل است از نیمایی ، غزل و چند دوبیتی به زبان محاوره که سهم نیمایی در آن بیش تر از بقیه است.
البته، قصد نوشتار حاضر، نقد کل کتاب کورش نیست. چه ، من وی را این بار در میدان نیمایی سرایی ارزیابی خواهم کرد که اعتقاد دارم مرد این میدان و کشاکش است و قابلیت و توانایی سرایش اش در این وادی محرز و رساتر از سایر وادی ها!
البته، چون بیش تر اشعار سروده شده در مجموعۀ مذکور در سال های دهۀ هفتاد اتفاق افتاده است ، در این نقدواره ، چند نیمایی از ایشان که در چند سال اخیرتر سروده شده است هم به نیمایی های کتاب ضمیمه گشته و در مجموع مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تن زدن به پهلوی مرگ / منصور خورشیدی |
|
عنوان :
نگاهی به سه کتاب ” آن مرگ ، جنون روز و مرض مرگ “
” موریس بلانشو و مارگوریت دوراس ”
در خوانش و ترجمه ی پرهام شهرجردی
____________________________________________
” تفکر پرهام شهرجردی ” روی محور مرگ دور می زند ! – مرض ِ مرگ – و – آن ِ مرگ – در کتاب ” جنون روز ” – مارگوریت دوراس – نیزتن به پهلوی مرگ می زند. به روح و روحیه ی انسان معاصرپهلو می زند !
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از علی فتحی مقدّم و یادداشتی از حمید امیدی |
|
مثل منتقدی که خایه مالی متنی را می کند
جاکشی نخلی را کرده ام که اسپرم ندارد
وهمین پرندگان زیادی را
به تخم گذاری
در خلیج دستور زبان فارسی تحریک کرده است
همیشه ی بغل کردن هایت
کرگدنی که در آغوشم بیدار می شود
شکل تف کردن تجربه ای ست
که با دایره ها در میان می گذاری
نظرات[۲] | دسته: شعر, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مرگ زن در قطار ۵۷ / فؤاد گودرزی |
|
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
______________________________________
پارسوآ از حرف های قامت سر در نمی آورد . صورتش زیر نور سفید لامپی که از سقف آویزان است به زردی می زند . قامت لحظه ای چشم از او بر نمی دارد . پارسوآ نمی داند چه جوابی بدهد . قامت لقمه اش را فرو می برد . …
.
.
.
پارسوآ : مگه می شه با آدم کشی جلوی آدم کشی رو گرفت ؟ من که قبول ندارم .
قامت : موقع جنگ خیلی از سؤالا بی معنیه …
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به مجموعه داستان کلاغ / مریم اسحاقی |
|
مجموعه داستان : کلاغ
فرشته نوبخت
نشر چشمه
_________________________________
بشر به مرحله ای رسیده که زبان برای دروغ گفتن و نفهمیدن یکدیگر است. مینیمالیست ها می گویند: با سکوت و گفت و گوهای بی ربط بیان کنیم. مجموعه داستان کلاغ،دومین مجموعه داستان فرشته نوبخت است.پیش از این، مجموعهداستان مرغ عشقهای همسایهی روبهرویی،شامل شانزده داستان کوتاه، درسال ۱۳۸۸ توسط نشرافراز از او منتشرشده است. کلاغ، حکایتی از انزوای انسان هاست. کلاغ حکایت آدم هایی است که در کنار هم هستند و با هم نیستند. حکایت دغدغه های درون آدم هاست. حکایت غارغار کردن و صدای هم را نشنیدن است.
عنوان کتاب( کلاغ)، عنوان هیچ یک از داستان ها نیست و شاید به نوعی از روابط سیاه و خاکستری آدم ها در زندگی امروز حکایت دارد.
نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به رمان “این فرمون دست کیه؟” / نسترن خسروی |
|
رمان این فرمون دست کیه ؟
فرهاد اکبر زاده
نشرنگیما
__________________________
“این فرمون دست کیه؟” اولین رمان چاپ شده فرهاد اکبرزاده، سوالی اساسی را مطرح می کند. در تمام طول رمان روان و کوتاه او تصاویری را می بینیم که به ظاهر ربطی به هم ندارند اما همان ها هستند که زندگی منزوی و آشوب زده شخصیت اول داستان را می سازند و حالتی دَورانی به کل رمان می دهد؛گویی که در طول رمان، زمان و اتفاقات جلو نمی روند، بلکه مانند دور زدن راوی در یک میدان تکرار می شوند و در هر بار تکرار شدن لایه ی جدیدی از افکار، حوادث و احساسات را نشان می دهند. افراد تفاوت روشنی با هم ندارند. به طوری که به آسانی می توان لیلا را با همسر راوی اشتباه گرفت یا یکی دانست. تفاوت بارز این دو نفر این است که لیلا با عدد ۶۵ نشانه دار شده که از دید راوی کیفیتی خاص به او می دهد. کیفیتی که اگر همسر راوی همان لیلا باشد، دیگر از دست داده است. به نظر می آید در دور باطلی که زندگی انسان های داستان در آن گیر کرده، می توان خود راوی را هم با دیگر شخصیت ها اشتباه گرفت. شباهت های غیر معمولی مثل علاقه مشترک راوی و پدر دوست دوران سربازی به سرپا شاشیدن، یا این حقیقت که مادر راوی هم پدرش را ترک کرده و مادربزرگ راوی با اشتباه گرفتن نوه با پسرش از او می خواهد که با همسرش آشتی کند و یا این که راوی را مثل پدربزرگش می داند. راوی را معمولا می توان در انتظار لیلا یا در پی او یافت. انگار که انتظار دارد بازگشت یا وجود لیلا چیز زیادی را در زندگی او تغییر دهد. این موضوع چیزی است که خواننده در سرتاسر رمان انتظار آن را می کشد: ایجاد تغییری در زندگی شبح وار راوی و نقش لیلا در ایجاد این تغییر؛ که در نهایت به دلایلی که بورس در آن نقش مهمی دارد، اتفاق نمی افتد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
جایگاه عناصر شعر در آثار محمود دولت آبادی / فاطمه محسن زاده |
|
برای بهار احمدی
_____________________________
اصطلاح بیان شاعرانه در مورد شیوۀ بیان ونثر برخی از داستان نویسان به کار می رود، ربطی به شعر ندارد ومنظور از «بیان شاعرانه» بیانی است که تا حدّ ممکن لطیف ونرم باشد. داستان می تواند در لحظه هایی ، شعر را به خدمت بگیرد. در این مورد می توان از «آهوی بخت من گزل» ،اثرمحمود دولت آبادی ، نام برد.[۱]
تصاویر خیال نوشته را غنی تر می کند. برای برخی از نویسندگان استفاده از استعاره وتشبیه، طبیعی است ، عدّه ای هم با تأمّل و برنامه ریزی ماهرانه از این تصاویر استفاده می کنند وبسیاری نیز ارزش تصاویر را نادیده می گیرند .
نگارش رمان از انعطاف هایی برخوردار است ؛ به عنوان مثال در رمان می توان عناصر شعر را به کار گرفت واز زبان بهرۀ کافی برد وآن را به شکلی فاخر و غنی ارائه داد. این گونه نثر فاخر ،اغلب بی آن که محتوا را از بین ببرد، به نظم وترتیب جملات کمک می کند، امّا باید از این شیوه، به گونه ای مؤٍثّر استفاده کرد ونه به طور دائم.
نظرات[۶] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
گفتگویی در مورد جلال الدّین مولوی |
|
- پس از درج مقاله ام با عنوان ” حکایت مرگ اندیشان مجنون ( باز اندیشی پیرامون مفهوم شهید که پیشترها در روزنامه ی اعتماد ،( http://etemaad.ir/Released/88-07-19/306.htm#161991 ) منتشر شده بود ، آقای منصور پویان ، مقاله ای را درمورد عرفان مولانا ، برایم ارسال کردند . آنچه می خوانید، گفتگویی آنلاین است در این مورد .
- ( فاطمه محسن زاده )
******
منصور پویان ، متولّد تهران . وی مدرک کارشناسی اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت . سپس در دانشگاه لندن ، دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته ی جامعه شناسی را ، در ۱۹۹۱ م به پایان رساند. او در سال بعد موفق به دریافت مدرک تخصّصی در امر تدریس ،از دانشگاه گرینویچ شد.
پویان به تدریس واحدهای علوم اجتماعی در کالج همرسمیت لندن اشتغال دارد. او در زمینه های مختلف تاریخی – اجتماعی و نیز در باب نقد ادبی می نویسد و با مجلات متعدّدی همکاری داشته است.
- ______________________________
- پویان : مقاله شما با تعریف شهید و درجات معنوی اش شروع می شود. در مقدّمه می گویید:
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
در بابِ “چرا رسیدن” ام به “خواندیدنی”ها / مهرداد فلّاح |
|
۱
“شعر پیشرو ” ، “شعر رادیکال” ، “شعر متفاوت ” ، “شعر دیگر” و … این نام ها که بارها در نوشته های از شعر و درباره ی شعر این سال های ما تکرار شده ، چه می خواهد بگوید با ما ؟
آیا این میل به نام گذاری ، فقط به دوره ی ما منحصر می شود و این که شعر فارسی در یکی – دو دهه ی گذشته ، ماجراهای بسیاری را پشت سر گذاشته و درگیر مرز شکنی و نوجویی بوده ، زمینه ساز برآمدن این برچسب های متعدد بوده ؟ من می گویم آری و نه . دم و دنباله ی درازتری هم دارد این بازی .
مگر نه این که بیش از هزار سال پیش ، فرخی سیستانی چنین گفته : سخن نو آر که نو را حلاوتی ست دگر ! و از یادمان نمی رود که شعر امروز فارسی ، فرزند خلفِ ناخلف ترین شاعر ایرانی ، نیما یوشیج است .
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
حروف شکسته ی باران / منصورخورشیدی |
|
شورش علیه بیْ بی ام بود
علی فتحی مقدم
نشر الکترونیکی هشتاد
http://www.hashtaad.com/poem/300-ali-fathi-moghaddam.html
کتاب با دو فصل :
الف : شورش علیه بیْ بی ام بود
ب : حروف شکسته ی باران
با بیست و یک شعر در پنجاه و یک صفحه به بازار کتاب عرضه شده است .
_____________________________________________
شعرهایی با بیان صریح در انتقال مفاهیم ودر ساده ترین بیان ، اما – هر جا ضرورتی پیش آمد به زبان استعاره یا در مفهوم کنایی درون مایه ی شعر خود را متحول کرده است و در بلند ترین نقطه از شعر ایستاده است تا نظری به پایین بیندازد و خود را ببیند ؛ فتحی مقدم را به تماشا بنشیند و تجربه های خود را عرضه کند .
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سمت سرازیر پای تخت در بوتۀ نقد/سالارعبدی |
|
سمت سرازیر پای تخت ، عنوان مجموعۀ غزلی ست که احسان قدیمی – شاعرش – را به خوبی به من و سایر خوانندگانش شناساند. این مجموعۀ حدودا ۵۰ صفحه ای در برگیرندۀ تعدادی از غزل های این شاعر جوان و حرف هایی برای گفتن دار است که البته سروده هایش را تا سال ۱۳۸۴ دربرمی گیرد و اما بعد…!
این که در مورد این مجموعه چندین نقد خوب و مبسوط توسط دیگر دوستانم نوشته شده است را به فال نیک می گیرم اگرچه بر و بوم شاعرانگی احسان قدیمی را این نقدها رفته اند و حرف چندانی هم برای من منتقد باقی نگذاشته و کار را برای من اندکی دشوار کرده اند چه ، عادت ندارم گفته ها را تکرار کنم پس مدتی تاخیر این نقد نوشته ام بابت مطالعۀ نقد دوستان عزیزی چون :رضا عابدین زاده ، محمدرضا شالبافان ، ذوالفقار شریعت ، امید نقوی ، قاسم رضا دوست ، داریوش احمدی و… بود که به دقت بررسی کردم نظرات خوب و گاهی طلایی شان را در خصوص این مجموعه.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقد و تحلیل رمان درخت انجیر معابد احمد محمود / سریاداوودی حموله |
|
ادبیات احمد محمود شامل پانزده اثر کوتاه و رمان است که اولین آن داستا ن « مول» سال ۱۳۳۶ و آخرین اثر هم رمان سترگ (دو جلدی)« درخت انجیر معابد» سال ۱۳۷۹ می باشد. ادبیات احمد محمود از لحاظ درون مایه و فضا و محتوی بازتاب همه ی جنوب های جهان است. نویسنده ای که به متن زندگی پرداخته و رنج های اجتماعی را ترسیم کرده است. وی استاد مسلم در خلق فضا و زبان است و در آثارش نفت، اعتصاب، مبارزه، شط، کشتی، لنج، گرما و شرجی، نخل خانه های گارگری ، بیست فوتی ها، بلوک های کارمندی …قصه ی آشنا یند. نویسنده ای که باید پیامبر ادبیات جنوب لقب گیرد!! داستان هایش بیشتر از دل واقعیت و ساختار اجتماعی جهیده اند(از خالد همسایه ها تا سرهنگ سیامک داستان یک شهر تا فرامرز درخت انجیر معابد تا…) احمد محمود مهره ی تاثیر گذار برای هم نسلان و نسل های بعد است؛ گرچه خیلی از روی دستش ادبیات کارگری را نوشتند، ولی پز نویسندگان روس را دادند!!
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
وقتی کنار پنجره می رقصی / منصور خورشیدی |
|
دلقک ها گریه می کنند
علی رضا نوری
نشر : آهنگ دیگر
_________________
دفتری باز در برابر من که با بیان ساده شعر های متحولی در خود جای داده است ، نه تلاشی برای ثبت جادوی زبان در کار دیده می شود و نه با ساده نویسی سمت و سوی تازه ای باز کرده باشد .
این دفتر از آن علی رضا نوری همدانی است که با صراحت می گوید :
سگی که رو به غروب پارس می کرد
جوانی من بود…
نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سیاهیِ روشن(نادیده های بی بی گل)/حمیده فرشاد |
|
عصیان آدم تکرار می شود؛ گرچه لذت گناه را نردبان هبوطِ آدم از بهشت به زمین می دانند، اما وسوسه تنها وسیله است؛ نه فقط ممنوع بودن، که خودِ میوه، آدم را هوایی می کند و او شوق دانایی را با طعم گسِ رنج می چشد.
آدم بین بهشت و زمین، اختیار را انتخاب می کند. از بهشت رانده و به زمینی تبعید می شود که می تواند با دست او به بهترین یا بدترین مکان تبدیل شود.
“بی بی گل” روایت درد است. روایت انتخابی که نیست و این داستانِ بسیاری از زمانهاست. همه چیز آماده است برای ایفای نقش موجود زنده ای که باید با چشم بسته تنها پا بر جای پاهای روی برف بگذارد. باقی مسیر، لغزنده و تنها همین جا سفت و محکم است و این تنها راه روسپیدی است.
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ابتدای دهمین نرگس/ منصور خورشیدی |
|
گذرنامه ی موقت ماهی آزاد
پژمان الماسی نیا
نشر : ایلیا
___________________________
شعر های این مجموعه بیشتر از کار های قبلی با طبیعت شاعر سازگاری دارند.روایت نوعی از بیان که تربیت ذهنی مختص به خود دارد . در خلوت سفید یک پارک تا گوش دادن به صدای شب تا آن جا توجه نشان می دهد که تصویر های بصری جایی در دل متن باز کند .
” خیس باران
در انتظار ما بود
نیمکت “
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بیژن الهی؛ یک دهه شعر، سه دهه سکوت/حنیف خورشیدی |
|
بیژن الهی؛ یک دهه شعر، سه دهه سکوت
” حضور شاعر در جهان شعر، حضوری مبتنی بر اتحاد است “
_______________________________________
نگریستن به وحدت در عین کثرت، تشخص بخشیدن به ریشهها و یگانه شدن با هستههای درونی شعر، همانگونه که شعر کلاسیک و سنتی ما اثر مستقیم بر ذهن و زبان نیما و شاعران پس از آن داشته است، به همان نسبت شعر امروز هم ریشه در دل موج نو و شعر*حجم دارد. شاعرانی که در فرصتهای سریع، نگاهشان را به یک نقطه از موقعیتهای زمانی و مکانی معطوف کردهاند تا به معرفتی برسند که درهای ناخود آگاه برابرشان گشوده شود و به درک تحول زبان در زمان برسند». (۱)
نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
کنکاش در ظلمت درون* / نورا موسوی نیا |
|
عنوان مقاله : کنکاش در ظلمت درون
نگاهی به همسر اول ، اثر فرانسواز شاندرناگور ، ترجمه ی اصغر نوری
____________________________________
* عنوان این مقاله برگرفته از رمانِ تاریخی مارگریت یورسنار با نام کنکاش در ظلمت است که رمان تاریخی فرانسواز شاندرناگور با نام پادشاه در خیابان شباهتهای فراوانی با این اثر داشت؛ بهطوری که ظهور مارگریت یورسنار دیگری را در ادبیات فرانسه نوید میداد.
آغاز ویرانی
کسی مرده است. چه شده است؟ شاید هیچ، شاید همهچیز. شاید فقط چند ساعت سوگواری، یا شاید ماهها: بعد بار دیگر همهچیز آرام میشود و زندگی به روال قبل ادامه مییابد. یا شاید چیزی که زمانی کل یکپارچهای مینمود، هزارپاره شود، شاید زندگی یکباره تمام آن معنایی را که زمانی برایش تصور میشد از دست بدهد؛ یا شاید شوقهای سترون بشکفند و به نیرویی جدید بدل شوند. چیزی دارد میپاشد، شاید، یا شاید، چیز دیگری دارد ساخته میشود؛ شاید هیچکدام و شاید هردو. چه کسی میداند؟ کسی چه میداند؟ در سکوت خانه، در نویی، آنجا که کسی گوشی تلفن را برنمیدارد و پیامگیرها تماسهای تلفنی را به یکدیگر انتقال میدهند، زنی در آغاز ویرانی خود قرار دارد. زنی که سوگوار شوهر زندهاش است و در اعماق رنج و شکستش غوطهور است و با آگاهی از این شکست و درد به زندگی ادامه میدهد. اما این ادامه دادن، ادامه دادنی سهل و ساده نیست بلکه متضمن گذشتن از هزارتوهای دردآور عقل و احساس است. کسی مرده است. چه کسی؟ مهم نیست. کسی چه میداند که او برای این زن، برای کسی که به او نزدیک بود، کسی که بیستوپنج سال با او زندگی کرده بود یا برای یک غریبه، چه معنایی داشت؟ آیا آن رقیب عشقی همیشه در زندگی شوهرش بوده است؟ یا فقط توپی بوده که به این سو افتاده، آن هم با رویاهای سرگردان خودش، یا صرفاً تختهپرشی برای پرتاب کردن خود به درون ناشناختهها، یا صرفاً دیواری تنها با پیچکی که بر آن روییده اما هیچگاه نمیتواند با آن یکی شود؟ اگر هم واقعاً برای کسی معنایی داشت، این معنا چه بود؟ چگونه، بهخاطر کدام ویژگیاش، این رقیب عشقی معنا پیدا کرد؟ آیا نتیجهی شخصیت خاصش بود، نتیجهی وزن و سرشتش؟ یا محصول خیال بود، محصول توهمی شناور در فضا که مدت زیادی به طول نمیانجامید. هر انسان چه معنایی میتواند برای دیگری داشته باشد؟ کسی مرده است. و بازمانده (راوی رمان) با مسئلهی دردناک و همیشه بیپاسخ فاصلهی ابدی روبرو میشود، خلاء پرنشدنی بین یک انسان و انسان دیگر. پرسشها تلنبار میشود، تردیدها فرود میآید و امکانهای از دسترفته در رقصی چون رقص جادوگران مجنون به چرخش درمیآید. همه چیز میچرخد، هر چیزی ممکن است و هیچچیز قطعی نیست، هر چیزی به درون چیز دیگر جاری میشود ـ رویا و زندگی، آرزو و واقعیت، بیم و حقیقت، انکار دروغین درد و مواجههی شجاعانه با غم.
رمان «همسر اول» اثر فرانسواز شاندرناگور، رمان معاصری است که بین پاریس و روستایی به نام کومبری (واقع در ناحیهی کرواز) اتفاق میافتد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به شعرهای کتاب “از فکر های با تو”/سیّدحمید شریف نیا |
|
از فکرهای با تو
منصور جعفری خورشیدی
انتشارات نیم نگاه ۱۳۸۰
_________________________________
آنچه به نام حرکتِ واقعیت در سیالیت ذهن جاری می شود، در صراحت فاصله گذاری و درک صریح روابط شاعر با پیرامون اش نهفته است. روابطی که در لایه های خود با تخریب لایه های موجودش به تلاشی در جهت زایش فرزانگی ختم می شود. زایش فرزانگی و خلق اضلاع معرفتی است که نه فقط در حیطه واژگان و “شکل” ایجاد می شود، بلکه آنچه این فرزانگی را به اتفاقی مجرد تبدیل می کند؛ کوتاه کردن فاصله بین اشیا و غایت مندی تصاویر اشیاء در ذهن شاعر است. جهان اطراف شاعر جهان فرزانگی اشیااست و کشف این فرزانگی، کشف غایت مندی جهان است.
“از فکر های با تو” کشف رابطه مندی تجربه هایی است که در باز آفرینی و هم زیستی شاعر با جهان پیرامون اش اتفاق می افتد. این باز آفرینی در بُعدی از جهان صورت می گیرد که تجربه های پدیدار شناسانه به مثابه بازسازی یا باز خوانی مجدد جهان نیست، بلکه کشف فرمی از جهان است که جهت نگاه شاعر را می سازد. منصور خورشیدی وسوسه هایی از نوآوری و حیات بخشیدن تازه به جهان را در نگاه ظریف “از فکر های با تو” ارائه می دهد.
شعر منصور خورشیدی به مثابه سکّوی پرتابی است تا آن ِ هستی شناسانه تجربه های زیستی اش را ارائه دهد. تجربه های زیستی شاعر، قابلیت خود باروری و به اشتراک گذاشتن را دارند و این قابلیت حجم گونه است که می تواند بی مرزی شعر اسپاسمان را بسازد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
عقاب قلّه پوشان در بوته ی نقد/ سالار عبدی |
|
امیرحسین اللهیاری ، از شاعران خوب ، جوان و خوش آتیۀ امروز است. وی متولد ۱۳۶۲ شهرستان ابهر زنجان است. پزشکی خوانده است و مجموعۀ دیگری با عنوان ” آن حرف دگر ” که هفتاد و دو رباعی عاشورایی را در بر می گیرد ؛همین امسال – ۱۳۹۰ – به بازار نشر عرضه کرده است. و اما ماجرای مجموعۀ غزل عقاب قلّه پوشان..!
این مجموعه ، در هزار نسخه ، توسط انتشارات روشن مهر در ۵۶ صفحه چاپ و منتشر شده است . مقدمۀ آن را آقای بهاء الدین خرمشاهی نوشته است و من مدتی پیش از طرف یک دوست آن را دریافت کردم و با خواندن چند غزل از آن پی بردم ، با شاعری توان مند و آشنا به ظرایف و دقایق شعر روبه رو هستم که به سهولت تواند غزل سرود و غزل سرود! در طول این مدت بارها و بارها این مجموعۀ کم حجم را خواندم– خاصه برخی غزل هایش را – ، طوری که از حفظ شدم و این اشتیاق و علاقۀ من به شعر اللهیاری دو علت عمده داشت.
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی اجمالی به رمان من نوعروس ام…/حمید رضا اکبری شروه |
|
من نوعروس ام زیر درخت سرو
انتشارات افراز ـ ۱۳۹۰
میترا بیات
________________________
من نوعروس ام زیر درخت سرو در چند خانه ، از درون آینه ای آغاز می شود تا خانه آخری که باا ین جمله به خواننده ضربه می زند :
توی آینه سروی نیم سوخته ام و دارم گریه می کنم . ص ۱۶۷
رمان بر اساس شیوه تک گویی ذهنی نگاشته شده و نویسنده از چند نماد به خوبی استفاده کرده است ؛ آینه و دیگری سرو که از همان خانه اول ذکرشان می رود تا پایان رمان .
زن در آینه پوست می اندازد و دوست دارد کبوتری شود تا بتواند پرواز کند .
از این سخنان که بگذریم نویسنده از وجهی، نگاهی تازه به ظلمی دارد که در جامعه ی سنتی به زنان می شود؛زجری که فرشته از صفی می کشد و همین امر موجب می گردد تا شخصیت محوری رمان ،دچار توهم شود .
صفی مکثی کرد و دوباره گفت : زن مرده است که باشد ، عوضش خونه و ماشین داره ، دوتا پسر مامانی هم داره که خیال تو رو راحت می کند . ص ۹
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به از قصه تا هنوز / منصور خورشیدی |
|
از قصه تا هنوز
شاعر : پروین عابدی
انتشارات : فراگاه ـ ۱۳۸۸
______________________________
مفاهیمی که در خلق ارتباط شاعر با خواننده ی شعر وجود دارد ؛به لحاظ مفهومی، بیان تنهایی ،عشق و مرگ است . گرایش فکری و مشترک بیشتر شاعران که در جهان مادی زندگی می کنند و با واقعیت های بیرونی و عوامل موجود در طبیعت انسان ها آشنا هستند و عامل مهم اجتماعی را برای ایجاد تحول در روحیه ی خود لازم می دانند تا ادامه ی حیات در جسم و جان آن ها سنگین نشود .
شاعر حامل سه پیام مهم در این مجموعه شعر است:
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
طبیعت و شعر پژمان الماسینیا/میترا سرانی اصل |
|
پژمان الماسینیا شاعری است که با شعرش یکرنگ و یکصداست و سعی بر برتری و یا افادهی کلامی و تکنیکی در متن ندارد؛ هرچه هست شعر را در ارتباط با کلماتی در اختیار میگیرد که با وجوه درونی وی تجانس دارد و در خودآگاه و ناخودآگاه خویش با آنها همزیستی دارد. اگر شعر و دریافتهای آن را در ابتدا بر التذاذ اثر بدانیم، باید بدون غرض و چشمپوشی بر عوامل مکلف شده به ذات آن و زبانیت شعر بپردازیم که چگونه میتواند عامل چنین رسانهای در قبال التذاذ متن گردد.
شگرد الماسینیا بر بیتکلف بودن شعرش و بهدست گرفتن آن توسط دایرهی واژگانی خاص شاعر میباشد. وی بهدنبال اقتدارگرایی و اعمال قدرت در شعر نیست و هرچه هست بیان سادهی شاعر با شعرش است. به این جهت از قطعیتها و تفاخر و کلانروایتها پرهیز میکند. البته گاه سادگی قلمش را تا آنجا میبرد که در شعرهای بلند، با ایجاد فضای یکنواخت و به دور از هر چالشی شعر را به کسالت و یکنواختی میکشاند. امری که در این مجموعه بهوضوح به چشم میخورد.
در اشعار الماسینیا طنز جایگاهی ندارد و نگاه رمانتیسیسم شاعر این امر را کمرنگتر نموده؛ البته این دلیل بر جدی بودن شاعر نیست،
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مرگ مؤلّف اتّفاق نمی افتد / حمیدرضا اکبری شروه |
|
از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله ی لورکا
مجموعه شعر
سریا داودی حموله
۱۳۸۹
_______________________________
نیچه می شوم
می نشینم روی ضمیر تو
بالهجه گوساله سامری
تورا
به نام تو می خوانم
این کتاب شامل پنج مجموعه ی از عصای شکسته ی نیچه تا عصر مچاله ی لورکا،من هذیان سال های مشروطه را گرفته ام،طه دسته دار جمهوری،مادر بزرگ در پیراهن افلاطون و من با هر دو دستم شعر می نویسماست.
مجموعه شعر را که می خوانید متوجه می شوید که معنا در این شعر ها ،حاصل کنش وواکنش معنا شناسی و بافت است، البته در خوانش شعر ها به بافت زبانی درونی که الگویی زبانی در درون متن ،ساخته است را در بر می گیردبعلاوه نوعی بافت غیر زبانی بیرونی که برایند ایده ها و تجربه های خارج از متن می باشد ،.روبرو می شویم .
دشنه ای نشانی تو را می پرسد
روزی چند حرف
از این چراغ کم می شود ؟
تنها عاشقان شطح ماه را می دانند ! ص ۶۲
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به مجموعه داستان« و حالا عصر است»/دکتر منیژه عبدالهی |
|
عنوان مقاله :
قدرت ادامه دهندگی زندگی
نگاهی به مجموعه داستان« و حالا عصر است»
____________________________
مجموعهی داستان « و حالا عصر است» اثر خانم طیبهی گوهری، از مجموع دوازده داستان کوتاه تشکیل شده است که به نظر میرسد در طول دورهای حدوداً یک دهه ساخته و پرداخته شده است. دو داستان این مجموعه پیش از این در مجلهی « عصر پنج شنبه» چاپ شده بوده است و اکنون به همراه سایر داستان ها در یک مجموعه گردآوری شده است. از ممیزههای این مجموعه آن است که به سادگی و به گونهای فطری به دغدغههای روانشناختی نظر دارد به همین جهت موفق میشود در بحث در مضامینی اغلب اجتماعی همچون جنگ، بیماری، مهاجرت و یا خیانت، از پوسته عبور کند و اغلب به دور از شعار زدگی به تأثیر آنها در جان و روان انسانها بپردازد.
بنا به نظر آقای محمد هادی پور ابراهیم این مجموعه، « مجموعهی فقدان و اضمحلال و فروپاشی» است. در واقع مرگ موضوع اساسی برخی از این داستانهاست. مرگ ممکن است به شکل آشکار خود جلوهگر شود، در داستانهای چترباز، این جا همه خوابیدهاند و البته داستان پلاتین، همچنین مرگ تدریجی که با نقص و بیماری پیوند یافته است: لرزه های خیس و اَهه و هزار و یک بار که در انتهای داستان از نویسندهی نامه ها هیچ خبری نیست.
نوعی دیگر از مرگ نیز در کتاب مطرح میشود که مرگ رابطه و مرگ عشق و جدایی از محیط مألوف و آشناست: پل که بدل و عکس و حالا عصر است و نشانهای مفرغی و حلقهی داغ و نیز چشمهای فرضی.
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تأمّلی به اجمال بر غزل واره های نسل نو/محمّد ناصر سلیمانی |
|
عنوان مقاله :
در قابی از نگاه
” تأمّلی به اجمال بر غزل واره های نسل نو “
___________________________________
من مرده ام ولی تو اگر زنده ای رفیق! از جا بلند شو تن خود را تکان بده
یا لااقل به من که سکوت است بر لبم با دست خود علامت “v” را نشان بده
□
احساس می کنم که رفیقت سگی ست که دارد برای دیدن تو پارس می کند
عو…عو…به وحشتی که تو داری گرسنه است[اصلا برو…برو به سگت استخوان بده]
با سایه ای که پشت سرم ایستاده بود دیشب کلاغ گفت که دیگر نمی پرم
این آسمان به درد پریدن نمی خورد لطفا کمی به بال و پرم کهکشان بده
اصلی ترین کاراکتر این ماجرا ـ کلاغ ـ (شیئی که مرگ، دورسرش پیچ خورده است)
امشب به طعنه گفت که من می پرم ولی سی ثانیه برای پریدن امان بده
حال و هوای حادثه تغییر می کند…
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|