قلمت را به دست بگیر !/سهند ستّاری |
|
عنوان مقاله :
قلمت را به دست بگیر !
نوشتن و ترس از کاغذ سفید
__________________________________
خوب به یاد دارم که وقتی وارد مدرسه شدم، هدف از درس خواندن تنها یک چیز بود؛ خواندن و نوشتن و مجاب بودم که قبل از هرتجربه ای ، انگیزه عقیم معلم را اجرا کنم و بنویسم “بابا آب داد” . جمله ای که با توجه به نقش استعلایی واژگانش ، فعلیت وابستگی های متعارض و بالقوه را بر مکانیسم فکری و مطالبات و صورت های رفتاری روزمره القا کرده بود که البته از همان لحظه پیدایش و در تأملی ناخودآگاه، بنیان فکری تعالیم مختلف را بدون هیچ مسئولیتی در دام تأثیرات پنهان و هویت اعوجاجی ابزارهای ملفوظ و مکتوب نوشتاری رها می کرد. بنیانی که می بایست عملکرد خود را پیش از هر انگیزه ای صرفا به مثابه کار عقلی ابراز می داشت. بعدها که در پی یافتن چیستی و چگونگی به بار نشستن عملکرد استعلایی چشم بادامی ها، مکثی هر چند کوتاه بر نظام آموزشی و صورت بندی مکانیسم های درون ذهنی شان داشتم متوجه شدم که آنها به ماهیت اعوجاجی و بس تاثیر گذار فضای مزبور پی برده اند و در سرزمین آفتاب و در پشت همان صندلی ها در مسیر آموزش فن “نوشتن” نخست می نویسند “من می توانم”. به گمانم زوایای پنهانی و بسیار اثرگذار مقوله مذکور کاملا ملموس باشد که بایستی تا چه میزان از ابتدایی ترین تأثیرات سامانه های آموزشی در فن خطیر “نوشتن” و همچنین از پیچیدگی های مستتر و تاثیرگذار نوشتاری آگاه بود و از ابعاد جریان ساز آن بهره برد.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|