برگه‌ها

آوریل 2010
ش ی د س چ پ ج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
No Image
خوش آمديد!
چراغ جادو / عبّاس استیری پيوند ثابت

دیکته مون چن تا غلط داشت که گل و گلوله خوندیم
تو با اسب چوبی رفتی ما رو حرف کوچه موندیم

دلامون چن تا ترک داشت که تو راه نفس بریدیم
چن تا دیوار بین ما بود که غم هم و ندیدیم

تا دل حادثه رفتیم دنبال چراغ جادو
از شب سیاه قصه تا سپیدیای گیسو

نظرات[۳] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
قرار / داستانکی از رضا کاظمی پيوند ثابت

دیر کرده بود.

نشسته بودم روو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بِهِ‌شان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد. طاقتَ‌م طاق شد. از جامْ بلند شدم ناراحتی‌م را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها. تاراندمِ‌شان. گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بِش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم توو جیب‌هاش، راهَ‌م را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد. صدای تُندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم. برنگشتَ‌م به‌رووش. حتا برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتَ‌م. هنوز داشت پُشتَ‌م می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم.

نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مردی که خیلی داستان سر ِ هم می کنه / پگاه عامری پيوند ثابت

ولرز ، همیشه
وقتی برای نبرد ، آماده می شه
چاقویی پنهان می کنه
در جیب ِ مخفی ِ کتش
و اگر ، زیر سوال بره شخصیتش
نمایشی ، شروع می شه
و میره ، که مبارزه کنه
هفته ی قبل
شخصیتش زیر سوال رفت
و نمایش ِ اعتراض ، شروع شد
_ اوه خدای من ، معطل کردی منو ؟!

نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
آخرفیلم / حامد ابراهیم پور پيوند ثابت
    رامسس ـ یول براینر ـ به نفر تی تی ـ آنی باکسترـ :
    تو مال من خواهی شد ، همچون سگم ، اسبم و شاهینم .
    جز اینکه تو را بیشتر از آنها دوست خواهم داشت
    و کمتر از ایشان به تو اعتماد دارم !
    ( ده فرمان ـ سیسیل ب . د میل ـ ، هزار و نهصد و پنجاه و شش )

در انتظار شعر نشستم زمین و بعد
دفترچه ی قدیمی و سیگار پین و بعد
دو برکه ی لجن شده ی خشک چشمهام
غمگین تر از دو قایق بی سرنشین و بعد
در آرزوی صید شدن دور می شدم
مثل پلنگ ماده کردی کمین و بعد
باران به شیشه میزد و دیوانه تر شدیم . . .

هر جای آسمان و زمین جفت می شدیم
مثل دو تا پرنده ی بی سرزمین وبعد
باید به معجزات تو ایمان بیاورم
باید به چشمهای قشنگت یقین و بعد
موسای سرنوشت من از نیل می گذشت
با صد هزار شعبذه در آستین و بعد
طوفان گرفت و باد تورا بُرد وبُرد و بُرد . . .

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مروری بر رمان قطار ۵۷ ، نوشته ی رضا رییسی / لیلا جلینی پيوند ثابت

با این که بر ادبیات انقلاب و پایداری در ایران بسیار تاکید می شود،امّا بنا به دلایلی که در این مقاله قابل طرح نیست ، اثر قابل بحث و در حد و اندازه ی این انقلاب (و دفاع مقدس) به چشم نمی خورد وجز تعداد انگشت شماری ، باقی آثار ـ درست یا نادرست ـ انگ سفارش نویسی می خورند ، امّا در این قحطی آثار داستانی انقلاب ، به جرات می توان گفت رمان ” قطار ۵۷″ یکی از همان انگشت شمارها است .
رضا رییسی در این اثر رد واقعیت ها و حقیقت ها را با هم پیگیر است و با پرداخت تام و تمام طرح ، شخصیت و زمینه (setting) رمانی می آفریند که هم در زمینه ی ادبیات انقلاب و هم ادبیات داستانی ایران قابل بحث و دفاع خواهد بود.
درباره ی این اثر نقد و مرور ـ نه بسیار ـ امّا نوشته شده است . نگارنده در این نوشتار بر آن است تا به جنبه های ناگفته و غیر تکراری بپردازد ؛ از این رو مطالب مورد نظر، فهرست وار و به صورت خلاصه بررسی می شود:

نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مونالیزاترین اخم / محمّدرضا حاج رستم بیگلو پيوند ثابت

مونالیزاترین اخم تو لبخند آرزو دارد

که اردک، زشت و زیبا خولیایی های قو دارد

تو از شمسی ترین منظومه مولاناترین بزمی

که تالار تنت دو مطرب مهتاب رو دارد

دوتادل داری و هر دل دوتا دهلیزوهر دهلیز

هزاران شاتقی زندانی دخترعمو دارد

و من آنقدر گفتم تا که نامت رفت یادت چیست

که مهتا لافتی الّا اگر این دست مو دارد

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
در گفتن از شعر؛با شعر ِ«باد ملایمی ست مردی که از جانبِ دریا می آید» / عارف رمضانی پيوند ثابت

در گفتن از شعر؛

با شعر ِ«باد ملایمی ست مردی که از جانبِ دریا می آید»؛

سروده ی رزا جمالی

از مجموعه ی«برای ادامه ی این ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام»

______________________________

لنگر گرفتم ، مثلِ دخترکی کهنه

بویِ ماهی می دهم ؟

بگو به آن مردی که آن طرفِ آب است

و پاروهایم را دزدیده است :

تو آن ماهیگیر را به ساحلِ من فرستادی ، چشمه ی من اشک نداشت .

مثلِ ماهی له له بزنم ، در انتظارِ یک بوسه ی تو جان بدهم ، بگو قمار بازِ ماهری هستم؟

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سارای صبح های جمعه / کرامت یزدانی پيوند ثابت

سارای عکس زنی در پشت کامیونی از من گذشت ، این زن که پیش از این سارای صبح های جمعه ی پارک ملت مشهد بود . حالا اینجا را باشید تا بگویم که در جاده ی صبح زود شیراز ، زن های زیادی از پیش تماشا می آیند ، امّا سارا با کلاه لبه داری که هیچ وقت به سرش ندیدم ، از من طوری می گذردکه از روی پل هوایی پارک ملّت تا مثل پارسال های دانشکده قسم بخورم ماشین که نه حتی از نان خوردن هم فقط خوردن قسمش را پدرم دارد که ندارم .یک روز غروب آفتاب که خورشید روی لبه ی کلاهی که سارا حالا داردگم می شد . گفتم سارا را راضی کنم نشد . دویدم نشد . اصرار کردم ، گفتم خوشبختت می کنم ، نشد.گفتم بدبخت می شوم ، شدم و نشد . نشد . نشد که نشد . و یادم رفت که رفت که رفت که رفت تا حالا که بعد از گذشتن این کامیون ، انگار یکی در من با گاری برای فروختن پرتقال هی داد می کشید. کشیده در بوق کامیونی گفت : سارا آآآآآآ را را را را را را را نگاه که می رود

نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
ادبیّات و مرگ ( بخش دوم ) / حمید حیاتی پيوند ثابت

تجربه مرگ برای هایدگر در امتداد زندگی و آخرین فرصت یعنی مرگ یک تجربه فلسفی است ولی این تجربه برای بلانشو تجربه مردنی است که در زندگی رخنه می کند. تلاش فلسفه برای غلبه بر مرگ در جداسازی ارزش هستی شناختی (ontology) و مرگ از (عدم) واقعیت مردن رخ می دهد. در واقع ما به خاطر شناخت و ادراکی که داریم در حوزه هستی شناختی مایل به نفی قدرت مرگ هستیم. این جداسازی را می توان در ارزشگذاری و تمایل به زندگی جاویدان دریافت. اصولاً این نگرش هستی شناسانه به مرگ می اندیشد ، نه به مردن . آنچه در فلسفه اهمیت دارد، آگاهی است. این آگاهی را فلاسفه با تنزل جهان و تنزل وجود ما به اثبات می رسانند. بلانشو ادعا می کند که این آگاهی مبنای مدرنیته است. معقولیت مدرنیته از مردن که همان نفی است برداشت منطقی دارد ، یعنی با استمداد از همان تمایز دکارتی بین جهان و انسان تفکیک قائل شده، جهان را منفعل و انسان را فاعل تصور می کند. آنچه در جهان اصل است «کردار من» است. اما آنچه بلانشو به دنبال آن است انفعال ما است. انفعالی که به ما اجازه می دهد به آنچه غیر از شناخت است ، پاسخ دهیم «به مجرّد این که سعی کنیم مرگ را در عالی ترین امکان خود بیابیم، این پاسخ گویی برای همیشه به عنوان چیزی خاتمه یافته تلقی می شود» در ادبیات یا به تعبیر بلانشو نوشتار ، تجربه ای وجود دارد که سابق بر مرگ است.

نظرات[۰] | دسته: فلسفه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از مرتضی محمودی پيوند ثابت

۱ ـ

کاش
خانه مان درون دریا بود
و آب از سرمان می گذشت!
تا تو را
سخت در آغوش می گرفتم و
خوشبختی
کوسه ای می شد
که بوی خون به مشامش خورده است!

نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
جامعه شناسی پست مدرنیسم(شاپوربهیان)/فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

پست مدرنیسم چه معنایی دارد و چرا بحث درباره ی آن برای درک زندگی اجتماعی امروز ضروری است ؟
این کتاب معتبر و روشنگر، اولین بررسی تفصیلی جامعه شناختی پست مدرنیسم به شمار می رود . اسکات لش تفاوت های مدرنیسم و پست مدرنیسم را بررسی و زمینه های تاریخی و اجتماعی تکوین آن ها را توصیف می کند و دلایل اهمیت پست مدرنیسم را به روشنی شرح می دهد . این کتاب راهنمای سودمند برای آشنایی خواننده با یکی از مفاهیم اساسی روزگار مدرن است .
« جامعه شناسی پست مدرنیسم » ، نوشته ی اسکات لش ، و با ترجمه ی شاپور بهیان ، در ۱۳۸۳ ش ، از سوی انتشارات ققنوس ، منتشر گردید . همچنین در ۱۳۸۵ ش تجدید چاپ شد .
شاپور بهیان در یادداشتش بر این کتاب

نظرات[۰] | دسته: ترجمه, معرّفی کتاب | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
اقیانوس در حمّام / وحید پورزارع پيوند ثابت

خانه بلند می شود
و می نشیند
به احترام تویی که وقتی کنارت نیستم
شبیه پلات می شوی ،
شبیه شعرهای سیلویا پلات .
جهان در آشپزخانه ای درست می شود
که دست های تو اندازه ی طعمش را نمی داند
پیاز شب را رنده کن
از گریه هام سیرم
و کسری خوابم را
به پای فنرهای جهش یافته بگذار
خنده ات چه آزارم می دهد
به هر چه اقیانوس که در حمام گذاشته ای
بگو که من سنگینم
پر از سنگ و صخره ام
یا شاید
صادقانه هدایت شوم به سمت هر چه گاز وانتحار .
جهان به ساعت ما که کوک نمی شود
بخواب ، زنی که شبیه زنانگی نقاشان بزرگی
سالوادر دالی نیستم

نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
یادداشتی بر فیلم هیچ / حامد ابراهیم پور پيوند ثابت

هیچ
کارگردان و طرّاح صحنه و لباس:عبدالرّضا کاهانی
فیلمنامه:عبدالرّضا کاهانی ـ حسین مهکام
مدیرفیلمبرداری:مسعود سلامی
موسیقی:کارن همایون فر
تدوین:شیما منفرد
طرّاح چهره پردازی:نوید فرح مرزی
صدابردار و صداگذار:جهانگیر میرشکاری
بازیگران:مهدی هاشمی- پانته آبهرام- نگار جواهریان- باران کوثری- احمد مهران فر- مهران احمدی- نیره فراهانی
با حضور:مرضیه برومند
صابر ابر
تهیه کنندگان :سلیمان علی محمدی
عبدالرّضا کاهانی

______________________

این فیلم را شب تحویل سال در سینما سپیده دیدم! سه نفردر سالن بودیم کلا! به کنترل چی گفتم : “برای سه نفر هم نمایش می دهید؟ ” گفت: ” جهنّم وضرر! “

______________________

” فرای” – ازتئوریسین های صاحب نام ادبیّات جهان- قوانین ساختاری تشکیل دهنده ی زیر بنای ادبیّات را به چهار میتوس تقسیم بندی بندی کرده است: کمدی(میتوس بهار) ، رمانس(میتوس تابستان )، تراژدی(میتوس پاییز) ،آیرونی(میتوس زمستان) .
” رمانس ” دنیای ایده آل است. گرمای تابستانی عشق و زندگی دلخواه… ” تراژدی ” سقوط از دنیای ایده آل است به ژرفنای دنیای واقعی . در ابتدا شخصیّت های اصلی اثر در امن وعیش به سر می برند ، ولی در نهایت به دلیل تقدیر،خیانت،اشتباه ، قضاوت نادرست و… به روز سیاه می افتند(سرنوشت غم انگیز اتللوی مغربی در وندیک- ویلیام شکسپیر) .” آیرونی ” در پی عریان نمایش دادن جنبه های تلخ و زشت و منفی زندگی است. یأس وسرخوردگی و تلاش بیهوده برای زیستن ، دور باطل و شکست و ناکامی و یأس ودست و پا زدن بیهوده (نگاه کن:تو پیش نرفتی ! تو فرورفتی! « فروغ فرّخ زاد »)

نظرات[۱] | دسته: سینما | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
صورت فلکی کالبدی یکه در دل نیمچه‌شاعر / شاپوراحمدی پيوند ثابت

سبزینه‌ی گرد دهانت خاموش چیزی گفته است
که ناگزیرم رمزی گشوده را
در جهانی پنهان و شبانه ادا کنم.
پیله‌ات خانه‌ای است در آخر زمان.
و خورشیدهای رنگ‌ورو رفته
در بن‌بست اقیانوسی تاریک از پروانه‌های خوابیده
تازه دارند آدم و پری و باغ می‌شوند.
حتی اگر صبح پَرچینی بود از کلوخ، باز می‌درخشید.

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image