حالا به جرم بودنمان اعتراف کن
امشب میان من وَ خودت اختلاف کن
مشقی شبیه دلزدگی را ورق بزن
از هر نگاه و بوسه ، دلم را تو صاف کن
امشب شبیه حادثه از من عبور کن
در تار و پود خسته من اکتشاف کن
خونابه های ذهن مرا هم ترانه کن
این رشته ای که دردِ من است را کلاف کن
آری زبان فاجعه در من خلاصه شد
حالا بنام زندگی ام هم خلاف کن
تیری به روح خسته احساس من بزن
این دفتری که جان من است را غلاف کن
دسته: