چند شعر از لیلا فرجامی |
|
۱ ـ
از طناب نور
عقربی سیاه
بالا رفته ست.
چه کس نیش خواهد خورد؟
۲ ـ
آدمها
ریلهای قطاری اند بر خاک
نهایتی نمی شناسند
می روند
در موازات بادها
و بی آن که بخواهند
در تاریکترین ایستگاه ها
پیاده می شوند.
۳ ـ
از این دنیا
دو در باقی ست
سومین را
مرگ ربوده ست.
۴ ـ
من به تو فکر می کنم
هستی کوچک
مرگ ناآمده
مصاحب غمگین!
آن که امروز صدایت می زند
زیر سایه ی همین تک بید
به خواب خواهد رفت:
کرم ابریشمی که به پیله اش عاشق بود.
۵ ـ
شمال تا جنوب
طوفان ها آمده اند
پرنده ای به میان دو ابر
ـ زمین و آسمان ـ
لانه ای نمی جوید.
مقصدش
سرگردانی ست.
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
|
|