برگه‌ها

سپتامبر 2011
ش ی د س چ پ ج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
No Image
خوش آمديد!
وقتی کنار پنجره می رقصی / منصور خورشیدی پيوند ثابت

دلقک ها گریه می کنند

علی رضا نوری

نشر : آهنگ دیگر

_________________


دفتری باز در برابر من که با بیان ساده شعر های متحولی در خود جای داده است ، نه تلاشی برای ثبت جادوی زبان در کار دیده می شود و نه با ساده نویسی سمت و سوی تازه ای باز کرده باشد .

این دفتر از آن علی رضا نوری همدانی است که با صراحت می گوید :

سگی که رو به غروب پارس می کرد

جوانی من بود…

نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چند شعر از محمّد صادق ملکیان پيوند ثابت

۱ ـ به ملکوت واژه راهیم نیست.

زین أسف

نقدِ آرایه و پیرایه هم

سُرخابِ گونه ی پریده رنگ خیالم نمی شود…

نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه غزل از سالار عبدی پيوند ثابت


۱ـ عشق در تبعید..!

از من نمانده حصه ای جز اندکی تردید

دل گیرم از این عشق دردآگین در تبعید

آن سوتر از تو کیست ای در انتهای بغض

این سان که عطر دوری ات در جاده ها پیچید؟!

آیینه ها را با نگاهت بی گمان رازی ست

هرچند این بی کینه هم اشک مرا نشنید..!

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
محاکمه / زینب برزگرماهر پيوند ثابت


“پایم را گذاشته بودم روی پله­ های زیر زمین و از حاشیه ­ی رطوبت و تاریکی پایین می ­رفتم، بچه تر که بودم یادم می­ آید اینجا پربود  از عنکبوت­ های منتظر. مادرم مرا گاهی پرت می­ کرد در  زیر زمین تا در خیابان­ ها و کوچه­ ها شیطنت نکنم.در رطوبت نفس می ­کشم و به خیابان­ ها فکر می­ کنم که فرقی نکرده اند، از وقتی یادم می­ آید، از زمان  کوروش کبیر همیشه وقتی سرو گوشت می­ جنبید باید می  افتادی در زیر زمین.”

به گمانم مرا هم پدرم کشت

مثل سهراب

روزی که زیرزمین  ساخت و

نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دو شعر از حنیف خورشیدی پيوند ثابت


چهره ی زنی در باد

تمام حجم تنم می تند تمام طول تنت را

بکش هراس ندارم من از … بکش گلنگدنت را

پرنده های زیادی به ارتفاع ماه رسیدند

تو در برابر من ایستاده ای … و پر زدنت را –

به پای هیچکسی جز پرنده های ذهن من ننویس

نهنگ در دهنم می چشد ادامه ی بدنت را

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سیاهیِ روشن(نادیده های بی بی گل)/حمیده فرشاد پيوند ثابت



عصیان آدم تکرار می­ شود؛ گرچه لذت گناه را نردبان هبوطِ آدم از بهشت به زمین می­ دانند، اما وسوسه تنها وسیله است؛ نه فقط ممنوع بودن، که خودِ میوه، آدم را هوایی می­ کند و او شوق دانایی را با طعم گسِ رنج می­ چشد.

آدم بین بهشت و زمین، اختیار را انتخاب می­ کند. از بهشت رانده و به زمینی تبعید می شود که می­ تواند با دست او به بهترین یا بدترین مکان تبدیل شود.

“بی­ بی­ گل” روایت درد است. روایت انتخابی که نیست و این داستانِ بسیاری از زمانهاست. همه چیز آماده است برای ایفای نقش موجود زنده­ ای که باید با چشم بسته تنها پا بر جای پاهای روی برف بگذارد. باقی مسیر، لغزنده و تنها همین جا سفت و محکم است و این تنها راه روسپیدی است.

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image