۱ ـ دخترمار
وختی گرویا نوون،میشیا کدخدان(۱)
و کدخدا موش ها
عشق را در سوراخ ها پنهان می کنند کنار مارها
و
دختر مار فریاد می کشد
هر چی دش حبیبم،امه و سرم(۲)
۲ ـ شبیه خودهای دوران کودکی مان
گل سرخی برای تو
در یک روز خوش
بی فایدگی عشق رانشان داد
وقتی روی لب هایت
چیزی شبیه خودهای کودکی مان نشست
۳ ـ در باغ سنگی
شگفتی حس غریزی منِ ِمطلق
در باغ سنگی
تصویر مشخّصی از ستایش عشق نشاند
در لکّه های درخشانی که
آرام آرام
عریان می شوند در برابرچشم هایت
_________________________
پی نوشت:
۱)وقتی گربه ها نیستند،موش ها کدخدا هستند.
۲)هر چیزی که از آن فرار کردم،به آن دچار شدم.
دسته: