نقداشعارپوریا میررکنی (نبراس ) / مهدی آذری |
|
همیشه گفتنی ما نگفتنی مانده است
اسیر قفل زبان های احتیاط نشان
قالب غزل با مفهوم عاشقانه ای که در ذهن ما ایرانی ها دارد؛هنگامی که در فرم و ساختاری متفاوت سروده شود، باید دارای معنایی ژرف تر از دیالوگ های عاشقانه باشد تا ضمیر ناخودآگاه مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، امری که تا به حال در بسیاری از غزل های معاصر فارسی اتّفاق افتاده است، ولی میزان موفقیّت این نوع غزل ها را تاریخ ادبیّات فارسی بیان می کند، نه عدّه ای از روی حبّ و بغض.
وقتی سه فاکتور مغایر با زیر ساخت غزل در کنار هم قرار می گیرند؛ به عنوان مثال دراین مورد(فقر ،مرگ ،زن) دیگر جایی برای حرف های عاشقانه باقی نمی ماند و از ابتدای غزل، مخاطب درگیر فضای متفاوتی می شود و اگر در این میان مهندسی کلمات در غزل استادانه اتّفاق افتاده باشد، مخاطب با حظّی دو چندان روبرو خواهد شد؛ چرا که با فضاها ، ترکیب ها و تصاویر بدیعی روبرو خواهد شد که تا به حال آن را بسیار کم دیده یا اصلا ندیده است .
پوریا میر رکنی( ” نبراس “،متولّدیزد،۱۳۶۱ش) غزل را آن چنان دچار روایت می کند که معنای غزل،مثنوی گونه می گردد و فقط قالب ظاهری غزل حفظ می شود. روایت جزء جدا نشدنی غزل های میر رکنی است و شاعر به خوبی از این حربه استفاده کرده است و داستانی بکر و بدیع را در قالب غزل،با استفاده از ردیف و قافیه ای تازه سروده است که گویی ردیف و قافیه و وزنی شاعر را احاطه نکرده است و شاعر آن چنان فارغ از این قید و بندها غزل سروده است که مخاطب دچار حیرت و سرگشتگی می شود .
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
|