وَ آن همه سال گذشت
و سوال های دیگر
این همه .
وطن امّا
همچنان همان جاست
در مختصّات قدیمیِ وحشت پا می فشارد
بر آرزوهای نخ نما
قلب های شکسته
سلام
مصیبت خیز ترین خاک
سلام
و این منم
مولود حمام فین
فرزندِناخلف دو کودتا
بند ناف ام بریده به شمشیر کُند خرافه
ملزم به رعایتِ هیس!
آرام
بخت خواب است
تخت برقرار
هشیار می شوم با کلمات سرخ
و دهان پراکنی می کنم
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|