مرگ مؤلّف اتّفاق نمی افتد / حمیدرضا اکبری شروه |
|
از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله ی لورکا
مجموعه شعر
سریا داودی حموله
۱۳۸۹
_______________________________
نیچه می شوم
می نشینم روی ضمیر تو
بالهجه گوساله سامری
تورا
به نام تو می خوانم
این کتاب شامل پنج مجموعه ی از عصای شکسته ی نیچه تا عصر مچاله ی لورکا،من هذیان سال های مشروطه را گرفته ام،طه دسته دار جمهوری،مادر بزرگ در پیراهن افلاطون و من با هر دو دستم شعر می نویسماست.
مجموعه شعر را که می خوانید متوجه می شوید که معنا در این شعر ها ،حاصل کنش وواکنش معنا شناسی و بافت است، البته در خوانش شعر ها به بافت زبانی درونی که الگویی زبانی در درون متن ،ساخته است را در بر می گیردبعلاوه نوعی بافت غیر زبانی بیرونی که برایند ایده ها و تجربه های خارج از متن می باشد ،.روبرو می شویم .
دشنه ای نشانی تو را می پرسد
روزی چند حرف
از این چراغ کم می شود ؟
تنها عاشقان شطح ماه را می دانند ! ص ۶۲
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به مجموعه داستان« و حالا عصر است»/دکتر منیژه عبدالهی |
|
عنوان مقاله :
قدرت ادامه دهندگی زندگی
نگاهی به مجموعه داستان« و حالا عصر است»
____________________________
مجموعهی داستان « و حالا عصر است» اثر خانم طیبهی گوهری، از مجموع دوازده داستان کوتاه تشکیل شده است که به نظر میرسد در طول دورهای حدوداً یک دهه ساخته و پرداخته شده است. دو داستان این مجموعه پیش از این در مجلهی « عصر پنج شنبه» چاپ شده بوده است و اکنون به همراه سایر داستان ها در یک مجموعه گردآوری شده است. از ممیزههای این مجموعه آن است که به سادگی و به گونهای فطری به دغدغههای روانشناختی نظر دارد به همین جهت موفق میشود در بحث در مضامینی اغلب اجتماعی همچون جنگ، بیماری، مهاجرت و یا خیانت، از پوسته عبور کند و اغلب به دور از شعار زدگی به تأثیر آنها در جان و روان انسانها بپردازد.
بنا به نظر آقای محمد هادی پور ابراهیم این مجموعه، « مجموعهی فقدان و اضمحلال و فروپاشی» است. در واقع مرگ موضوع اساسی برخی از این داستانهاست. مرگ ممکن است به شکل آشکار خود جلوهگر شود، در داستانهای چترباز، این جا همه خوابیدهاند و البته داستان پلاتین، همچنین مرگ تدریجی که با نقص و بیماری پیوند یافته است: لرزه های خیس و اَهه و هزار و یک بار که در انتهای داستان از نویسندهی نامه ها هیچ خبری نیست.
نوعی دیگر از مرگ نیز در کتاب مطرح میشود که مرگ رابطه و مرگ عشق و جدایی از محیط مألوف و آشناست: پل که بدل و عکس و حالا عصر است و نشانهای مفرغی و حلقهی داغ و نیز چشمهای فرضی.
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تأمّلی به اجمال بر غزل واره های نسل نو/محمّد ناصر سلیمانی |
|
عنوان مقاله :
در قابی از نگاه
” تأمّلی به اجمال بر غزل واره های نسل نو “
___________________________________
من مرده ام ولی تو اگر زنده ای رفیق! از جا بلند شو تن خود را تکان بده
یا لااقل به من که سکوت است بر لبم با دست خود علامت “v” را نشان بده
□
احساس می کنم که رفیقت سگی ست که دارد برای دیدن تو پارس می کند
عو…عو…به وحشتی که تو داری گرسنه است[اصلا برو…برو به سگت استخوان بده]
با سایه ای که پشت سرم ایستاده بود دیشب کلاغ گفت که دیگر نمی پرم
این آسمان به درد پریدن نمی خورد لطفا کمی به بال و پرم کهکشان بده
اصلی ترین کاراکتر این ماجرا ـ کلاغ ـ (شیئی که مرگ، دورسرش پیچ خورده است)
امشب به طعنه گفت که من می پرم ولی سی ثانیه برای پریدن امان بده
حال و هوای حادثه تغییر می کند…
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دل آدم / داوود خان احمدی |
|
آدمیزاد است و
شیرخام خورده
تا نیمه های راه که بیاید
ته دلش آشوب می شود
که ای داد !
دلم را جا گذاشتم
پای سیاهی کدام چشم
خدا می داند…
Ο
می دانی برادر؟
بعضی وقت ها
آدمی رغبت نمی کند
از جایش بلند شود
به زندگی بگوید
خاطرش را می خواهد
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بازتاب سکوت / سهند ستّاری |
|
من می اندیشم، پس هستم؛عصیان می کنم ،پس هستم؛احساس می کنم، پس هستم؛ انتخاب می کنم ،پس هستم. اینها همگی زوایای مصائب فلسفیدن مردانی بوده است که گاه از سر ناسازگاری اسطوره ها، به سرایه ای بدل گشته تا امروزه روز دیگران را بر مسند مکتوب “هرآنچه باشم پس هستم” بنشاند و دست آخر ، تنها لرزشی چند بر واژگان آن مردان به جای بگذارد. منصفانه که بنگریم، در این شب راهه ی خاموش، نفس نوشتن با نیت بازگشت به آگاهی، تنها به مامن قلم غامض و تا حدودی طنز پناه برده است تا شاید با فعلیت چنین فضایی تحمل سایه ی سهمگین سکوت تا حدی ممکن شود. از این رو امیدوارم بر رقصندگی غامض و تمثیلا ناسازگار واژگان این سطور خرده نگیرید.
آنچه از نیت و منطق تاریخ پیداست، مرور متناوب بر ماهیت و سیر تحقق آرمانهای آدمی بر خاستگاه هستن بس ضروری است. بازخوانی آرزوهایی که روزی از فرط ایمان، هدف جلوه می کرد و آرمانهایی که همچنان به حکم امیدواری، انسان را به رؤیت سحرگاه آینده تسلی می بخشد.
نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
میانجی های تفکّر ( ۳ ) / مسعود رفیعی طالقانی |
|
عنوان مقاله : میانجی های تفکّر ( ۳ )
حیات سیاسی ،حیات غیر سیاسی
______________________________________
شکل ـ حیات ( form – of – life ) در مقابل حیاتی که هرگز نمی تواند از شکلش جدا شود و در آن مجزا ساختن چیزی نظیر حیات برهنه ؛ به معنای حیات طبیعی انسان ، به هیچ رو ممکن نیست . یکی از ایده های اصلی جورجو آگامبن در مباحث نظری سیاست است . او این ترم را در برجسته ترین اثر خود ـ هومو ساکر ؛ قدرت حاکم و حیات برهنه ـ به خوبی بسط داده و با تکیه بر نظریه زیست ـ سیاست ( bio – politics ) میشل فوکو که مطابق آن مسأله اصلی بر سر خود حیات است ، شکل ـ حیات را پرورانیده است . محور اصلی این نوشتار بر تز شکل ـ حیات در نظریات آگامبن قرار دارد تا از رهگذر آن وضعیت کنش سیاسی دوران مدرن واکاوی شود و نیز نگاهی از نظرگاه هانا آرنت بر انقلاب های مدرن و کنش سیاسی در این انقلاب ها دوباره طرح شود .
آگامبن در نظریه ی شکل ـ حیات صورت بندی جدیدی از حیات ارائه کرد . او از حیاتی گفت که نمی تواند از شکلش جدا شود و مسأله ی اصلی در شیوه اش برای زیستن ، خود زیستن است؛
نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تبلور اختلالات روحی در شعر نو فارسی/ دکتر بیژن باران |
|
خلاصه. این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است. نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی می کند. دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار می دهد. یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، اختلالات روحی و خلجانهای ذهنی در شهروندان مساعد است. در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود: آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است. با انطباق این دو، مناسبات و تبلورات، بر برخی آثار شاعران نو، متون آنها با برد ادبی- اجتماعی شان مورد نقدی نوین قرارمیگیرند. تا خواننده ابزار جدیدی در لذت، آموزش، نقد این آثار در دست داشته باشد؛ بتواند اشعار معاصر فارسی را با این ابزار محک بزند. تبلور اختلالات روحی در نمونه هایی از شاعران معاصر با بسآمد/ فرکانس مترادفات افسردگی، اضطراب، بیگانگی آورده می شوند.
مقدمه. ادبیات بخش مهمی از فرهنگ جوامع متلاطم خاور میانه قرن بیستم است. این تلاطم رسیدن به ارزشهای اجتماعی غربی ست که با خود دشواریهایی هویتی را بهمراه دارد. مدرنیسم غرب دو جزء مشخص داشته که هر کدام طرفداران خود را دارد: مدرنیزاسیون ساختارهای کلان ملی مورد علاقه دولت و شرکتهای خارجی؛ مدرنیته نهادهای شهری مورد حمایت مردم و نهادهای مدنی جهانی. تلاشی حیات قومی، با فروپاشی شبکه گسترده ش، تشکیل خانواده خود- اتکا با تطویل امانی دوره پرورشی در شهرهای پرجمعیت پرحادثه، منجر به ظهور بیگانگی و خلجان ذهنی،
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مرگ ویرژیل / فاطمه محسن زاده |
|
عنوان مقاله : نوشتاری بر سفرنامه ی دکتر سیّد مهدی موسوی
_____________________________________
به سفرهای درازی رفتم . ” با احترام به شهیارقنبری و سفرنامه اش ”
مادرم چاقورا درحوض نشست ، ماه زخمی می شد. “سهراب ”
دورها آوایی است که مرا می خواند. “سهراب”
واین منم / زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد / در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین / ویأس ساده و غمناک آسمان / و ناتوانی این دستهای سیمانی ” فروغ فرخ زاد “
شاعر با این پیش درآمدها ، سفرنامه اش را دکلمه می کند و مخاطب را به سفر در جهان متن فرا می خواند:« نوربی اسم توی ذوقم زد…» دکلمه ای دقیق و دل نشین که غم ، صلابت ،بغض ، معصومیتی کودکانه ، تفاخر، تمسخرو…رادرهر بیت ، به گونه ای برجان مخاطب می نشاند، لاجرم از دل برآمده است!
درادبیات فارسی سفرنامه هایی به نظم ونثر ، مفصّل و مختصر ، نگاشته شده اند که به خصوص در عرصه ی نثر ، شامل اطّلاعات مفیدی درزمینه های مختلف جغرافیایی ، اجتماعی، سیاسی و …می شوند. دراشعارنیز با چنین رویکردی ، زبان ، خیال و اندیشه مکمّل یکدیگرند .
سفرنامه سیّد مهدی موسوی ، مانند بسیای از اشعارش ، اثری است با لایه های معنایی و کنایی ، شعری که با اندیشه پیوند خورده است . در نخستین لایه ، با راوی مواجه می شویم که برای فرار از خاطرات معشوقی که با روحش درآمیخته است ، به سفری داخلی می رود. راوی در هرشهری به ویژگی بارزآن شهر اشاره می کند و همان گونه که درآغازگفته :« خواستم از خودم فرار کنم / به تو از هردقیقه برخوردم » ؛ گویی در تمام مسیرمعشوق با او همراه است و در نهایت به مبدأ ، یعنی همان شهر کابوس هایش ، تهران ، باز می گردد.
درونمایه ی اصلی شعرحرکت است ، امّا حرکتی دایره وار و خیّام گونه
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سفرنامه / دکتر سّید مهدی موسوی |
|
نور بی اسم توی ذوقم زد
باز شد یک دریچه در کمدم
اول شعر از تو افتادم
به کجایی که می رود به خودم
***
اسب سرکش شب مرا زین کرد
از سر زندگیت سر رفتم
پاره خطی شدم که پاره شده
بی تو از صفر تا سفر رفتم
***
برج میلاد مثل من خم شد
«ده مهر»ی شدم به خوبی تو
خاطراتم به جاده ای پاشید
رد شد از پیش اسب چوبی تو
***
سینه می زد من از امام حسین
لب آسفالت ها ترک برداشت
کوچه تا بغض انقلاب رسید
عشق را چند جور شک برداشت
***
تاکسی از جلوی من رد شد
دست خود را به دست من دادی
نظرات[۱۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
جایگاه زنان در داستان های کوتاه احمد محمود/دکتر مجید پویان |
|
چکیده
زنان درجهان داستانهای کوتاه احمد محمود شخصیّتهایی ایستا هستند که به هیچ روی پویایی و حرکت تکاملی شخصیّتهایِ مرد را ندارند. تعارضها، تضادها، عواطف و خواستههایشان به گونهای منحصر به فردْ درونی نمیشود تا آنان را از کلّیت «زنانگی» به هویّت «زن» بودن برساند. در حقیقت «فردیّت» زنان داستانهای کوتاه محمود در روند ارتقا به شخصیّتهای نوعی یا نمونهنما قربانی میشود. بنابراین در این داستانها نباید در جست و جوی شخصیّتهایی از زنان بود که توانایی شگرفی برای فراتر رفتن از خود داشته باشند.
محمود در درونی کردن علائق، خواستهها و عواطف زنان داستانهایش و ارائه چهرهای به «فردیّت» رسیده از آنان کوششی به کار نمیبرد، زیرا در پس نامهای مختلف و متعدّدْ کلّیت «زنانگی» را با ویژگیهایی مشترک و فراگیر توصیف میکند. وی با نگرشی تراژیک به زنانْ آنان را قربانیانی میداند که بر اثر نابهنجاریهای اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و سیاسی محکوم به رنج کشیدن، بردباری، ابتلا به انواع مفاسد و سرانجام مرگ و نیستی اند…
واژگان کلیدی: احمد محمود،داستان نویسی معاصر،زن،نقد جامعه شناختی،طبقات اجتماعی
علل فقدان حضور تأثیرگذار زن در داستان های کوتاه محمود
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از منصور خورشیدی |
|
بحران
در برج های خیالی
نظم نفس های تن
متروک می ماند
دانش سپید دریا
بحران مستی را
سبک تر از هوا
در لبان آب
می تکاند
حکایت
با گریه روی سنگ
به خواب می رود
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از مریم هاتف |
|
۱ ـ
کفش هایم رابسوزانید
هنوزبوی عقب مانده گی های
مرا می دهند …
۲ ـ
و هربار
از دودسیگار پدرم کلافه میشوم
پرسه زنان
سوی قبرستان می روم…
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تراژدی ضحّاک در صحن اصلی خیابان / حنیف خورشیدی |
|
غزل ضحّاک … به انقلابیون لیبی
_______________________________
خیلی عجیب و ساده و شانسی شروع شد
یک شهر از کنار آژانسی شروع شد
شهری که رگ گشود و خودش را تمام کرد
آن روز با ترانه ی ” نانسی ” شروع شد
با رمز یا حسین ” فقط یا حسین و ” بس
آتشفشانی از فرکانسی شروع شد
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقدی بر غزل نامه ی محمّد سلمانی / سالار عبدی |
|
محمد سلمانی از شاعران غزل سرای روزگار ماست . وی از جمله شاعران معدود امروز است که با وقوف و آگاهی از چم و خم و ویژگی های خاص غزل این سال ها در هوای تغزل تنفس می کند . اولین موضوعی که ممکن است در مورد غزل در این سال ها به ذهن اهالی شعر و ادب خطور نماید بحث تجویز یا عدم تجویز این قالب در این برهه از تاریخ است که به سر می بریم که آیا این قالب سنتی با چهارچوب مشخص و محدود خود می تواند پاسخ گوی نیازها و دغدغه های انسان امروز باشد؟
اگر در عصر پست مدرن اکنون که وجهۀ بارزی یافته است دقیق شویم ، نتیجه اش در باب شعر امروز این خواهد بود که صرف کلاسیک بودن یک قالب نمی تواند نشان از ضعف و ناتوانی آن در پاسخ گویی و ارضای سلایق ادبی روز مخاطبان باشد . چه ، آن چه اهمیت دارد پیام و سخنی است که در هر قالب و ظرفی ارائه می شود . از سویی ، من یک جنبۀ طلایی اعجاز در غزل – این قالب بسته و یکنواخت – می بینم که هرگز در انحصار چار چوب بستۀ تعریف شدۀ کلاسیک خود نمی ماند و با جاذبه ای جبلی و نامکشوف که دارد به فراخور و تناسب موقعیت های مکانی و زمانی موجود موجب التذاذ می گردد .
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پا / دکتر بیژن باران |
|
شب خستهگی خود در ُکنَد به کفش،
ُخنک ز خالی پا
خلاص ز خشخش خزان
خُرناسهی باد، پراش مرگ برگ سرازیر خندق خاک.
خالی ز شور روز، هیاهوی شهر، پلههای صعود.
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
زن ، اجتماع ، ایران باستان / آیسا حکمت |
|
بی شک وضع اجتماعی زن در هیچ دوره و تاریخی از وضع عمومی آن جامعه مجزا نیست. لذا در مورد وضع اجتماعی و حقوقی زن در ایران باستان از قدیم ترین ادوار تا پایان ساسانیان را باید مورد مطالعه قرار داد. بدون تردید سرزمین ایران یکی از قدیمی ترین و کهن ترین مراکز زندگی بشر بوده است و اسناد و مدارک در مورد شناسایی وضع زن و همچنین مرد چه در ایران و چه در جاهای دیگر بسیار نارسا و ناچیز است. به طور کلی بررسی نخستین جوامع بشر و ملت ها و اقوام گوناگون فقط به وسیله آثار و وسایل مکشوفه و آنچه از زندگی بشر این دوره به جا مانده امکان پذیر و قابل بررسی است.
در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد٬ تغییراتی در وضع اقلیمی ایران به وجود آمد. و انسان غارنشین اندک اندک برای خود خانه ساخت. در این دوران کانون خانواده مرکز قدرت قبیله بود. چون زن هم در خانه و هم در بیرون از خانه با مرد در کار تولید و رفع حوایج زندگی معاضدت و همکاری داشت٬ و از طرفی تولید و مثل و بچه زاییدن
نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقدی برمجموعۀ قاچاق عطر تو سرودۀ هادی خوانساری/سالارعبدی |
|
می خواهم به غربت بروم
عاشق زنی شوم
و برای میهنم
گریه کنم
(ص۶۶)
هادی خوانساری را به چند دلیل موجه از نظر خودم عزیز می دارم! یکی این که تا به امروز در مسلک و مرامی که برای خود در حیطۀ هنر و شخصیت اجتماعی به تبع آن برگزیده است ، پای می دارد ، ثابت قدم است و اعتقادی راسخ داشته به آن چه گفته است و از او شنیده ایم! دیگر این که در جهت جامۀ عمل پوشاندن و نیل به آن چه گفته و اندیشیده است ، تلاشی جامع و خستگی ناپذیر از وی در طول این سال ها شاهد بوده ایم! این هدف جهادی و کوششی در واقع چیزی نیست جز پاس داشت و تلاش در جهت محقق ساختن آزادی ، صلح ، نوع دوستی برای تمام ملل و انسان های حاضر در جهان و در قید حیات!
وی در این راه ، بدون چشم داشت به حمایت و پشتیبانی ، یک تنه و بی وقفه کوشیده است و خدمات ارزنده ای ارائه کرده است و به عقیدۀ من سزاوار تقدیر، تشویق و سپاس گزاری ست. وی به آزادگی و صلح جهانی ، حال در هر لباس و ملیتی که باشد احترام می گذارد و در جهت همه گیر کردن این اهداف مقدس و خدایی و شناساندن قهرمانان و اسوه های این راه پر خطر ، کوشیده است حال می خواهد میرزا کوچک خان ، باقر خان ، ستار خان و … خودمان باشد یا آزاده مردان غیوری چون چه گوارا!
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
گاهی به مجموعه ی«دو واو»داوود ملک زاده/سریاداوودی حموله |
|
عنوان مقاله :
نگاهی به مجموعه ی«دو واو»داوود ملک زاده
…شاعری که از سمت زمین به آسمان می بارد.
___________________________
ـ بگذار همان قصه ی گندم باشد/بگذار زبان شعری ام گم باشد/بگذار بگویم تو کمان ابرویی/هر چند زبان قرن پنجم باشد ص۲۲
ذهنیت من با شعر کلاسیک همساز نیست،اما مضامین اجتماعیِ غیر متعارف در بعضی رباعی های ملک زاده مرا وادار به خوانش «دو واو» کرد،نخست فکر کردم مانند بیشتر رباعی سرایان این دهه ها مرا به دوران ساسانی می برد؛ با همان فرمول جبری کلاسیک جزیی نگر!! ولی با هر بار خواندن وسوسه نوشتنم بیشتر می شد که ملک زاده هم یک روزی یک جایی به طنز گفته بود؛ نقد از قلم من طیبات است!! که معتقدم جهان بدون شعر ناممکن است زیرا شعر در هر پدیده ای حضور دارد و این نهفته گی را شاعرباید ممکن سارد که جز با تیز بینی و هوشیاری ممکن نیست….
گفتگوهای زیادی پیرامون قالب رباعی هست؛ زبان رباعی شاید از لحاظ ساختار مشکل ترین صورت زبان است که فشار خون زبان پارسی با رباعی بالا و پایین می شد و در همه ی دوران مخاطب داشته است. و هنوز هم کم و بیش نبض اش می زند. که سنگینی مفاهیم شعری در این نوع ژانر نهفته است. با توجه به قالب ساختاری تحول پذیر است و شاعر با باورپذیری این دگرگونی را روش مند و به زبان مدرن نزدیک کرده است.ملک زاده مانند کتاب قبلی خود «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» گاهی از مدار مداخله گر ی بیرون می زند وبا کنایه نوعی از لفظ و معنی را بکار می برد ولی در این جا با گریز از عینیت های ساختاری و قالبی خواسته دیوار صوتی رباعی را بشکند!
با این وصف غیر منصفانه است اگرخواننده دچار سوء تفاهم در تعبیرشود، زیرا شاعر در این ساختاربا طنازی و سمبل سازی و نماد پردازی ایده های خود را در قالب کلاسیک ریخته و با کلیت مفاهیمی و هنجار شکنی های عاشقانه و اجتماعی توصیفاتی نابی به زبان آورده است:
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
باروری تنه ی خورشید / شاپور احمدی |
|
کویر خوانی برای شهرزاد
_______________________
۱. کورها را میبویند و زهرخند را به جا میآورند. چتر مچاله میشود. شاید پلههای زیرین بشکافند، آنجا که کفترها سینه به سینهی آسفالت ریگهای سفید آسمان را ور میچینند. آخه هم پسین بود و هم خلوتگهی پاره. گلها کج میشوند و میدانند کورها از چه راهی تا نزدیکیها میآیند. میدانم نخستین و واپسین بار است که خارخار مُشت کسی را در تاریکی فرو میگیرم. پس از آن خواهم گریست. ستارگان یکییکی خواهند خزید بر خاشاک لغزنده. چرا بازوان و شانهات شبانه تکهای نخنما از آسمان و بوستان بود و زبانهای دور ریخته از جویهای بسیار نزدیک که زنده بود و بیگانه.
***
۲ . نمیخوام این طور برگردم خونه با دلی خاکسار. باید بیشتر بنشینم. بهتره هیچی نگم، دوست فرهمند شعربینم. برای یکی دیگه مینویسم. نشون اون میدم. اون رو نیگا میکنم. تا صبح باهاش کلنجار میرم. کوفته و پکر میخوابم. خوب میدونی چی کار کنی. مفت همه چی رو بر میداری. خیلی پستی و ستمگر. توی خاکروبهی کنار پایتخت دنبالم میگردی. هیچ وقت کهنهای از خودم رو بیرون نینداختم. کاش سروکاری با جهان نداشتی. جهان ساکته. میشه کنارش بیدردسر غصه خورد.
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نفله / حمید رضا اکبری شروه |
|
ای قرصا رو که بخورم دیگه راحتم ! نه، بایس یه جوری بشه کسی نفهمه مو خودمو نفله کردم .
نگاهشان که کرد دلش جیزی خورد . نه…! مو ایناهه از بچّگی بزرگ کردم ، دلم نمیاد بذاروم تنهایی بکشن. دس کی بیفتن خدا می دونه ، آب و دونه شونه کی بده .
نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعر بیقهرمان(آنا آخماتوا) / شاپور احمدی |
|
شعر بیقهرمان /آنا آخماتوا
ПОЭМА БЕЗ ГЕРОЯ
ТРИПТИХ
۱۹۴۰—۱۹۶۵
АННОЙ АХМАТОВОЙ
۹٫ پارهی دوم
پیکرت، چه زنده، چه حساس،
همانند سایهای، چه فروزان!
بارتینسکیBaratynskii
اتاقخواب زنقهرمان. شمعی مومی میسوزد سه نگاره از نقشهای زن میزبان روی بستر هست. سمت راست، کسی بز-پا؛ در مرکز، دلیریوم-سایکه Delirium-Psyche ؛ طرف چپ در سایه است. برخی گمان میکنند کلمبینColumbine * است، به نظر دیگران دنا آنا Donna Anna است (از «گامهای کامندیتور»]ستودنی [Commendatore )** در بیرون پنجرهی شیروانی، زنگیان در برف بازی میکنند. کولاک. عید سال نو. دلیریوم-سایکه از نگاره بیرون میزند و آوایی به گمان بر او خوانده میشود:
پرت کن پالتو اطلسیِ خزت را!
از من رنجور مباش، گرامی،
خود بسیار آن پیالهی شراب را بر گرفتهام،
نه شما را، خودم را، سرزنش میکنم.
مجازات در حال حاضر مقرر میشود-
نگاه کن- آنجا، در کولاک چون گرتهی ناب
زنگیان مایرخلدMeierkhol’d ***
دیگر بار سوار اسب چوبی شدند.
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
فراخوان چهارمین جشنواره اینترنتی داستانِ کوتاه ِکوتاه دفاع مقدس |
|
به یاد شهدایی که هنوز می آیند
و
به یاد جانبازانی که با درد و جراحت جنگ مبارزه می کنند
و
گاه بسیار غریبانه می روند
نظرات[۱] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
رؤیا ، عدم ، ازل / سمیرا خورشیدی |
|
۱ ـ
دریچه ای از پس دریچه ای
گم.
سلول ِ عقیم ِ رویا…
بر مثانه ی خوابهای سبک
می تازد ،
تا جذر و مد ماه
بر پستان ورم کرده ی راه شیری ها ،
تا خودکشی نهنگها .
بر اندام ِکه لمیده ای؟
در هیبت ِکه خاموشی؟
که عصای اعجازت
قلب ها را می شکافد.
…
دستان ِ روسپی باد ِ سرگردان
گهواره را تکاند.
غم از نای ِ بلند
فریاد شد ، خندید ، به خواب رفت.
….
به موازات ِ دو هجا
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
درنا / دکتر بیژن باران |
|
برون ز آب، بر صخره
تنها به مساحی ایستاده
قامت قدیمی روح رود
بر تک پای کشیده،
پر خاکستری آبی،
نوک بلند در امتداد گردن با وقار
با دیدگان تیز، آب را میبیند در لغزش مار
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|