۱ـ
هیچ می دانی … ؟
وقتی دست های گره زده
ازسینه ها باز می شوند وبه رکوع می روند
و پاهای تپاک زده
ازبانگ ناقوس کلیسا
به هم می رسند
شاید ،
مدیحه سرایان خدایانی باشند
که خدارا درمزمن جایی به مدحه سرایی نشسته اند.
ومن باجام های
GIN
دراقیانوس لب هات عطرمی گیرم
شاید ،
زیبا ترین عبادت
« زیبا ترین دریایی ست که درآن نرانده ایم » *
———————————————
* ـ ناظم حکمت، شاعر ترکی
۲ ـ
خبر آمد که از آن رسته کسی می آید
چادر سبز به سر بسته کسی می آید
چوبک چای سیه دوره کنان در گیلاس ۱
گوید: از کوچه ی ره بسته کسی می آید
تک تک ژاله ی نوروز خبر داد به من :
یک سبد گل به سر آهَسته۲ کسی می آید
تاکه پیراهن سرخی به تنش دید دلم
گفت : همچون من بشکسته کسی می آید
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ در باور عوام می گویند اگر در سطح فنجان تفاله ی چای شناور بماند، نشانه ای از آمدن یک غریبه یا مهمان است.
۲ ـ دراین جا واژه ی آهسته را با های مفتوح آورده ام .
دسته: