دو اپیزود زخم / حامد ابراهیم پور |
|
یک ) اودیسه :
به جستجوی تن روشنت ، به کشف تن ات
به احتمال حضورت ، به دوست داشتن ات
به زندگی – هرجایی که خانه مان جا شد-
به دوست داشتن ات-هرکجای دنیا شد-
به زندگی در دنیای بی خزان، بی ظلم
به دوست داشتن ات در بهار استکهلم
به عاشق تو شدن درهزار سمت جهان
به دوست داشتن ات در مونیخ ، درتهران
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از ناهید عرجونی |
|
نگاه کن انگار با گلوله به دنیا آمده باشم
انگار تمام سالهای کودکی ام
مرا نشانده باشند
پای مشقی ها
ومشق های نا نوشته ام را جیغ کشیده باشد معلّم پیر
هنوز بین مرگ وزندگی مردّدم
ودستهایم
به پنجه های رهایی نمی رسد
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
به یاد ویسلاوا شیمبورسکا / ایونا نویسکا * |
|
-
- عنوان :
کاش دستکم، بشود چهارشنبهای را از پیش تمرین کرد
- ___________________________________
آیا اگر ویسلاوا شیمبورسکا امکان انتخابی داشت، دلش میخواست چهارشنبه اول فوریه ۲۰۱۲ را از پیش تمرین کند؟ در این روزی که مساوی است با ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ این شاعر لهستانی ۸۸ساله برای همیشه چشم از جهان متخیر معجزات بست. آیا اگر این قدرت را داشت بعد از این تمرین، سرنوشت خود را عوض میکرد؟ زندگی اندک طولانیتری را میگزید؟ لااقل تا زمان چاپ دفتر شعر جدیدش که همانطور که شیمبورسکا به شوخی میگفت، عنوانش احتمالا «بس» خواهد بود؟ اما چنان که او در شعر تاثیرگذارش «زندگی فیالبداهه» گفت، «واژگان و حرکات غیرقابل پس گرفتن (…) و هر کاری که میکنم / برای همیشه به کاری که کردهام بدل میشود…»
بستن چشم تا ابد هم همینطور.
امید است برای خود شیمبورسکا این روز چهارشنبه، آخرین روز فیالبداههنوازیاش بر نطع وجود، نسبتا راحت گذشته باشد چون او در خواب و در خانه خویش درگذشت.
میمانیم ما، اما.
نظرات[۱] | دسته: ترجمه, مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ترس از آشتی مقتول با قاضی / سهند ستّاری |
|
هیچ چیز درمانده تر از حقیقتی نیست که همان طور بیان شود که به ذهن خطور کرده است. اینگونه نوشتن حتی به یک عکس بد هم نمی ماند – والتر بنیامین
آنچه که انسان امروزی را از تجربه ی قدرت مبسوط یک واقعیت بهنجار تا همبودگی بدیل نظریات، همراهی کرده دیالکتیکی تفریقی از جنس محکمه های سه گانه کامو بوده است : قاتل، مقتول، قاضی. و مسلما دغدغه فیلسوفان و متفکرین معاصر در پذیرش بحران تکوین آگاهی، رسالت راستینی بر فعلیت کار عقلی آنها تزریق کرده که متاسفانه اغلب در خوانشی اسکولاستیکی و با حضور بهره جویانی از سنت سرکوبگر، انطباعات جاری به نزاعی مغموم میان فلسفه و زندگی عادی بدل شده است.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
برادران، بیایید شامگاه آزادی را بستاییم / شاپوراحمدی |
|
ترجمه ی شعری از اسیپ امیلیویچ ماندلشتام
برادران، بیایید شامگاه آزادی را بستاییم-
سال بزرگ و ظلمانی را.
درون آبهای جوشان شب
بیشههای سنگین دامها ناپیدا میشوند.
۵آی خورشید، دادرس، مردم، روشناییات
بر فراز سالهای تیرهوتار بر میآید.
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از سردار شمس آوری |
|
۱ ـ
هنوز آرشه ات شور می زند
…
خانه سازت را دوست داشت
و لحظه های کش دارت را
میان سیم های انگشت زده
و تنهایی پدر
که ساکت ماند
لا به لای پیرهنش .
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از رضا رضایی |
|
۱ ـ
اگر مارا به خود می گذاشتند
شاید،
به پای بوس عشق
زیباترین سرودها را سروده بودیم
آری اگر مارا آسوده می کردند
شاید به جای کینه و دشنام بی دلیل
به دوست هدیه می دادیم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ناگفته های جبرئیل / احمد بیرانوند |
|
احمد بیرانوند از چاپ کتاب منثور « ناگفتههای جبرئیل » از سوی یک ناشر سوئدی خبر داد و گفت: این کتاب برای چاپ در ایران هم تحویل انتشارات روزگار شده است.
این پژوهشگر عرصه ی ادبیات در تماسی با خبرگزاری مهر، ضمن اعلام این خبر گفت: کتاب ناگفتههای جبرئیل شامل ۳۰ نثر مدرن است که با وام گرفتن از سیمرغ عطار، هر متن نام خاص خود را دارد.
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقطه ، سر خط / حسین مقدّس |
|
همین یک کار دیگر مانده بود. قرار شد اول با رعنا برویم سراغ پدر که سر راه بود، بعد برویم پیش سهراب. صبح علی الّطلوع زدیم راه تا به ترافیک و زنهای چادری برخورد نکنیم. رعنا هنوز پدر را ندیده بود. باید او را باهاش آشنا میکردم.
توی راه بهش گفتم: میدانی، او همیشهی خدا زیر یک درخت نشسته و کتاب میخواند. لحظهای را تصور کن که کتابش را وارونه گذاشته روی زمین کنار دستش و دارد به دور دستها نگاه میکند. مست آخرین صفحهای است که خوانده. من روی همین اساس خیلی مزاحمش نمیشوم. روحیهاش دستم است. بیشتر دوست دارد تنها باشد.
نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از بهرنگ قاسمی |
|
۱ ـ
در خانه ی ما
هر کسی چیزی کم داشت!
پدرِ مرحومم خنده،
خواهرم سیما جهاز،
من کیف و کفش و بیچاره مادرم
“خون”
رفتیم دکتر
گفتند که پسته خوب هست…!
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سیّد سرالله حسینی |
|
دریا بدوش ماه و ماهی در زمستان است
خورشید باغم می زند پر پر، زمستان است
وقتی به هر سمتی تماشا می شود در من
سردار های بالغی بی سر، زمستان است
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از حنیف خورشیدی |
|
۱ ـ مسافر کنار ریل
به دوست اندیشمندم مهدی بابایی
سوت قطار و یک مسافر تنها … کنار ریل
یک مرد خرقه پوش / در گل ِ گرما … کنار ریل
حاشا نشسته روی کیف بزرگی پر از سوال …
سرشار از چرا ، چگونه و آیا ؟؟!! کنار ریل .
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از پگاه عامری |
|
سلام گنبد مینا ! ببار منتظر هستم
بیا بخاطر دریا ببار منتظر هستم
هزار نامه از اینجا به دست باد سپردم
رسیده دست تو آنجا ؟ ببار منتظر هستم
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
یک شب از هزار و یک شب شهرزاد/ فاطمه محسن زاده |
|
چروکیده شدم و خمیده و لهیده و خوراک یک عالمه مار و مور. فقط لبخندم مانده است، سرد و سرگردان، درست مثل پوزخند ژوکوند، وقتی نگاهش می کنی و توویِ ذهنت دنبال رمز و راز او که نه، در پی داوینچی می گردی. او دارد می خندد به تمام آن ها که آن قدر تأویل و تفسیرش کرده اَند و باز هم می خندد. باید بخندد، تا آخرِ دنیا! اما من انگار زنده بودم و چه قدر غصه خوردم که چرا هیچ کس مرا تعبیر نکرد؟! چرا هیچ مردمکی دنبال رمز و رازم نگشت؟! اما چرا، در تمام زندگی اَم یکی گفت: ساده ی ساده ای و دیگری گفت: خیلی پیچیده ای! بعد هر دو، چشمان حریص شان را جا گذاشتند و رفتند. نطفه ی نگاه شان در وجودم پا نگرفت، نگذاشتم؛ نخواستم که پا بگیرد. نطفه ها را توویِ وجودِ اسیدی اَم خفه کردم. نگذاشتم؛ نمی گذارم کسی آن طور که می خواهد بارورم کند تا بشوم حمالِ خووی وخصلت های ناخواسته ی کریه،
نظرات[۱] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از سردار شمس آوری |
|
۱
همین که عاشقت شدم
توی یک کافه ی قهوه ای
تلخ می مانیم
استکانهای گرم چای را
و لا به لای حرف های دود آلود
حباب های تیره می پوشیم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از زهرا گریزپا |
|
۱
هراسان
چون رفتار باد با درخت
چون پیراهنی زخمی
برمیخ
ایستاده ای
با سنگی در مشت
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از محمّدرضا ( فرید ) یاسینی |
|
۱
حالا که می بینمت
به خاطر می آورم
آب نیز عریان است.
۲
پاییزگاه
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از مهدی دمی زاده |
|
برای مادرم
غزلهای عاشقانهات
سهم خاک شد
و لالهها روییدند
اما، واژگون !
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از سالار عبدی |
|
” غزل”
والناس!
نازک تر از آنی که به احساس من آیی
در باور شبنم زدۀ یاس من آیی
یک دل نه ، که صد دل من و در گریه شکستن
در خاطر اشک تر گیلاس من آیی!
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از رضا کاظمی |
|
۱
بارها گُریختهای از مرگ
بی آنکه بدانی بر سینهات
چشمزخمِ بوسههای مرا داشتهای!
۲
به صلیبِ درد کشیده شده استْ تمامِ جان و تنَم
اما چه باک!
کودکانِ جهان
به عاشقانههای منْ تعمید میشوند همه
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
به بهانه انتشارغزل نامه طوفان / مهدی خطیبی |
|
دسته گل خونین افتخار ، بر گور هر مرد کم مایه ای نخواهد رُست
لامارتین
بالاخره بعد از ده سال نخستین مجلد از مجموعۀ « غزل مشروطه پیش درآمد غزل امروز» منتشر شد. در شناسنامه کتاب این کلمات نقش پذیرفته است : غزل نامۀ طوفان ، گزاره و گزینه ای پیرامون غزل فرخی یزدی ، مهدی خطیبی ، انتشارات آفرینش ، پاییز ۱۳۹۰
صدای شعر مشروطه ، فریادی است که آزادی ، عدالت و تساوی را بشارت می دهد. عصری که آمیختگی همۀ امور خاصه ادبیات را با مسائل اجتماعی و سیاسی می بینیم. عصری که شاعران آن مضامینی از این دست را وارد شعر کردند . از آزادی ، برابری ، سخن گفتند و حتی جان خود را بر سر این اصول نهادند. بی گمان هر کس با تورّقی حتی ، شعر این دوره را از نظر بگذراند ، خواهد دید که برای نخستین بار است که مفاهیمی از این دست که در قلمرو دموکراسی می گنجد ، از قلم شاعران آن جاری شده و زمینه ای را آفریده است برای حضور مضامین اجتماعی و سیاسی گسترده در گسترۀ شعر . بی شک تمام منتقدین بر این نکته تاکید دارند که این گونه مضامین در بیان شاعران عصر مشروطه غالباً خام ، احساسی ، شکل نیافته و بیشتر متاثر از هیجانات آنی روزمره است . اما با این همه این فضل تقدم را نباید از نظر دور داشت . در یک نگاه ، شعر مشروطه بازتاب هیجانات انسان هایی است که به دنبال مدینۀ فاضلۀ اجتماعی می گشتند ، بی آن که خود بکوشند با دریافت واقعیت ، شهرکی بسازند استوار بر واقعیت وجودی جامعه شان و برخی از اینان معصومانه در این راه جان باختند. یکی از شاعران عصر مشروطه ، فرخی یزدی است . شاعری که فریاد حق طلبی ، آزادی ، عدالت و مساوات اجتماعی او هنوز به گوش می رسد . به قول دکتر یاحقی « شاعرانی که بر سر عقیده جان باخته باشند در قلمرو شعر فارسی انگشت شمارند (چون سبوی تشنه ، ص۷۰)» و فرخی یکی از این معدود کسان است .
نظرات[۰] | دسته: معرّفی کتاب | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از مجتبی دهقان |
|
تنم را به تو اصرار کردم
چون نوحه ای بی کلام
به احترام آنچه نباید
موهای سوخته ام را بپوشان
با تاجی از بادهای سرد
به هیات نفرین شده ای
روانم
مثل شهری که وقف پرسه شده باشد
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
وزن هجایی ترانه مرا ببوس / دکتر بیژن باران |
|
در یک سلسله از جستارهای ادبی، پیدایش اوزان هجایی در ۴ نوع شعر معاصر فارسی یعنی سپید، آزاد، ترانه، سرود بررسی می شود. امید است که در آینده بتوان شعر هجایی معاصر فارسی را از یکسو با وزن هجایی باستان آثاری چون اوستا و درخت آسوریک و از سوی دیگر با وزن زبان گفتاری فارسی یا لهجه پایتخت معاصر محک زد. باید گفت شعر نیمایی پلی بین نظم کلاسیک عروضی و شعر نو هجایی است.
وزن شعر نو ۲ بخش دارد: عروضی شامل آثار نیمایی و شعر هجایی. نمونه های شعر هجایی معاصر شبانه شاملو، مرا ببوس رقابی، سراومد زمستون سعید، یار دبستانی تهرانی اند که تقطیع و بررسی می شوند. سپس نتایج این بررسی بمثابه ویژگیهای شعر سپید و ترانه های معاصر فارسی خلاصه می شوند. برخی آرایه های ادبی صوتی/ سمعی، بویژه وزن و قافیه واشکافی شوند.
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از دکتر بیژن باران |
|
ستاره
آه، نازنین
حال زادروز توست.
محفل عاشقان
بیاد بردن توست.
ستاره گان در بالا-
فروزان و درخشان.
دیریست مرده اند-
برخی در دور زمان.
ولی هنوز نورشان
بجاست در غروب آسمان.
زیرا، ببین! چون عشق-
هرگز نمیرد فروغ ستارگان.
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|