عنوان مقاله :تحلیل تاریخی پیدایش موج ناب و بررسی زمینه های ادبی، فرهنگی و اجتماعی آن .
__________________
…تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم وآن نگفتیم که به کارآید .
“شاملو”
موج ناب ابزار تفکّر شعرناب:
هدف من در این مقاله کشف شاعران موج ناب نیست!بلکه بعضی اظهار وجودها! محلّ اشکال هستند… نخستین خاستگاه موج ناب،مسجدسلیمان، اولین شهر نفتی خاورمیانه است و این جریان نشأت گرفته از مسائل اجتماعی و سیاسی دهه ی پنجاه و آرمان های وعده داده شده… موج ناب بنا به ضرورت پدید آمد؛ آن هم به عنوان یک مرام و مسلک توسط نسلی که در گیرودار آرمان های سیاسی بودند. موج ناب محصول تفکّر نابی ها نبود؛ بلکه ابزار فکر آنها بود!تا نشانه های عینی آن در ساختاری منعکس و موجودیت پیدا کند..پس برآمدند، از دل این جریان نسخه ای بیرون بکشندکه با اندیشه و تفکّر آنها هماهنگ و سازگار باشد و تحت تأثیر آموزه های تئوریک، مشغول تکثیر زبان و مشق های ذهنی هم شدند؛ آن چنان که هر کدام در سایه ی دیگری لقب ناب گرفت! پس از انقلاب دوباره به خاطر گریز از همان آرمان ها، آن خطّ فکری را دنبال نکردند و برای آنها انحطاط ذهنی پیش آمد که خود صید خود شدند؛چرا که ذهنیت خود را رها و منفعلانه عمل کردند…گویی فرایند شاعری اشان در همان زمان متوقّف شد،البتّه در همان دوران شاعرانی به طور جدّی شعر می گفتند که تا مغز استخوان آرمانگرا بودند!و به لحاظ لفظ و معنی توانستند روح بسیاری را به اعتراض وادارند؛گرچه ذهنیاتی را از هم اقتباس کردند و به مشترکاتی هم رسیدند؛ تا حدّی که زبان همدیگر را تقلید کردند،ولی دیری نپاییدکه در رویکردی به تفاوت و مشابهات های هم پی بردند!
پارادوکس بین موج ناب و شعر ناب:
با ناگفته های بسیار در پرانتزعوامل بسیاری دست به دست هم دادند تا کارهای تنی چند از شاعران جنوب که ذهنیت بومی ـ مدرن داشتند؛ به موج ناب تعبیر شود؛ آن هم زمانی که موج ها حرف می زدند:
- ـ نخست وجود حمیدکریم پور در مجلّه ی تماشا
- ـ دوم منوچهر آتشی به عنوان خط دهنده ی فکری که البتّه این جریان خیلی فتواگونه نامگذاری شد.
- ـ سوم افت و خیزهایی اجتماعی و سیاسی دهه ی پنجاه
- ـ چهارم حشر و نشر در یک جغرافیا مشترک و استفاده ی خلاّقانه از فرهنگ و زبان بختیاری
- پنجم خودانگیختگی و شیفتگی نسبت به امری آمرانه!
چرا موج ناب با حدّاقل معیار ها و مؤلّفه ها و با یکی دوشعر !! از هر شاعری نامگذاری شد؟ پیرامون موج ناب مباحث گوناگونی ارائه شده که گاهی باهم در تعارض اند؛گرچه بیشترین عامل شکل گیری و تکوین موج ناب دستاوردهای آرمانی بود،البتّه با یک سری بدیهیات زمانی که احتیاج به توضیح ندارد! بنا به اظهارات مختلف ؛ از جمله هرمز علیپور این جریان را نوعی شوریدگی ناخودآگاه گفته که (…اگر منوچهر آتشی نام موج ناب را نمی گذاشت ، ما جرأت نداشتیم به عنوان حرکتی از آن نام ببریم…)
با این اوصاف بعید نیست ذهنیات نابی ها واجد نحله ی شعری نبود، بلکه دنباله رو جریان و جنبشی در راستای تکوین و شکل دهنده آن بود؛آن چنان که در بدو شکل گیری از سوی منتقدان بیشتر نقد اعتقادی شدند تا انتقادی و به جای آنالیز کردن اثر، به تحلیل صاحب اثر می پرداختند که نقد به نوعی تسویه حساب شخصی بود؛ گرچه در یک موقعیّت فرهنگی مشترک قرار گرفتند،امّا نتوانستند همراه دنیای آرمانی در زبان شعر تغییر ایجاد کنند و هر کدام به راهی رفتند؛ به گونه ای که به جز طرح یک سری تئوری ها، موجی باقی نماند! این شاعران چیری کشف نکردند با چاپ چند کتاب از این جریان فکری یا تفکّر تاریخی در سایه ی موج ناب مخفی شدند. دل چه پیر شود چه بمیرد(حمید کریم پور) بر سینه سنگ ها بر سنگ ها نام ها(یارمحمد اسدپور)،نرگس فردا(هرمز علیپور) سیّد علی صالحی و سیروس رادمنش با شعرهای پراکنده در مطبوعات آن سال ها راهیان موج ناب لقب گرفتند...از دهه ی شصت تا کنون نابی ها جریان های ادبی مختلفی را تجربه کردند.آیا دوباره دنبال حامی بودند که ذهنیت آنها را مانور دهد یا دلزده از جریان های قبلی؛ به فردیت ذهنی فکر کردند؟!
در دوره ای«موج ناب» و «شعر دیگر» داغ ترین بحث روز بود؛هر چند شاعران «شعر دیگر» گوشه گیر و آرام؛ موج نابی ها پر حرف و جنجالی اند. از نظر مؤلّفه ها و موتیف ها «شعر دیگر»و «موج ناب» نسبت نزدیکی با هم دارند…با زبان شعری مدرن که در لحن یکی بودند وذهنیت نوستالژی مشترک بین آنها ایجاد همگرایی می کرد، امّا از لحاظ وجه تاریخی و اجتماعی شاعران «شعر دیگر» مدرن تر از موج ناب بودند،البتّه عدم تمایز بین این دو جریان گاه باعث بدفهمی ها می شد!عدّه ای از منتقدان موج ناب را متأثر از « شعر دیگر» نمی دانند، بلکه آن را جریان دیگری دانسته اند.برخی کوشیدند موج ناب را در«شعر دیگر» معرّفی کنند که نشد؛بعدها سعی شد«شعر دیگر» در«شعر حجم» حل شود؛باز هم با مخالفت بعضی شاعران «شعر دیگر» این اقدام عملی نشد… شکی نیست به زور شمشیر هم نتوانستند «شعر دیگر» را شرح و بسطی دیگردهند و موج ناب را به «برادر خواندگی» قبول کنند.،زیرا زمانی شاعران «شعر دیگر» الگوی ذهنی موج ناب بودند!! و یا به زبان دیگر همه ی آن موج ها ریشه در «شعر دیگر» داشت،پس برداشت های مختلفی بین منتقدان به وجود آمد.موج ناب ها پس از انقلاب سکوت کردند و منتقدان بیشتر با نگاه منفی به آن نگریستند، زیرا در دل بحران های دهه ی پنجاه آنها در پی ایجاد نظام نوینی بودند،پس بر اساس شرایط تاریخی و آرمانی تحلیل و تفسیرهایی صورت گرفت تا خواننده برداشت های خود را از اثر داشته باشد.ایجاز،ایهام ،ابهام و بازآفرینی های حماسه و اسطوره و تغزّل و باز معناهای طبیعت گرایی باعث رشد زبانی این موج شد … درست است که هر کدام قرائت خاص خود را داشتند، ولی در زمینه ی نگره های شعری، نظرات متفاوتی ارائه گشت و در پناه ادبیّات، مرام های عقیدتی به صحنه ی جدال تبدیل شد که گفتمان غالب مصاحبه ها برای ورود به چالش ادبی بود!
- وجه افتراق و اشتراک زبانی «موج ناب» و «شعر دیگر»:
در سفر پیدایش باب ۱۱ آیه ۳ تا ۷ آمده است که قوم بنی آدم گفتند بیایید برجی بنا کنیم تا سر بر آسمان بساید و گاه قادر شویم به ساحت ربوبی سر بر افرازیم،خداوند در پاسخ این ترفند گفت نازل شویم و زبان این قوم آشفته گردانیم تا سخن یکدیگر بشنوند، امّا نفهمند… همچنان که کارگروهی موج نابی ها اوایل زیبا بود!ولی پس از جوانمرگ شدگی و افول و گسست به تعطیلات تاریخی رفت … و اعتقاد به فردگرایی و مالکیّت شعر، تحریفی در اعتقادها به وجود آورد، زیرا از محورهای اساسی مدرنیته فردگرایی بود! البتّه موج ناب ها تحت تأثیر اندیشه ی«شعر دیگر» بودند؛پس آنها فقط در نام ها متفاوت گشتند :
- ـ سیّد علی صالحی با همان ماهیت خطّی و روایی؛ زبان شعری دهه ی هشتاد ایشان تفاوت چندانی با دهه ی شصت ندارد!
- ـ هرمز علیپور با روحیّه ی تجربه گرایی بارزکه بیشتر جریان های شعری را تجربه کرده است!
- ـ یارمحمّد اسدپور با مصاحبه های پرمرثیه، بازتاب دهنده ی اصلی موج ناب…درشعرهای جدیدش تصاویرناامید کننده ای از جهان و مافیه دارد.
- ـ سیروس رادمنش و فخامت زبانش؛ با تصاویر انتزاعی ساختاری مبتنی بر زبان دیالکتیکی فراتر از ناب به وجود آورد؛آن چنان که شعر ش در جرگه ی «شعر دیگر»قرار می گیرد.
- ـ حمیدکریم پور که موج ناب مدیون تلاش های بی شائبه ی ایشان در تکوین و شکل گیری است!
وجه اشتراک و افتراق مؤلّفه ها نشان می دهد که سخن گفتن ازموج ناب، بدون «شعر دیگر» غیرممکن است!شاعران موج ناب به عللی رغبت نداشتند در جرگه ی «شعردیگر»قرار بگیرند.…هوشنگ چالنگی،مجید فروتن،بیژن الهی،فیروزه میزانی،فرامرزسلیمانی،بهرام اردبیلی،پرویزاسلامپور،محمّدشجاعی،محمّد مهدی مصلحی…با شعرهای مضمون گرا که از یک آبشخور سیراب می شدند. «شعر دیگر» قدمی فراتر از موج ناب طی کرد.با خوانش «زنگوله تنبل» چالنگی و «صدای دیگر»فروتن و بعضی شعرهای کتاب(شعر به دقیقه اکنون)فیروزه میزانی و محیط… می توان به دوره ی خلاّقیت ادبی شاعران «شعر دیگر» در مطبوعات آن زمان پی برد.؛گرچه زبان موج ناب و شعر دیگر زبان کشف و شهود است، ولی بین حامیان هر دو طیف تضاد های فرمی و زبانی بود! زبان شعری بین موج ناب و «شعر دیگر» نسبت دیرینه بود ؛زیرا این زبان از آستین مشترک گروهی بیرون زد و ریشه در شناختی آگاهانه داشت،ولی متفاوت بودن آنها از منظر تصویر های ذهنی ؛ حس آمیزی ؛ ترکیب های ذهنی پیچیده و اندیشیدن در موقعیّت خاص بود.شعری که قرار دادهای ذهنی آن دوره را به هم ریخت. نابی ها هنوز هم به نقش ارجاعی زبان توجّه دارند که نشان از هویت مضطرب و معلّق دارد! اگر محتوا را خواننده می آفریند که چنین است ؛ وسوسه ی جریان های شعری باعث شد که موج نابی ها تصمیم به رفتن از این جریان بگیرند؛بدین ترتیب نقطه ی عزیمت آغاز شد و نه این که مدرن تر شدند، بلکه باعث شد عدّه ای ذهنیات هم را غرغره کنند،گرچه با رفتن به راه دیگر سعی کردند شاخ غول دیگری را بشکنند.از وجوه بارز موج ناب هااین است که هنوز هم جریان های ادبی را تجربه می کنند، ولی بانیان این جریان برای جذب و جلب مخاطب؛ذهنیت خود را به ورطه ی دیگری کشاندند… گویا ساختارشکنان این جریان هنوز هم می خواهند بر شعر حکومت کنند!
- چیستی ها و بایستگی های موج ناب:
موج ناب از منظر روان شناختی(ناخودآگاه) و جامعه شناختی(سیاسی و اجتماعی) و زیبا شناختی(ساختار تاویلی) فضای تأویل را بسط می دهد، البتّه زبان فرهنگی این جریان را نمی توان انکار کرد.موج ناب دارای بن مایه و شایستگی های اقتدارگرایانه است که زبان در آن حرف اول را می زند ؛آن چنان که زبان ارجاعی باعث شده هر دالی دوسه اندیشه را بیان کند. زبانی که در خدمت معنا است وخواننده با خوانش این زبان از« معنای پنهان متن» لذّت می برد. ناگفته نماند نامگذاری موج ناب به ترکیب زبان آنها داده شد؛زبانی که می اندیشد؛ حرکتی متفاوت و زبان چند پهلو با معنازایی مفاهیم درونی و پیچیده ذهنی، دلالت های معنایی، حس زیبا شناسی ،لحن ، احساس و سبک و درون مایه منحصر به همان دوره است.موج ناب با نگرشی زیباشناسی به هستی و جهان و ماهیت انسان؛ تا حدّی باعث اقتدار زبان شد. آیا در حوزه ی مباحث تئوریک برای بومی شدگی و جهانی اندیشی توانستند فضایی از ادبیّات را اشغال کنند؟تغییر در شکل نوشتار باعث بروز جریان های ساختار شکنی و افول و گسست شد که امروز فقط یک جاپا از آن مانده است.آنها ذهن خود را محبوس کردند و به زبان نامتعارف و ایستا رسیدند. پس از فروپاشی موج ناب توسّط مدّعیان ، آنها ضد فرم عمل کردند…در این نوع شعر زبان اهمّیت بیشتری دارد.آنها با چاپ کتاب هایی با تجربه های شعری دیگر به تخریب زبان پرداختند و علیه زبان بلند شدند... اگر بپذیریم که ادبیّات محصول دوره است ، پس لب و اساس خوانش موج ناب کشف زبانی است؛زبانی که بستر موج و جریان ها را تثبیت کند و قابلیّت تکثّر معنایی داشته باشد؛ .پیچیدگی های زبانی با استفاده از تشبیه ،استعاره، ایجاز … که در این جریان زبان حکم یک اتّفاق را دارد. زبانی که با رویکردی هستی گرایانه؛در آن تلفیق حماسه، غنا و اسطوره به صورت بندهای مجازی در محورهای استعاره،مجاز و کنایه شکل گرفته است. فرایند شکل گیری که از نظر ظرفیت و پیچیدگی و تعقید لفظی از قدرت تأویل بالایی برخوردار است. با بسامد مشترک، ایجاز، ایماژ و انرژی نهفته دربرخی کلمات و ترکیبات ، نابی ها فضا ، زمان ، لحن را با ترکیب کردند.آیا در موج ناب محتوا در فرم تجلّی یافت یا فرم در محتوا؟ یا فرم و محتوا به هم آمیختند تا لذّت متن بیرون آید!
موج ناب دیدگاهی تراژیک بود… آنهایی که فرصت سر برآوردن یدا کردند،هیچ گاه در پی نوشتار گزاره های تئوری و مؤلّفه ها برنیامدند وبا عکس العمل های ضد و نقیضی روبرو شدند. چرا این عده نتوانستند در بدنه ی ادبیّات نفوذ کنند؟برای ملموس کردن دامنه ی این تعریف باید گفت طرح کلّی موج ناب را حمید کریم پور ریخت و طبق این اجازه ی تاریخی، آنها با مصاحبه های گوناگون توانستند خود را به ثبت رسانند، امّا مبانی تئوریک آن را مطرح نکردند و نتوانستند بیش از ۳۵ سال!! در راستای ذهنیات خود بیانیه ای صادر کنند. آیا اسباب بیان برای نوشتار بیانیه نداشتند؟پیش از بررسی عوامل این ناتوانی،بهتر است گریزی به بیانیه و مانیفست های آن دوره بزنم. شاعران این جریان در خلاّقیت و نبوغ هم ارز و یکسان نیستند، ولی موقعیّت شعر را در جامعه ی آن روز نشان می دهند. از نظر مؤلّفه و موتیف ها شعر دیگر و موج ناب و شعر حجم با هم نسبت نزدیکی دارند،ولی از شعرهای قابل تأمّل«شعر دیگر» ، « موج ناب» و «شعر حجم» نمی توان چشم پوشید یا منکر شد؛ در این حیطه افرادی با اندیشه ی سترگ شعر سرودند و همان دوره هم مورد ستایش قرار گرفتند…آن هم به قصد ابداع زبان که بدون اغراق خواننده گاه دچار سحرزدگی می شود؛ آن چنان که شعرشان جدّی تر ازخود آنها سربرآورد… ( ناگفته نماند موج ناب در ادبیّات داستانی جنوب دهه ی پنجاه هم وارد شد؛ علیمراد فدایی نیا که جز ءداستان نویسان فرم گرا بود ونخستین کسی که در این جرگه قلم زنی کرد و ایشان با وجود ناب بودن مانیفست شعر حجم را امضاء کرد! در خصوص نبود تئوریزه موج ناب باید گفت: در همان سال ها یدالله رؤیایی با نوشتن «بر سکوی سرخ» مانیفست شعر حجم را نوشت…از این گذشته پیش از همه ی اینها «ارزش احساسات» نیما نوعی مانیفست در تئوریزه کردن شعرنیمایی بود…)
با همه ی اشتراکاتی که در زبان و بیان داشتند.در ابتدا این اندیشه ی یبا شناسانه رنگ چالش به خود گرفت. شعری که در تئوری های هرمنوتیک خوب پیش رفت.شرح و بسط سخنرانی ها رساله ای معتبر بیرون ندادند تا سندی شود بر موج ناب …روند حرکت موج ناب به نوعی «تزریق اندیشه» بود. غیرمنتظرگی انقلاب سبب آسیب به ذهن و زبان نابی ها شد تا امروز هم منتقدان مخالف و موافق این جریان در صدد تغییربرآیند برآمده اند، نه کشف ؛متاسفانه متوجّه این پارادوکس ها نشدند و استعدادهای بسیاری در نظام ذهنی نابی هاگم شد.آنها در پی متفاوت بودن برآمدند.اواخر دهه ی پنجاه خبردار شدند که فانوسی مشترکی در دست دارند؛کسانی که قرار بود بومی باشند و جهانی شوند!آیا این توانایی و قابلیّت را یافتند که شکل نویی از ادبیّات را بیافرینند؟! یکی از بزرگ ترین انتقادها که به ناب ها شد، تأکید بیش از حدّ به رسمیّت بخشیدن به رویکرد موج ناب بود؛چرا که هنوز اختلاف بر سر «کی بود؟کی بود؟»هست…آیا نمایندگان این جریان با گفتن مکرّر« ما فقط ما بودیم» خواستند این موج را انحصاری کنند یا این خود انگیختگان هدفی جز بزرگ نمایی موضوع ندارند؟! با این همه تأکید و تیترهایی نظیر ما پنج نفر بودیم… ما شاعران موج ناب بودیم… ما فقط ما بودیم! که سعی کردند بعضی ها را در روایت های خود حذف کنند.آیا آنها در برابر یک امر آمرانه یا یک انتخاب قرار گرفته بودند؟بی توجّه به تحلیل های مخالف و موافق این جریان…چرا موج ناب با یکی دوشعر از هر شاعری این جریان شکل گرفت؟شاید استقبال شتاب زده ای بود؛گرچه توانمندی های ذهنی و گروهی در تکوین موج ناب تاثیر بسزایی داشت… نحله های شعری بازتاب از تلفیق های آرمانگرایانه بود؛ در آن زمان جامعه به سمت حرکت های آرمانی پیش می رفت؛ و آنهابه طرح تئوریک نپرداختندوتشخّص تازه ای به فرم و محتوا دادند.آن نوزایی اول در حوزه ی اندیشه و سیاست اتّفاق افتاد که در مراحل بعد وارد ادبیّات شد… در این سال های بعد از خاموشی!! آنقدر با مصاحبه های جورواجور و بیش از حد، به اظهار نظر پرداختند که موج ناب را به خطر انداختند؛ آن چنان از نمایندگان موج ناب مصاحبه خوانده ایم؛شعر نخواندیم… آیا این اظهار وجودها سوگنامه ای برای موج ناب و اهداف از دست رفته است؟آنچه هم به شکل بسته مطرح کردند،نوشتند و مصاحبه کردند؛ بیشتر دفاعیه بودکه جای تأمّل دارد. این انتقاد وارد است که چرا مدّعیان این جریان در طول سه دهه مانیفستی ارائه ندادند؟ تا کنون پاسخی در خور به پرسشی داده نشد تا حدّاقل ناب پرست ها از تردید و شبهات رها شوند …گویا این بازی پایانی ندارد!
دسته: