به مناسبت روز مادر / اثری زیبا از رضا کاظمی |
|
نام تابلو: سماع
تکنیک: کولاژ ـ نقّاشی
رنگ و روغن روی بووم
ابعاد ۵۰ در ۵۰ سانتی متر
تابلو شماره دو از سه گانه ی “پروانه ها” / رضا کاظمی
نظرات[۱] | دسته: حرفی از آن هزاران | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
میانجی های تفکّر ( ۲ )/ مسعود رفیعی طالقانی |
|
عنوان مقاله : میانجی های تفکّر ( ۲ )، تیرگی های عصرت راببین
____________________________________
در فرهنگ های لغت فارسی ، در برابر کلمه معاصر نوشته شده است : همعصر ،همدوره ، همزمان . این تعریف همچنین در افکار عمومی نیز رایج است و اصولا به همدوره بودن با زمان در جریان، ” معاصر بودن ” گفته می شود . از سویی به قرن جاری نیز ” دوران معاصر” می گویند ، امّا آیا به راستی در تفکّر فلسفی نیز معاصر بودن معنایی، همانند همعصر و همدوران بودن دارد ؟ این موضوعی است که جورجو آگامبن ، فیلسوف ایتالیایی ، مورد پرسش قرار داد و پرسید ” ما با چه چیزهایی و چه کسانی معاصریم ؟ ” و نیز ” پیش از هر چیز معاصر بودن به چه معناست ؟”
برای بسط این پرسش و درک بیشتر آن در شرایط حاضر، نگارنده ترجیح می دهد تا با مثالی ذهن مخاطب را روشن تر سازد تا پس از آن چند مورد از مثال های آگامبن نیز مورد بازخوانی قرار گیرد . مدّتی است که سریال ” قهوه ی تلخ ” در شبکه فروشگاه های کشور توزیع می شود و شخصیّت اصلی ماجرای داستان آن، فردی است که از زمان حال، یعنی سال ۸۹ شمسی به ۲۰۰ سال قبل بازگشته است و با افرادی روبرو است که شناختش از آنان، نه شناختی ظاهری، بلکه شناختی از دریچه ی تاریخ است . به تعبیر دیگر او در حالی در عصر آنان قرار گرفته که با عصر خودش فاصله ای بسیار دارد : ۲۰۰ سال .
نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
خصیصه های تولید شعر شاملو/دکتربیژن باران |
|
مقدّمه
شاید شاملو خوشش نیاید که او را با فردوسی در زبان فارسی همتراز دانست. ولی ۶۰ سال کار ادبی او دو برابر تعداد سال های صاحب سطر “بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی” است. اگر فردوسی واژه های خراسانی را هزار سال پیش در شعر جا انداخت؛ شاملو واژه های زبان محاوره ای تهرانی را در کتاب کوچه، موازی کار سترگ لغتنامه ی دهخدا، گردآوری کرد و در آثار ادبی خود به کار برد. کتاب کوچه به صورت نرم الکترونیک در ویکی اینترنت به مرور خواهد آمد.
نقد شعر و آثار شاملو ابعاد گوناگونی را دربر دارد. در این جستار سه خصیصه ی شاملو در باره ی شعر ـ که از او به صورت حضوری شنیده ام ـ واشکافی می شوند:
- ♦ کوتاهی طولی شعر ـ متناسب با گنجایش حافظه کوتاه مدّت خواننده .
- ♦ دستنویس اولین شعر ـ تقلیل کنترل مشعر در مغز راست بر نویسش در مغز چپ .
- ♦ زمزمه ی خوانش شعر ـ کاربرد تلّفظ دهانی لحن و شنیدن آهنگ .
نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از حامد ابراهیم پور |
|
دلم ،تنم ،وطنم زخمی است… وصله ی تن باش
خزان گرفته شکوه مرا شکوفه ی من باش
بیا دوباره به دیدار شعرهای مریضم
خزان گرفته بهار مرا ببخش عزیزم
مرا ببخش اگر پنجه های گرگ ندارم
برای بردن تو نقشه ای بزرگ ندارم
بخند ! پاسخ این اشکهای یخ زده خنده ست
…مرا ببخش اگر شعرهام خسته کننده ست
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از مهتاب کرانشه |
|
مثلث بودیم !
معلق در رعایتِ عادت ها
با ضلع های ساقه ایِ دریغ و درد.
زخم بودی
در آستین پنجه هات
جاری در جراحت های کلامی هر روز!
مثل جنینی که میل ِ به او، در من جنبشی حتمی داشت / مثل آغوشی قلابی
نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بررسی شعر و داستان با حضور محمود معتقدی و رسول یونان |
|
سیزدهمین نشست عصر روشن با موضوع «چرا شعر؟ چرا داستان؟» برگزار میشود.
در این نشست که در سالروز برگزاری سلسله نشستهای فرهنگی عصر روشن برگزار میشود، ابتدا پدرام رضاییزاده، لیلا صادقی و رسول یونان به شعر و داستانخوانی میپردازند.
پدرام رضاییزاده، متولد اردیبهشتماه سال ۱۳۶۰ است. او مجموعهی شعر «اگر شیطان سخن بگوید» و مجموعهی داستان خود را با نام «مرگبازی» منتشر کرده است. او همچنین رمانی دارد با عنوان «نیم ساعت مانده به صدای جیرجیرک».
لیلا صادقی، متولد ۲۸ فروردین ۱۳۵۶ است. از او علاوه بر آثار داستانی چون ضمیر چهارم شخص مفرد، وقتم کن که بگذرم، اگه اون لیلا ست، پس من کیام؟!، داستانهایی برعکس، و بالاتر از سیاهی نقطه، شعر- داستان از غلطهای نحوی معذورم، نیز منتشر شده است.
از رسول یونان، متولد ۱۳۴۸، نیز علاوه بر مجموعه شعرهای روز بخیر محبوب من، جاماکا، پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی، کنسرت در جهنم
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مزامیر خاکستری هوشنگ چالنگی / سریا داوودی حموله |
|
« مریدی در معبد زنبق ها نیست، مبادا گیاهان بوی حرف شاعران بگیرند »
_____________________________________
در خصوص شعر موج ناب و موج نو خوزستان زیاد شنیده ایم . از شب های شعر خوشه تا معرّفی شاعران در مجلّه ی تماشا، از مفید و بنیاد و فردوسی گرفته تا نقطه نظریه های کی و کی در دنیای سخن ، آدینه ، معیار ، عصر پنج شنبه و اظهار نظرهای دیر از راه رسیده ها در هفته نامه ها و روزنامه ها که همچنان به تشریح دل و روده موج ها نشسته اند و شترهای بالدار را نمی بینند ! و امّا همه و همه ندیم موج اند نه شعر ! زیرا از دیدگاه شعر مهم است آغازگر که بوده است، ولی خیلی مهم تر این که چه کسی هنوز شاعر مانده است ؟ حالا این کلاف به دست کی و کجا و چگونه ، این حرف های ژورنالیستی تیر در تاریکی است؛ چرا که شعر خوب و اثرگذار احتیاج به این همه سابقه سازی ندارد و این نان های محفلی خشک و غیر قابل هضم اند و خیلی ها زیر چتر خودشان خیس شده اند !! اگر این طیف پر شعار رو به قبله حقیقی شعر داشتند، به بلوغ فکری ، ذهنی ، اجتماعی نزدیک می شدند و شعر جنوب هم لگدکوب فلانک و بهمانک نمی شد .
از این رهگذر باید گفت زیر سایه ی جناب هوشنگ چالنگی خیلی حرف نشسته است دفتر و « زنگوله تنبل » به دور از همین باد و مبادها با صدق آمده است تا خود به « بودن » اعتراف کند و یا به قول ارسطو در متافیزیک امری پذیرفتنی شود، زیرا : «آنچه هست که هست و یا از آنچه نیست که نیست صدق است »
نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از منصوره اشرافی |
|
تمام تاریخ دویده ام
آفتابم کجاست؟
خورشیدم کو؟
خسته ام .
برده ای
تحسین شده
کارخانه ای متحرّک
محصور زندانی،
به نام خوشبختی .
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
به بهانه ی بغض سال نو / سهند ستّاری |
|
آنچه که همواره در سیر تاریخ مدار متن اندیشه آدمی، مسبّب نشر و زمزمه و بازتولید دیسکورس های مدنی شده است، صرافت پاسداشت آغاز سال نو را بر ضرورتی متمرکز خواهد داشت که ریشه در واکاوی موجبات نقض آرمان ها و انگیزه فعلیت آنها دارد. بازخوانی آرزوهایی که در روزهای پسین، همچون هدفی راسخ جلوه می کرد و اکنون از فرط تحمّل سرخوردگی های دورانی، تنها باتلاق وهم و خیال را مأمن خود می پندارد و البته آرمان هایی که همچنان به حکم امید، ما را به رؤیت سحرگاه آینده تسلّی می بخشد. بی تردید در امتداد خیابان یک طرفه روزگار، هنگامی که به انتهای آن می رسیم، گاه ترس از تحمّل تکرار دیروز و پرسش از چگونگی به بار نشستن اندیشه ی مهاجم، آرمان هایمان را بر خیالی موهوم تصویر می کند، امّا با تمام این اوصاف همین زمزمه ی تجربه سالی جدید است که بار دیگر افسون امیدواری را در سراسر شهر فریاد می زند.
نظرات[۰] | دسته: حرفی از آن هزاران | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چرخ زدن در باد/ منصور خورشیدی |
|
من درخت شهرزاد می بافم
شاعر : مینا میر صادقی
نشر آرویج
____________________________
بی توجّهی به هماهنگی اجزا و اشیا درزبان موجب می شود تاشاعر در القای مفاهیم ، ذهن خود را در گیر اموری کند که تناسب چندانی بین کلمات و معنای حاصل از آن وجود نداشته باشد .
شاعر نیّت بیان کلمات ، ترکیبات و تصویر های بر ساخته را زمانی آشکار می سازدکه پاسخی به تمنای درونی خود داده باشد؛ برای بیان امر واقع که در زندگی روزمرّه با آن دست به گریبان است :
لباس هایت را در بغض جا می گذارم
و نامت را که می آورند
چاهی در گلویم چادر می زند
کسی صدایم می کند
منظور شاعرساده تر از نمونه ی فوق این گونه بیان می شود :
نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
عشق ازلونی دیگر در غزل حسین منزوی/سالارعبدی |
|
ماوصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان
در مورد حسین منزوی و شعر او تا به حال مطالب جسته و گریختهی نه چندان زیادی نوشته شده است، امّا مطلبی که به وضوح و روشنی در مورد نقش و جایگاه منزوی در شعر معاصر امروز نوشته شده باشد به چشم نمیآید. نوشتهها بیشتر یا به کلّیگویی و ابهام در مورد گوشهای از مشخّصات شعری وی پرداخته یا به تعریف و توصیف غیرکارشناسی در مورد منزوی و شعرهایش که این حاکی از آن است که نویسندهی آن آگاهی و اطّلاع چندانی از شعر امروز و ویژگیهای موجود در آن و بهخصوص نقش و جایگاه منزوی در این میان ندارد و تنها در اینجا و آنجا شنیده و خوانده است که مثلاً حسین منزوی پدر غزل معاصر ایران است یا در مقدّمهی برخی کتابها خوانده که چه القاب و عناوین مطنطنی از جانب نویسندگان آن کتب به منزوی داده شده است و در ذهن خود همهی این تعاریف و برجستگیها را جمع آورده و با رنگی از تعصّب که اساساً نکوهیده است و چشم واقعیّت نگر را کمسو میسازد، به عنوان نوشتهای و مقالهای در جایی به چاپ رسانده است و چه بسا این مقالات هیچ نقشی در تعیین و معرّفی جایگاه شاعر شوریدهحال ما به جامعهی ادبی ندارند و بیشتر نقش سوء دارند و بس.
نوشته های دیگری هم که توانستهاند تا حدّی نقاب از برخی اندیشهها و عواطف طنّازانهی منزوی بگشایند ،راه به جایی نبردهاند؛
نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از فاطمه اختصاری |
|
«زیر درخت گلابی!»
۱
[بساط سبزی، توی حیاط، زیر درخت]
۲
سُرور خانم… و چند تا زن ِ خوشبخت!!
سُرور خانم و یک مشت حرف عُق دارش
از عشق و عقد و عروسی و مجلس پاتخت
سُرور خانم و بند دکلته ی سبزی
که گیر کرده به یک چیز ِ زنده ی ِ سرسخت
بساط سبزی، توی حیاط دلگیر ِ ↓
سُرور خانم
نظرات[۸] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از دکتر بیژن باران |
|
۱ ـ چالوس
گربه مه در کش و قوس، آهسته رَوَد، تمام خواه.
از دره بالا آید ـ خزد به سینه کش کوه، خموش
در پی، سفید تور ژنده پنبه ای کشانده شود ـ
به شانه و سر ـ با لیس بر تنه و دیواره سنگ لیز
تسطیح تاریک برجستگی و قعر، تبسّم سکوت صبح
شیری هراس، حجم حایل هراز
تعلیق اشباح پنهان گمشده گذشته ها.
آویز ـ هیولای صخره و درخت؛
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از محمّدرضا حاج رستم بگ لو |
|
به پاس پرچم مشروطه ، گزارش آب و هواشناسی
کمی تا قسمتی در سایه روشن های پوچستان
پر از غمناکی پاییز در سلّول هر زندان
غباری بغضگاهی با کمی رگبار خون از چشم
سگ آلوده تر از تزریق هر معتاد در تهران
سرابی نیمه آبی، وهم در وهم دو مرغابی
شرابی جاری از جنّات تجریش و پل شمران
دما تا بی نهایت صفر، در حجم مکعب خشت
ومه با غلظتی از درّه یوشایوش تا یمگان
جذامی کاملن واگیر در حال فراگیری
ویک جبهه هوا زیرهوس درهر نفس پنهان
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شکل دیگر دیدن / منصور خورشیدی |
|
یک دقیقه سکوت
محمد علی حسنلو
نشر هشتاد ـ ۸۹
___________________________
شعر را می توان اندیشه ی زبان تعبیر کرد ، وقتی هویت خود را آشکار می کند ، بیش تر نمود پیدا می کند. زمانی که خواسته های شاعر در حضور و غیاب کلمات ، ورای خاصیّت ارتباطی به صورت نمادین یا استعاری عرضه می شود ، عینیّت پیدا می کند . شکل حرف هایی که به سطر تبدیل می شوند و سکوت را می شکنند و رفتار هیچ چیز ی را باور ندارند .
دست ها دیگر
رفتار دستبند را حس نمی کنند .
گاهی گل سرخی
پر پر شده روی تابوتم
همین هویّت عینی به حقیقت می رسد و آگاهی انسان را شکل دگر می دهد .
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از رضا کاظمی |
|
۱ ـ
دلم دیگر به این عشقها گرم نمیشود؛
باید به مادرم برگردم
اتّفاق است دیگر…
۲ ـ
من که جای خود؛
چشمهات
خورشید را هم زخم میزنند!
چشمزخمِ کودکیهایم کجاست مادر؟
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ترجمه ای آزاد از شعر کودک و مادر:اوژن فیلد/کامبیزمنوچهریان |
|
کودک و مادر
سروده اوژن فیلد
مادر ای عشق من، اگر روزی
دست خود را به من تو بسپاری
و به هرجا که گویمت با من
نرم و چابک قدم تو برداری
من تو را می برم به رؤیاها
سرزمینی قرین زیبایی
روشن از نور ماه، شب هایش
آسمان پرستاره، رؤیایی
نظرات[۴] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از حمید رضا اکبری شروه |
|
شیطان چوب خوش می تراشد
پشتش به من که می شود / یادش به من نیست شاید ؟!
رد بوسه اش هم پاک شده است / بابوی الکل !
این رنگ سرخ هم از پیاله او نیست؟
کمی قدیمی چپ می زنم / شیطان چوبش را تراشیده
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
زن درداستان های واقع گرایانه ی صادق هدایت/دکترمجیدپویان |
|
عنوان مقاله :بررسی جامعه شناختی جایگاه زن در داستان های واقع گرایانه صادق هدایت
________________________________
برخلاف اجماع نسبتاً کلّیای که در مورد زنستیزی هدایت وجود دارد، این ستیزندگی عموماً در زمینه مناسبات عاطفی و زناشویی است، حال آنکه هدایت در برخورد با «زن» در مقام عضو جامعهای با ساختارهای فرهنگی، اجتماعیِ سنّتی و مردسالار، موضعگیریای کاملاً انسانی، حمایتگرانه و نوعدوستانه دارد.اوج این رویکرد انسانی را میتوان در داستانهایی مانند: تخت ابونصر، گجسته دژ و زنی که مردش را گم کرد دید.او حتّی در داستانهایی مانند: مُحلّل و طلب آمرزش که با نگاهی زنستیز عملکرد زنانی را که موجب بیچارگی مردان شدهاند، به نقد میکشد، باز هم زمینههای فردی، اجتماعی، روانی و طبقاتیِ چنین عملکردی را نشان میدهد و تا حدودی آنان را بیگناه و حتّی قربانی قلمداد میکند….
فقر اقتصادی و فرهنگی، باورهای خرافی و عامیانه غلط درباره زنان، سوءاستفاده از برخی هنجارهای عرفی و شرعی؛ ناآگاهی طبقاتی، غلبه نظام مردسالار، برداشت صوری و قشری و خرافهآمیز از دین، خودباختگی در برابر فرهنگ و تمدّن غرب، چندهمسری، بیماری و نبود امکانات بهداشتی، نگاه ابزاری مردان به زن و… از عواملی است که در جامعه در حال گذارِ روزگار هدایت به تباهی و قربانی شدن زنان میانجامد.
نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از رها صافی |
|
رها صافی
تولّد : افغانستان ، ا فرودین ۱۳۷۳ ش
__________________________________
باران می بارد
و مادرم که هر شب
از دست پدرم
شام شلاق می خورد
من گوشه ی اتاقم کِز می کنم
ورادیو اعلام می کند:
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تأمّلی بر کتاب شعر«من شاعر متولّد شدم»/مجتبی مرادی |
|
« من شاعر متولّد شدم» بهار ۱۳۸۹ در۸۵ صفحه توسّط انتشارات کودک و نوجوان رعنا در ۳۰۰۰ نسخه چاپ شد. پس از انتشار کتاب از روزنامه ها ،رادیو،تلویزیون و سایت های خبری در باره ی فروغ داودی حرف و حدیث های زیاد شنیده شد. او را به عنوان خردسال ترین شاعر شعر نو معرفی کرده اند، البتّه توانایی اش در سخنوری را هم باید به عناوین شعر گویی اضافه کرد. امروز نوشتن از فروغ داودی خردسال بزرگ اندیش کمی سخت به نظر می رسد؛ با توجّه با نوع و بیان شعری اش خواننده می ماند که چرا و چگونه به این نوع از شعر کشیده شده است ؟در حالی که بزرگ تر های اسم در کرده و عنوان برده مشغول سرودن شعر اتل متل برای امثال او می باشند.فروغ می گوید:« وقتی شعرهای کودکانه ی بعضی از شاعران را می خوانم خنده ام می گیرد؛این همه ابتدایی و کلیشه ای!…واقعا چرا به نیاز روز کودکان در نوشته ها توجه نمی کنیم چه اشکالی دارد کودکان ادبیّات روز را یاد بگیرند و در این زمینه ذهنیتشان را پرورش بدهند؟»…وقتی با فروغ صحبت می کنی در ایده ها و اظهار نظرهایش می مانی!
…فروغ مدرسه نمی رفت که با کتاب آشنا شده و الفبا را که یاد گرفت خورد و خوراکش کتاب شد،این را مادرفروغ می گویدو پدر که با مهربانی به چهره ی فروغ که دو چشم درشت در آن برق می زنند، نگاه می کند و می گوید: من دوست دارم فروغ به رشته ی پزشکی فکر کند و شعر و ادبیّات برایش زنگ تفریح باشد!
نظرات[۲] | دسته: شعر, معرّفی کتاب, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از سالارعبدی |
|
قافیه اش پر پر بود!
گل بود ولی قافیه اش پر پر بود
درکش ز توان عشق بالاتر بود
حتّی خود عشق سینه چاکش شده بود
لبریز حماسه بود ، چون مادر بود!
مادر بیمار!
آسوده بخواب مادر بیمارم
راحت شدی از اذیت و آزارم
با دسته گلی به دیدنت آمده ام
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از محمّد صادقی |
|
♦
…وخرداد
ماه بادهای کاغذیست
تا بچّه ها
تیتر روزنامه ها را به ابرها نشان بدهند
♦♦
این روزها
کوچه های دلم را آسفالت می کنم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از شاپور احمدی |
|
۱ . چادرش…
چادرش را خوب پیچاند. نه از کنار حیاط ما، از نزدیکی نردههای همسایه پیش آمد.
دست در زبالهدانی کرد و مقوایی بزرگ بر سر گذاشت و با چند زن دیگر گذشت. آن وقت زنانی دیگر بازگشتند با مقواهایی که باد در آنها میگردید.
دست های خوبی دارد، همین طور گونه، یکی گفت.
سال دیگری، دیگری گفت.
بسیار باادب، یکی دیگر.
پیادهروی، و یکی دیگر.
هر چه بود، حین سرکشی در بیرون رخ داد و خردهخرده تمام شد.
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هماهنگی لحن و تیپ در آثار احمد محمود/فاطمه محسن زاده |
|
شخصیّت هر گوینده ای از خلال گفتارش آشکار می شود. گفتگوی داستانی درصورتی که متناسب با گوینده اش باشد، معرّف خصوصیّات روحی وفکری اوست. می دانیم که شیوه ی صحبت کردن هرفرد از تفکّر ، پیشینه ی خانوادگی وتربیتی ، قرار گرفتن در موقعیّت های گوناگون وبسیاری موارد دیگر تأثیر می پذیرد.نویسنده با آگاهی به این عوامل تأثیر گذار می تواند گفتگوهایی جذّاب و متناسب را ارائه دهد.
در این مقاله با در نظر گرفتن توانمندی و مهارت احمد محمود (۱۳۱۰-۱۳۸۱)درنگارش گفتگو هایی درخشان در داستان هایش ، پس از مطالبی با عنوان : “لحن ” ، “تفاوت لحن قصّه ها با داستان های امروزی ” ،” هماهنگی لحن متن داستان وگفتگوها”، به ذکرتوضیحات و شواهد متنوّعی با محوریّت هماهنگی لحن و تیپ در آثار احمدمحمود پرداخته شده است . امید که مقبول اهل ادب افتد.
لحن
لحن در اثر ادبی ، طرز برخورد نویسنده را با موضوع نشان می دهد؛ بدین گونه که لحن نویسنده در نوشته می تواند محزون، جدّی ، طنزآمیز، احساساتی ، ریشخندآمیز و … باشد.
نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
زن و ادبیّات / فاطمه محسن زاده |
|
” آیا ادبیّات زنانه دارای سنّتی متمایز است ؟ آیا زنان و مردان در نوشتن و آفرینش ادبی با هم فرق دارند ؟ آیا هر نوشته ی ادبی زنانه ” فمنیستی ” است ؟آیا زنان برای نویسنده شدن با دشواری های بیش تری دست و پنجه نرم می کنند؟
زنٍ نویسنده با چه مسائل متفاوتی روبرو می شود ؟ آیا نگارش زنانه نقد جداگانه ای می طلبد ؟
این مجموعه ی مقاله ها پیش درآمدی است برای پاسخ گویی به پرسش هایی از این دست . کتاب حاضر می کوشد در بخش های گوناگون ، از زبانٍ زنان صاحب نظر در ادبیّات غرب ، به مسائل ویژه ی زنان قلمروادبیّات داستانی بپردازد.
نظرات[۰] | دسته: معرّفی کتاب | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|