شعری از آرزو عبّاس زاده |
|
چند روزی ست گیج و تنهایم،تلفن زنگ می خورد هر بار
به کسی فکر می کنم که هنوز،پشت خط داد می زند بردار
برنمی دارم و صدای خودم،بعدش اینبار گریه های تو بود
به خدا قصد من فقط شعر است،تو شدی سوژه اش،بله،انگار
نظرات[۱۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از محدّثه هدایتی |
|
تقویم های کهنه، دو تا عنکبوت، تار
این خاک های ده وجبی روی آینه
دارم شبیه نسخه ی اصل تو می شوم
از بس که حفظ کردمت از توی آینه
من؛ سرخوشانه خیمه زده روی ابرها
تو؛ مثل یک ستاره ی آواره رد شدی
در گیر و دار حادثه ی خوب بودنت
یک دفعه مات ماندم و دیدم که بد شدی!
نظرات[۱۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از زبیده حسینی |
|
۱ ـ
از جایی شروع می شوی/ که ادامه اگر داشته باشد مرگ / وصله ی ناجور ِ دلت می شود ،/
دستی / که به بند می کشد آتش را /
از جایی شروع/ که خیس اگر ببارد خاموش / جهانی فرو می غلطد از تن/
( سنگی که لنگ مانده است / از دست و پای رودخانه ، کش می آید /)
در کجای خانه ی باد آرام می گیرد
از همین جا شروعت کرده ام /و سطرها اگر بگذارند/
تکه های صیقل خورده ات/
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
غزلی از محمّد قائدی |
|
تاریخ ناتمام تکامل یک جنس بد به قیمت وحشت
اثبات ناگهانی یک هیچ در بُعد بی نهایت وحشت
□
از سمت بی تردّد کوچه در ذهن یک خدای مردّد
مردان کم تحمّل یک شهر مردند رأس ساعت وحشت
زن ها که با اشاره ی ابلیس استوره های وسوسه بودند
از خانه ها به کوچه پریدند در دستشان علامت وحشت
زنبیل های خسته ی بی دست توی صفی دراز نشستند
ارواح،راویان جهان اند نوبت به چیست؟![نوبت وحشت!]
نظرات[۱۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
آقا بردار این ها را بنویس / محمود کیانوش |
|
فرزندها و نوه های من !
از مهر ماه سال ۱۳۴۳ که شمارۀ چهارم از دورۀ جدید مجلّۀ «اندیشه و هنر»، ویژۀ «جلال آل احمد» منتشر شد، که من در آن مقاله ای داشتم با عنوان «آل احمد در داستانهای کوتاهش»، تا اردیبشت ماه امسال که سال ۱۳۹۰ است، هر وقت که در مجلسی، معمولاً نه بیش از پنج شش نفر از آدمهای بی عقده و مصون از بیماری شهرت، به مناسبتی حرف از مجلّۀ «سخن» پیش می آمده است، یا از جلال آل احمد، یا … حرفهای من برای حدّ اقلّ یکی از حاضران مجلس به اندازه ای جالب توجّه و قابل تأمّل و باعث تحیّر بوده است که این یک نفر هیجان خود را با جمله ای به این مضمون بیان می کرده است:
«آقا، بردار اینها را بنویس!»
حالا این خاطره هایی که بعد از چهل و هفت سال برای شما روایت می کنم، «زندگینامۀ» من نیست، بخشی از تجربه های پدر بزرگ و پدری است که نخواسته است و هنوز هم نمی خواهد جز «شاعر»، «داستان نویس» و «منتقد ادبی» اسمی، عنوانی، هدفی، یا وظیفه ای داشته باشد.
نظرات[۰] | دسته: حرفی از آن هزاران | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از دکتر منصور پویان |
|
۱
این جا همه چیزش حتا خانواده ام نا تنی اند با من
تنها تنی همین سکوت ست
که بی وقفه مهر می ورزد وقتی که تنهایم
پیش از آنکه گم شوم در حجم ِمکنده ِسیاهچالهای ویل؛
یا که مثل شهاب ِگم کرده راهی؛
شعله بر کشم با رد ِدودی در باد؛
بیافروز چراغم در کوچه های خلوت ِشب
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
کشتن رستم سودابه را / شاپور احمدی |
|
دو سه روز است کاخ و کوهسار کمرنگ را میپایم
تا لحظهای خاموش سر باز کنند
گو اینکه همهمهشان نزدیک است روشنم کند.
دمرو شدم. دلم میکوبد اما عرق نکردهام.
خدایا چندمین فصل بیبارانی است؟
کارم تمام نشد. تکههای چرکیام جابهجا میشوند.
چرا گوشهایم این قدر بیصدا پژمردند؟
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دفتر شعر “دیوار خوانی” / فرشید حاجی زاده |
|
” دیوار خوانی ” را اینجا بخوانید :
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از فائزه جوان الماس |
|
جنگ جهانی سوم
از اتاق خواب من شروع شد
عطرهایم بوی باروت می دادند
و تانک هایی شبیه تخت خوابم
مرا نشانه گرفتند
هیچ چیز غیر عادی نبود
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تیله های آبی رنگ / احسان مرادی |
|
از جایش بلند شد و جلوی آینه قدی ایستاد. هیکل خودش را وارسی کرد. اندامش روز به روز تحلیل می رفت. آبشار موهای کهربایی رنگش دیگر چنگی به دل نمی زدند. صورت ظریفش حالت استخوانی به خود گرفته بود و فقط چشمان او سالم بودند که این همه بی رمقی را می دیدند. گوشه ی آینه عکس های شب عروسی را دید.
نظرات[۱] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تن زدن به پهلوی مرگ / منصور خورشیدی |
|
عنوان :
نگاهی به سه کتاب ” آن مرگ ، جنون روز و مرض مرگ “
” موریس بلانشو و مارگوریت دوراس ”
در خوانش و ترجمه ی پرهام شهرجردی
____________________________________________
” تفکر پرهام شهرجردی ” روی محور مرگ دور می زند ! – مرض ِ مرگ – و – آن ِ مرگ – در کتاب ” جنون روز ” – مارگوریت دوراس – نیزتن به پهلوی مرگ می زند. به روح و روحیه ی انسان معاصرپهلو می زند !
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
گفتگو با منصور خورشیدی / محمّد ایزدی |
|
سال ۱۳۸۶، به بهانه انتشار مجله ادبی و هنری « نوشتا » گفتوگویی با «منصور جعفری خورشیدی» انجام دادم. در این گفت و گو خورشیدی از چیستی شعر حجم، جایگاه شعر حجم در ایران، رویکرد «نوشتا»، جریان های معاصر شعری در ایران ، ساختار و فرم در شعر و مسائلی از این دست گفت. آن وقتها شعر حجم برای دغدغههای زبانی-فلسفی ِ منْ جذابتر بود. انتشار «نوشتا» با شعرهای بهرام اردبیلی، منصور خورشیدی، و آرش جودکی (شعرها و ترجمههای خوبش) مرا بسیار هیجان زده کرد. این شوق شاید به آشنایی مختصری که با خشایار فهیمی و داریوش کیارس داشتم برمیگشت. البته «نوشتا» بعد از آن چند شماره نخست آن تازگی و روح اصیلش را از دست داد و من هم تا حدی از آن دل بریدم. به هر ترتیب، اکنون کمی از آن حال و هوای شعرخوانی و شاعرفهمی فاصله گرفته ام، در شعرْ پی دنیاهای آدم ها می گردم و چندان به مانیفست ها و جریان ها اهمیتی نمی دهم. شعر خیلی کمتر می خوانم، اما تنها آن هایی را دوست دارم که شاعری واقعی در پس ِ آنها نشسته، دنیایش را تماشا می کنم و «دیدن»اش را می سنجم. این مصاحبه را هم اینجا منتشر می کنم که بچه های شاعر بیشترند، شاید بدردشان خورد، هر چند بعید می دانم چیز تازه ای داشته باشد، بهتر از معطل ماندن در حافظه من است.
نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از مجتبی شفیعی |
|
گلولهات
از دکمهی پیراهنم گذشت…
رو بروی هم ایستاده بودیم
که چشمانت
ماشه را کشید
من ایستادم…
ایستادم…
و قلبم
به سمت با روتت بو میکشید…
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از علی فتحی مقدّم و یادداشتی از حمید امیدی |
|
مثل منتقدی که خایه مالی متنی را می کند
جاکشی نخلی را کرده ام که اسپرم ندارد
وهمین پرندگان زیادی را
به تخم گذاری
در خلیج دستور زبان فارسی تحریک کرده است
همیشه ی بغل کردن هایت
کرگدنی که در آغوشم بیدار می شود
شکل تف کردن تجربه ای ست
که با دایره ها در میان می گذاری
نظرات[۲] | دسته: شعر, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از محمّد صباغی رستمی |
|
در دوردست
رگ های آبستن از غرور
تندیس بوسه ها و لبخند ها
تا خاک سرخ …
پهلو شکافتن درخت
در تلاطم ابر
آنجا که رود
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ترانه ای از فردوس حسینی |
|
من به این آینده خوشبین نیستم
من به این آینده خوشبین نیستم
من به فردایی که شاید هم نیاد
وقتی واسه تو مهم نیست این شبا
چی سر من چی سر دنیا میاد
نظرات[۰] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند رباعی از حسن رجب دری |
|
باید به هر آنچه هست عادت بکنم
یاغیر خدا کسی عبادت بکنم
از عدل گرسنگی به ما ارث رسید
من می روم از خدا شکایت بکنم
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ترانه ای از کامران قائم مقامی |
|
روز اتّفاق
قصّه مو هی ورق نزن که آخرش جهنّمه
دلشوره های ساعتو کشونده تو ذهن اتاق
نبضم عجیب تند میزنه وقتی که احساسم میگه
پیرهن مشکی پوشیده خورشید روز اتفاق
نظرات[۰] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ترانه ای از مهدی دمی زاده |
|
دل وامونده
خیلی سخته که بفهمی، هیشکی عاشقت نمیشه
دل وامونده شکسته، با سلامِ سنگ و شیشه
تویِ ناباوریُ غم، لحظههام آتیش گرفته
تبِ تنهائیُ وحشت، بی تو دستِ پیش گرفته
نظرات[۱] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از مهدی دمی زاده |
|
نان
حرمت فقریست
که در سکوتِ خالی ِ سفره
دستهای محبتت را بوسه میزند
دلخوشیم به بودنش – پدر را میگویم نه نان !-
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سعید باجووند |
|
به در نگاه می کنم
پنجره می لرزد
وقاب عکس
تکان می خورد
یکی می خواهد ازاین قاب بیرون بپرد
حالا
به هرچه نگاه می کنم
می شود خودم
به آب فکر می کنم
اتاق شکل ماهی می شود
ومن می شوم تور
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|