دو شعر از مهدی اکبری فر |
|
۱ _ روزی روزگاری …
روزی ، روزگاری
مردی که همه شماره ها را فراموش کرده بود
گوشی را گذاشت،
دورتر
زنی که همه لباس هایش را در آورده بود
خودش را در ماشین لباس شویی انداخت،
خیلی خیلی دورتر
یکی
که معلوم نبود زن است با مرد
داشت برای آخرین بار از خانه دور می شد…
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
|