اگر بگویم عاشقم دروغ گفتهام
حمیدرضا اکبری( شروه)
چاپ نخست: ۱۳۸۹ش
______________________________
“اینطور که می چرخد زبانم/ باید گر گرفته باشد یالهای این اسب/ تا به خیالم تو را/ در ایوان این خانه میهمان کنم ” ص ۹
صداقت کلمات و واژه ها اولین ویژگی شعرهای این مجموعه است. کلمات و واژه هایی که با نگاهی جدید به مفهوم جنگ کتاب را شروع می کنند. شاعر خودش سال ها درگیر جنگ بوده و توپ و تانک و … را به خوبی حس کرده است. روایی بودن شگردی است که شاعر از آن برای مفهوم سازی بهره می گیرد. حمیدرضااکبری در روایت ها تلاش می کند تعریف تازه ای از اتّفاقات حاضر ارائه دهد که این تلاش ها به نتیجه هم رسیده است. تعریف هایی در نمایی بازآفرین شده و غیر مرسوم که در تمامی اثر جریان دارد:
دارم شاعر می شوم/ و اینکه بیدارم می کند از خواب/ کسی است/ که با هم صبحانه می خوریم/ اعتراف می کنم لکنتم بیشتر شده/ در آغاز سی و هشت سالگی/ … ص ۶
هدایت خواننده در جریان شعر و ایجاد تفکّر در ماجراهای روایت شده، خواننده را به ادامه ی شعرها فرا می خواند. گزاره های تصویری مُدام پشت سر هم می آیند و شاعر سعی دارد سطر به سطر یک نوع پویایی و کُنش متقابل و هدفمند در ذهن مخاطب ایجاد کند. پتانسیل بالای سطرها در ایجاد ارتباطی قوی با خواننده ، مفهوم سازی ها، ایجاد ذهنیت هایی کلی و قابل تأمّل تمامی شعرها را پوشش داده است و خواننده به خودش اجازه سطحی نگری و زودگذری در شعرها را نمی دهد:
حالا زیر این همه شهر/ زخم برمی دارم/ پای نداشته ام را/ روی این خرده های خیس آینه!/ زیر زنگوله ای/ که آرامش عبوس دختران را بر هم می زند/ … ص ۱۴
متنی که شاعر تولید کرده است از نشانه شناسی خاصّی برخوردار است. شعر همواره تلاش می کند تا خودش را به نمایش بگذارد، امّا این نمایش باید آنقدر با اقتدار باشد که تا مدّت ها بعد از خوانده شدن در اذهان بماند و این شاعر است که باید اقتدار را به شعرش تزریق کند. عناصر شخصیّتی ای که شاعر به شعر می بخشد؛ همواره به شکلی هوشیار در شعرها جریان دارند و شاعر اجازه نمی دهد فاصله ای بین این عناصر و مفاهیم حاصل از آن ایجاد شود. شعرهای این مجموعه از جمله شعرهایی است که در آن برای ذهنی ساختن فکر و اندیشه از عینیت کمک گرفته شده است و شاعر زیاد درگیر فضاسازیهای غیر معمول نشده است:
نفش از مرگ انتخاب می کنی/ و مچاله ی مهربانی ام/ در دست آب!/ ببخشید دسته های زنجیر زنی/ در این کوچه بن بست می گذرند/ … ص۲۱
شعرهای این مجموعه با حفظ زبان و روال تقریباً یکدست دارای پیوستگی خطوط ذهنی ـ زبانی است. پیوستگیای که هیچگاه به تکرار دچار نشده است. شاعر مجموعهی « اگر بگویم عاشقم دروغ گفته ام » در عالم خیال سیر و سفر نمیکند و به دنبال فضاسازیهای کلیشهای و مقطعی نیست.اودغدغههای فرم و زبان آنچنانی ندارد، بلکه با چشمانی کاملاً باز و تیزبین واقعیات را میبیند و مینویسد.
شاعر با رویکردی برونگرا و ساده به محیط و با ایماژهای واقعی و بیان صادقانهی روایتها، خواننده را بیواسطه درگیر معناهای مدّ نظرش میکند. همچنین فضای باز بیشترشعرها باعث میشود که خواننده به راحتی در لایههای آن به حرکت درآید و به کوششهای ذهنی اکبری برای کشف ظرفیتها بنگرد؛ بدون آنکه چارچوب بسته شدهای پیش رو داشته باشد.
پاهایت را جا گذاشته ای/ انکار می شوی/ تلخ روی دنیای این خطاها/ حالا زیر نیمکت آینده موش دوانده اند…/ جیغ می کشی پشت به دیوار/ یک عکس تازه/ توی دهان شب می گیرم/ … ص ۴۷
دسته: