شعری از صدیقه حسینی |
|
در جهان بدون جاذبه ام
مثل آب نخورده ام،سختی
نیمه ی خالی ات پُرم می کرد
توی تلقین حس خوشبختی
خودکشی ستاره ای غمگین
وسط سال های بی نوری
تو به اندازه ی خدا نزدیک
تو به اندازه ی خدا دوری
در جهان بدون قاعده امدر فراموش کردن تاریخ
عشق بازی چند سیاره
عادت ماهیانه ی مریخ
مثل یک دختر خیالاتی
دست بردم به صورت فلکی م
دست بردم به فکرهای تو
وسط گریه های قایمکی م
خارج از هر مدار چرخیدمگم شدم توی هیچ جایی که…
فکر تو از سرم نمی….افتاد
توی یک چاله ی فضایی که…
رفتم از حال بی گذشته ی تو
سمت آینده ی کپی شده ام
چشم غیر مسلّحت زل زد
به جهان تلسکوپی شده ام…
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
|
|