نمی دونم چن تا بغضُ ، واسه تو ترانه کردم
جای خالی نگاتُ ، روز و شب بهانه کردم
نمی دونم چن تا پرسه ، رو تنِ کوچه هدر شد
تو خیا لم چن تا رویا ، مثه کابوس در به در شد
نمی دونم چن تا لبخند ، تو نگاهِ آینه پوسید
لبِ چن تا آه و حسرت ، تنِ تنهاییمُ بوسید
چقده دلتنگِ اینم ، تو هوای تو نفس شم
واسه لمس ِ حس ِ خوبت ، حتی پابندِ قفس شم
تو بگی:” دوست دارم” و ، زیر لب ، آروم ، یواشی
من بگم:” منم همین طور ، کاشکی تا همیشه باشی”
همه چی ساده تموم شد ، من و تو چه خسته بودیم
نمی دونم ، شاید اصلا ، بی خودی دل بسته بودیم
دسته: