آفتاب پرست نازنین / لیلاجلینی |
|
آفتاب پرست نازنین
محمد رضا کاتب
“چشم که باز کردم همه چیز تاریک و تو هم بود .” با همین جمله ی آغازین مخاطب پرت می شود به فضایی تاریک و وهم آلود .و توصیفات راوی اول (من راوی ) که با پرت و پلا گویی اطلاعاتی اولیه اما گنگ می دهد تا زمینه سازی کند برای ادامه ی داستان. هنوز مخاطب سر در گم است که در بخش دوم مواجه می شود با راوی دوم(دانای کل ) که داستان دیگری را آغاز میکند و در ایجاد تعلیق و توهم با بخش اول همراستا ست وهمین شگرد،مخاطب را ملزم می کند تا سر از ماجرا در بیاورد(به قول گفتنی نتواندکتاب را زمین بگذارد.)بی شک داستان در ساختار ،زبان و فضاسازی قوی ست و از تمام عناصر در خلق روایتی چند پهلو که لااقل مخاطب مورد نظرش (۱۴-۲۱) را میخکوب کند بهره می گیرد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
|