ادبیّات و مرگ ( بخش پایانی ) / حمید حیاتی |
|
به عقیده بلانشو گفتن این که «من یک نویسنده هستم» اندکی نا معقول است چرا که نوشتن همان محو قدرت «من» گفتن است. نوشتن فعالیتی است مانند سایر فعالیتهای دیگر اما خواست نوشتار با نوشتن یکی نیست. خواست نوشتار از درون فعالیت نوشتن برمی خیزد و آن را تباه می سازد. نوشتار بدنبال کلامی ناب برای ارائه خود است چیزی که بلانشو و رولان بارت آن را درجه صفر نوشتار می خوانند.
بلانشو می گوید: «نوشتن بدون «نوشتار» کشاندن ادبیات به نقطه ای غیابی که در آن جا ناپدید می شود، جایی که دیگر مجبور نیستیم نگران دروغین بودن رمز و رازهای آن باشیم، این «درجه صفر نوشتار» است، آن خنثی بودنی که هر نویسنده عملاً یا سهواً در جست و جوی آن است و به سکوت می انجامد». هگل از زبان به عنوان نا- چیز نام برده و استدلال می کند که زبان شیء را نفی می کند این نفی مرگی است که برای واقعیت (چیز) اتفاق می افتد. ما به خاطر لفظ باوری متوجه این نفی و مرگ نمی شویم. در ادبیات این نفی صورت مضاعف به خود می گیرد.
نوشتن فعالیتی است شبیه هر فعالیتی، در اینجا محصولی بدست می آید که کتاب نامیده می شود. این کتاب اولین مرحله نفی چیز است. اما چون هنوز صورت کالایی دارد و اسم نویسنده و نیز جوایزی که احیاناً بدان تعلق می گیرد و نیز انتقادهایی که بدان صورت می گیرد با نوشتار فاصله ی زیادی دارد.
نظرات[۰] | دسته: فلسفه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
|