شعری از امیر معصومی |
|
گم شده است،بَلـَدِ خانه ات…
چهار راه قرارِ من، همان آغوش بازی بود که حالا میدان بسته ای،خودت را.
دورت بگردم! … معماری تنت را بهم نزن…
چهار راه نشین سینه ات سر در گم می شود.
تمام جوانیت را هم که چنبره کنی در خودت، من دورت نمی زنم، دورت بگردم! …
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از امیر سنجوری |
|
برای زنان سرزمینم
ما خرس های کوچکی بودیم در جنگل
در خلسه ی یک بوسه , یک خواب زمستانی
چیزی که می دیدیم را باور نمی کردیم
حسی شبیه ترس …این رفتار انسانی!
ما چیز های جالبی بودیم از بالا
ما لکه های کوچکی بودیم روی برف
ما سطر های ساکتی بودیم در این شعر
ما نقطه های ساده ای بودیم بعد از حرف . . .
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سهام الشّعشاع / سودابه مهیّجی |
|
سهام الشّعشاع در شهر سویدای سوریه متولّد شده و در رشته ی ادبیات عرب تحصیل کرده است. کتاب نخستش “انگار هرگز نبوده ام “، درهمان سال انتشارش، جایزه ی پرفروش ترین کتاب در نمایشگاه کتاب بیروت را به خود اختصاص داد.او همچنین ترانه سرایی می کند و بسیاری از ترانه هایش توسّط خوانندگان عرب خوانده شده است.
فی مدى رجلٍ ضبابْ
ما قادنی أحدٌ إلیکْ
وحدَها الطرقاتُ دلَّتنی علیکْ
و لأننی …تُفضی الحیاهُ إلى فصولی
عشَّبتُشوکَ قیامتی
و أفقتُ من وهمی
لِیُدْرِکَنی سبیلی
فإذا المدائنُ غیَّرَتْنی
أرسلت ظلّی بدیلی
عمرٌ مضى
و أنا أکثِّرُ ذکریاتی
نظرات[۱] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هفت شعر کوتاه از زانیار برور |
|
یک
همه چیز درست می شود
اگر
آیینه ی این اتاق
تو را به خاطر بیاورد!
دو
ابرها
بدون جاذبه
نمی بارند…
بعد از تو بود که
فهمیدم می توانم
لمس کنم
ببینم
بشنوم
ببوسم
و دوست داشته باشم!
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سالوادور دالی / فرزاد بهارا |
|
تندیسِ دلتنگی بر چهره ی قالی
من نخ به نخ سیگار تو رَج به رَج عالی
می بافی اَم در خود می بافی اَم بیخود….
هم سَر بِدارانَم هم سالوادور دالی؟
از من چه می خواهی از تارِ بی پودم….
من را بِکش من را نَه مردِ پوشالی
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد/فاطمه محسن زاده |
|
عنوان مقاله :
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد در داستان های احمد محمود
فاطمه محسن زاده
یکی از شیوه های بسیار هنرمندانه که برخی نویسندگان با تسلّط وتوانایی کافی از آن بهره برده اند؛ توصیف از راه ایجاد تضاد است که گاه با بیانی طنزآلود؛ هرچند تلخ همراه می شود و صحنه هایی بدیع را خلق می کند.
طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح اثری ادبی است که جنبه های بد رفتار بشری، ضعف های اخلاقی و فساد اجتماعی یا اشتباهات انسان را با شیوه ای تمسخرآمیز و غیرمستقیم بازگو می کند. شاعر یا نویسندۀ طنزپرداز با هدف اصلاح ناهنجاری های اخلاقی و نابسامانی های اجتماعی، به تسمخر اشخاص، آداب ورسوم و مسائل موجود در جامعه می پردازد . بیشتر آثار طنز آمیز جنبۀ سیاسی و اجتماعی دارد و نشان دهندۀ اعتراض طنز پرداز نسبت به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه است[۱].
احمد محمود در داستان نمادین” چشم انداز” ، از مجموعۀ ” پسرک بومی “، داستان مردم شهری را روایت می کند که نمی میرند و « مرده بازی» را کشف می کنند. آنها با راهنمایی « مشاور» به این نتیجه می رسند که اگر روزی یک مرده و یک تشییع جنازه داشته باشند ، همیشه سرشان شلوغ است و همیشه در حال تلاش و تقلّا هستند :
نظرات[۴] | دسته: مقاله, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بازخوانش«آستارا تنها بندر بی کشتی»/سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
بازخوانش«آستارا تنها بندر بی کشتی» داوود ملک زاده
سریا داودی حموله
مجموعه ی شعر «آستارا تنها بندر بی کشتی» داوود ملک زاده از لحاظ معنا و مضمون ، فرم و ساختار ادامه ی همان ذهنیت «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» است؛ گرچه همین ابتدا به ساکن گفته شود که این مجموعه جزمیت ساختار-معنایی مجموعه ی قبلی را ندارد، آن چنان که ضمیر«من» یک کاراکتر فعال و اکتیو است که مرجع اش نتوانسته اقتدار تصاویر روایی را روی محوریت شعر حفظ کند.آن چنان که زبان ساختاری شعردر وجه اخباری حسّی متناقض یا متفاوت را القا نمی کند:
ـ نه نمی توانم چشم بپوشم/ از گناهی که تو باشی/حتا اگر خدا/ یک ستاره بالای اسم ام بگذرد/من شاگرد ناخلف جهانم/با مبصری مهربان/که هر ساعت/مرا سرهنگ دوزخ می سازد/و تا دربان نیامده/حسابم پاک می شود/ص ۳۸
به طور کلّی شعر برآیند موقعیّت های مختلف تاریخی و اجتماعی است و انگیزشی تعیین کننده برای کنش های نظرمند است.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
|