تلفظ چندین بوق ممتد آنور خط
صدای گریه / تری پشت خط مشترکی
گرفته دستت را توی مشت خود محکم
شبیه دلداری دادن کسی[ الکی]
زنی شبیه به تو توی آینه زل زد
که دور از چشمت گریه کرده قایمکی
به من بچسب، و هر شب مرا تنفس کن
تمام لحظه ی بیدار و خواب این بالش
به من بچسب و بگو اینکه دوستم داری
کمی بلندتر از این به لحن یک خواهش
به من بچسب و جهان مرا یکی کن با…
ـ ” نفس نمی کشه انگار تموم شده کارش” ـ
تنفس مصنوعی به ریه هام بده
دوباره خیس شو از لحظه های تب دارت
نفس بگیر و مرا از خودت هوایی کن
که دود می شوم آهسته توی سیگارت
که توی حنجره ام درد می کند بغضی
تلفظ گریه توی خواب و بیدارت
شبیه پنجره ای باز/ از تو بسته شدم
ادامه دادن یک عشق کاملا زوری
وبعد کز کردن در اتاق تاریکی
شبیه فاصله ها گریه کردن از دوری
که زندگی بکنی باز هم به جای خودت
هنوز مجبوری تا هنوز… مجبوری
به لمس دست کسی روی شانه های خودم
به عشق واژه ی تلخ همیشه جنجالی
” به دلخوشی تو بر روی تخت یک نفره “*
وبوسه های کسی توی خانه ای خالی
هنوز توی سرم راه می روی با درد
هنوز هم وسط گریه هام خوشحالی !
دوباره خیره شدن توی چشم های کسی
که گرم تو بشوم توی این همآغوشی
ادامه می دهمت توی جمله ای بی ربط
صدای هق هق من باز پشت این گوشی
که مشت می کوبد در سرم تو را تلفن
سکوت تلخ تو و دستگاه خاموشی …
__________________
*”به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره ” سید مهدی موسوی
دسته: