سه شعر از فرشید حاجی زاده |
|
سروده های بومی در جای های گوناگون این مرز و بوم فراگیر است و مردم بومی فرهنگ یا خرده فرهنگ های خود را بدین شیوه نگاه داری می کنند. بسامد و فراوانی واژه های بومی ،گاه چونان سخت می نماید که خواننده نابومی از خواندن و فهم سروده باز می ماند. در این سه کاری که فرا روی شماست، تلاش کرده ام که گونه ی نویی از بومی سرایی را در پیکربندی های نو به نمایش بگذارم که برای خواننده ی نابومی دلپذیر باشد و او را با فضاها و حس های بومی تا جای ممکن آشنا و نزدیک کند؛ تا چه قبول افتد و که در نظر آید.
___________________________________________
کاکا بلاک
مانند هفته های آخر خمیردندانی
هر چه تو را می چلانند
باز چیزی برای قی کردن داری.
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
آخرِ پاییز / مانا آقایی |
|
این روزها به هرچه از آسمان میآید
شک دارم
نکند آن گنجشکهای پرچانه
که روی شاخهها صف کشیدهاند
و مثل اعضای هیأت ژوری کوچکی
در گوشِ هم پچپچ میکنند
دارند دربارهی من حرف میزنند؟
شاید آن کلاغ سیاه که لب دیوار نشسته
و با قارقارش خانه را روی سر گذاشته
قاضی بداخلاقیست
که شروع جلسهی مهمی را اعلام میکند
و این درختان که برگهایشان را
یکی پس از دیگری پیش پایم میریزند
شاکیانی هستند
که علیهام شهادت میدهند
از کار پاییز سردرنمیآورم
هر بار از راه میرسد
حیاط را به دادگاهی شلوغ بدل میکند
و تا چشم بر هم میزنم
محکومیّتم را زمستانی دیگر
روی زمین تمدید کرده است.
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو غزل پست مدرن / سردار شمس آوری |
|
۱ ـ
نامه ای منتشر نشده از لیلا … به نیما
و به نیما و اگر خواست لیلا هم ….
صبحت بخیر کلمه ی شرقی
سلام بانوی اشاره
آبی نت ها
سلام آقای همیشه چتر به دست نشسته توی پارک و
منتظر که بیاید کسی
که با اسم شما نوشتنی اش را شروع کرد
” بسم نگاه آبی ات _ این آسمان _
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سیّد هوشنگ موسوی |
|
الو فرشته ی زیبا سلام …خوبی تو ؟
سلام ماه همیشه تمام…خوبی تو؟
برای اول این عاشقانه می گویم
خدای آینه، ختم کلام …خوبی تو؟
برای ماندن مجنون بخوان مرا تا اوج
بدون قصّه ی ابن سلام خوبی تو؟
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
درد زن بودن / عمادالدّین مشایی |
|
تمام زندگی اش این شد درون خانه چپیدن ها
قبول قاب سیاهی که شده پناه ندیدن ها
ثواب خورده خیالش را که گوش کودکی اش پر شد
کنیز خانه ی خود بودن و به بهشت رسیدن ها
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از سردارشمس آوری |
|
۱ـ
پای تیمور قدم های من انگار که لنگ است
گرچه تاریخ همین خوب و بدش نیز قشنگ است
هرگز ای ماه به این نیمه شب خفته ننازی
چشم من تیزتر از پنجه ی بیدار پلنگ است
ماهی کوچک اگر سر نکند با دل آبی م
باکی اش نیست که دریای دلم جای نهنگ است
لحظه ای نیز تنفس مکن ای شاخه ی سر سبز
از هوایی که در آن پاسخ گنجشک فشنگ است
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از آیسا حکمت |
|
انگشتم را فشار می دهم
ف
دوباره
ر
ش
ت
را لمس می کنم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از کامران قائم مقامی |
|
۱ ـ
فرقی نمی کند
از اتوبوس پیاده شوم!
و چند ایستگاه پایین تر، ـ
افسر کروکی یک تصادف عاشقانه!
یا
در بالن های سال دو هزار و یازده
سیگار سوپر استار سینما ـ را دود کنم
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از میترا عزیزی |
|
بازو به بازو
شهر صحنه تئاتر شده است
ما در این نمایشنامه تکرار می شویم
صحنه اول
کلاهش را جابجا می کند
زیبا می گرید
تلخ می خندم
چارلی در انتهای سالن نگاه می کند
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از دکتر محمّدرضا شالبافان |
|
خواب آشفته تو را دیدم
خواب این روزهای سردرگم
روزهای پر از ملالت شرم
در نگاه درشت این مردم
پشت این کوچه های تو در تو
شانه هایم چه سرد می خندید
و خدایی که پشت این تردید
نکبت سرنوشت را می دید
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هفت خان عشق / سالار عبدی |
|
غزلی تازه بریز از هوس چشمانت
ای جنون قلم شاعری ام حیرانت..!
کوک کن ساز سخن را به فریبی دیگر
ای سر عاشقی ام تا به ابد گردانت!
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دوشعر از حنیف خورشیدی |
|
۱ ـ
پروانه های پیر ، در کفنم گریه می کنند
بر انحنای پوچ پیرهنم ، گریه می کنند
چیزی نمانده از گزاره ی دریا که طی شود…
حتی نهنگ ها { که در دهنم } گریه می کنند
من بارها برای مرگ تنم گریه کرده ام
گنجشک ها ، برای این { که منم } گریه می کنند
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پلکان شعر / سیّد احمد جعفرنژاد |
|
به استادم : منصور خورشیدی
____________________________
محو تماشای انگشت شوقی
در افق روشن
که کوچه را
عبور می داد درنگاه
و آن سوی تر
موسیقی شناور گنجشک ها
ردپای ذهنی را
در پلکان شعر
می ریخت
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از ابراهیم عادل نیا |
|
۱ ـ
نپرس ،خبری نیست
امروز هم مسیر اداره و خانه را رفتم و برگشتم
فلوکستین خوردم
و به اخبار گوش دادم
باران ملخ در مزارع شمال
خودکشی دلفینها در جنوب
ماهواره امید، اولین عکسهایش را از فضا فرستاد
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از محمّد صادق ملکیان |
|
۱ ـ به ملکوت واژه راهیم نیست.
زین أسف
نقدِ آرایه و پیرایه هم
سُرخابِ گونه ی پریده رنگ خیالم نمی شود…
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه غزل از سالار عبدی |
|
۱ـ عشق در تبعید..!
از من نمانده حصه ای جز اندکی تردید
دل گیرم از این عشق دردآگین در تبعید
آن سوتر از تو کیست ای در انتهای بغض
این سان که عطر دوری ات در جاده ها پیچید؟!
آیینه ها را با نگاهت بی گمان رازی ست
هرچند این بی کینه هم اشک مرا نشنید..!
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
محاکمه / زینب برزگرماهر |
|
“پایم را گذاشته بودم روی پله های زیر زمین و از حاشیه ی رطوبت و تاریکی پایین می رفتم، بچه تر که بودم یادم می آید اینجا پربود از عنکبوت های منتظر. مادرم مرا گاهی پرت می کرد در زیر زمین تا در خیابان ها و کوچه ها شیطنت نکنم.در رطوبت نفس می کشم و به خیابان ها فکر می کنم که فرقی نکرده اند، از وقتی یادم می آید، از زمان کوروش کبیر همیشه وقتی سرو گوشت می جنبید باید می افتادی در زیر زمین.”
به گمانم مرا هم پدرم کشت
مثل سهراب
روزی که زیرزمین ساخت و
نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از حنیف خورشیدی |
|
چهره ی زنی در باد
تمام حجم تنم می تند تمام طول تنت را
بکش هراس ندارم من از … بکش گلنگدنت را
پرنده های زیادی به ارتفاع ماه رسیدند
تو در برابر من ایستاده ای … و پر زدنت را –
به پای هیچکسی جز پرنده های ذهن من ننویس
نهنگ در دهنم می چشد ادامه ی بدنت را
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دوشعر ازکوروش آقامجیدی |
|
۱ـ نت ” دو “
نت ِ “دو” چنگ میزند به دلم ، آن طرف از تو طفره و اکراه
روی خطهای حامل چشمت ، نیست غیر از سکوتهای سیاه
باز کابوس هر شبم تعبیر … ، التماسی که ظاهرا تاثیر …
مثل اینکه دوباره دارد دیر … ، ساعتت را نگاه میکنی آه
باز از جا بلند میشوی و ، من در اعماق خود سقوط ، سقوط
شک ندارم دوباره میروی و ، باز هم زندگی تباه ، تباه
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
خانگی ۸ / مهدی خطیبی |
|
برای شاعر: علیرضا آدینه
______________________________
قالب قفس شده ام
قفس پذیرترین پرنده
محکوم چارچوب چاردیواری خوشبختی .
خانم ها !
آقایان!
بسیار ممنونم
اینک پدری مهربان
همسری وفادار
با شما سخن می گوید:
هر روز صبح بر می خیزم
تخلیه می کنم خودم را
از خودم
برابر خودم
خودم را آماده می کنم
برای آن که
خودم را به خودم برسانم
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ده شعر از بهزاد بهادری |
|
چون آرام آرام دور می شود
تحمل جدایی سخت نیست
برای لاک پشت.
_________________________
در کنار تو
کنار می آیم
با کنار رفتن
از کنار تو حتی
نظرات[۸] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
آلبوم عکس/دکتربیژن باران |
|
بهار همه چیز را نو می کند ـ
حتی گذشته را.
وقتی کوچک چلچله ها
بین دو صف چنار
روبان چهچه پرواز فراز شهر
آذین می کنند.
آلبوم عکس های قدیمی
ورق می خورند ـ خاطرات در گذر ایام:
کودکی با پوشاک نو ـ هفت سین نوروزی
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
زرتشت / سیّد سرالله حسینی |
|
راهی شده بودم پی زرتشت به دریا
کندوی عسل پیش ام و انگشت به در یا
خون مردگی صورت مهتاب گواه است
خورشید به جوش آمد و زد مشت به دریا
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از هادی خان محمّدی |
|
♦
فصل
من می دانم کدا م فصل را بایدکاشت
کدام فصل راباید تکثیرکرد !
خانه ی معشوقه های پیرمردکجاست؟
بادرخت چه بایدبگوید !
من یادگرفته ام،یک قناری در وداع .
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از پگاه عامری |
|
هر ابر غمزده که چشم اشکباری داشت
خبر رساند زمین ، قاصد بهاری داشت
چقدر رویش گل اتفاق ِ زیبایی است
چقدرغنچه ی گل ، قلب رازداری داشت
اگرکه قطره ی آبی است شکل ِ مروارید
نظرات[۲۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از محمّدعلی محمّدی |
|
هرچه گفتی نوشتیم
از تصمیم کبری
تا ریز علی خواجوی
و درس های دیگر را
اما چگونه بنویسم، بابا آمد
چگونه بنویسم، بابا آب داد
که نه آبی ته کاسه مانده است
ونه نانی سر سفره هایمان
نظرات[۱۸] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
آبی اقیانوس دور / ساناز داوری |
|
واپسین اندوه تاریکی
ترجمان اسارتی بود
هم نفس لحظه های نیستی
منشور آغاز من
از آسمان نگاه تو تابید
بر هفت اقلیم شهر عشق
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو رباعی از حنیف خورشیدی |
|
۱ ـ
انگار همان که بوف کورم کرده …
با دست خودم زنده به گورم کرده
زن ها همه شیطان رجیم اند خدا …
لعنت به کسی که از تو دورم کرده…
نظرات[۸] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ایستگاه آخر/ یاسمن بهار |
|
من خسته ام و به اندازۀ چشم های تو خوابم می آید
از دنیا
افتادم کنار بساط هذیان و تب و تن شویه
از گناه و وعدۀ چهل سالگی
دروغ از لب هایم می چکد به گونه هات
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از فرهاد زارع کوهی |
|
۱ ـ
دارکوب پیانیست خوبی است
و باد هم با درخت ها خوب فلوت می زند
اما من یک آدم معمولی ام
زندگی بی سر و صدایی دارم
و معتقدم
تابستان باید شکارچی بود
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از سید سرالله حسینی |
|
۱ ـ هجای سوم آدم
ستاره در بغلش خواب و ماه بردوشش
نشســـت وسعت جغرافیا در آغوشش
هــــــــــزار رود پــناهـنـده زیــر پـیـراهن
هــــــــــزار ماهی آزاد گوش تا گوشش
پـرنـدگان مهاجــــــر مقیــــــم دستانش
هزار ساقی بی سرپناه در هوشش
غـــــروب و پیچش الیاف سـرخ ،در آبـی
طلــوع می شود و خـون ابر تن پوشش
هجـای ســـــوم آدم درون نی هـا مـاند
به این دلیل نمی شد کنـند خاموشش
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تصویر ِقابی بسته در زن/ نورا لک |
|
اتاق، تاریک و نمور- آشغالستان اشیاء و حروف
مرد در حال ِخالی کردن ِ
زن در حال ِحالی کردن ِ
کسی درحالی حال کردنِ ِ…
آوری
می
لا
وقتی تاپ ِ ترین هایت را با
یک کادر بسته از این قسمت هایت
….. …… …… …..
[کات می خورد به یک فیلم تجربی
که یک دختر شهرستانی توی یک کلان شهر باز
بازی
می…]
نظرات[۱۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
اندیشه شاهی ( از قرقیزستان ) |
|
۱ ـ
راز دل کردم امشب
با خاک سر زمینم
گفتم
نخستین سفرم
با اسبی سفید
آغازشد به دستم پرچم سبز بود
در صحرا ها همچو مجنون
دیوانه وار فریاد می زدم
در جیبم تکه نانی داشتم
و با لب های سال ها تشنه ی
یک لیوان آب
این سر زمین
بیدار شدم از خواب خرگوشی
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دل آدم / داوود خان احمدی |
|
آدمیزاد است و
شیرخام خورده
تا نیمه های راه که بیاید
ته دلش آشوب می شود
که ای داد !
دلم را جا گذاشتم
پای سیاهی کدام چشم
خدا می داند…
Ο
می دانی برادر؟
بعضی وقت ها
آدمی رغبت نمی کند
از جایش بلند شود
به زندگی بگوید
خاطرش را می خواهد
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سفرنامه / دکتر سّید مهدی موسوی |
|
نور بی اسم توی ذوقم زد
باز شد یک دریچه در کمدم
اول شعر از تو افتادم
به کجایی که می رود به خودم
***
اسب سرکش شب مرا زین کرد
از سر زندگیت سر رفتم
پاره خطی شدم که پاره شده
بی تو از صفر تا سفر رفتم
***
برج میلاد مثل من خم شد
«ده مهر»ی شدم به خوبی تو
خاطراتم به جاده ای پاشید
رد شد از پیش اسب چوبی تو
***
سینه می زد من از امام حسین
لب آسفالت ها ترک برداشت
کوچه تا بغض انقلاب رسید
عشق را چند جور شک برداشت
***
تاکسی از جلوی من رد شد
دست خود را به دست من دادی
نظرات[۱۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از منصور خورشیدی |
|
بحران
در برج های خیالی
نظم نفس های تن
متروک می ماند
دانش سپید دریا
بحران مستی را
سبک تر از هوا
در لبان آب
می تکاند
حکایت
با گریه روی سنگ
به خواب می رود
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از مریم هاتف |
|
۱ ـ
کفش هایم رابسوزانید
هنوزبوی عقب مانده گی های
مرا می دهند …
۲ ـ
و هربار
از دودسیگار پدرم کلافه میشوم
پرسه زنان
سوی قبرستان می روم…
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تراژدی ضحّاک در صحن اصلی خیابان / حنیف خورشیدی |
|
غزل ضحّاک … به انقلابیون لیبی
_______________________________
خیلی عجیب و ساده و شانسی شروع شد
یک شهر از کنار آژانسی شروع شد
شهری که رگ گشود و خودش را تمام کرد
آن روز با ترانه ی ” نانسی ” شروع شد
با رمز یا حسین ” فقط یا حسین و ” بس
آتشفشانی از فرکانسی شروع شد
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پا / دکتر بیژن باران |
|
شب خستهگی خود در ُکنَد به کفش،
ُخنک ز خالی پا
خلاص ز خشخش خزان
خُرناسهی باد، پراش مرگ برگ سرازیر خندق خاک.
خالی ز شور روز، هیاهوی شهر، پلههای صعود.
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|