شهرام راستگو ، متولّد ۲۸ اسفند ۱۳۵۲ش .
وی از کلاس های استاد نوربخش ( یکی از پنج شاگردی که نزد استاد شجریان دوره ی عالی آواز را به پایان رسانده است ) بهره برد.
از فعّالیّت های اوست : تحقیق گسترده در آثار بزرگان ادبیّات کلاسیک و معاصر ، عضویّـت در شورای تصویب شعر واحد موسیقی صدا و سیما ، اجرای ترانه ای از سلمان هراتی در قالب مجموعه ای مستند به نام ” دری به خانه خورشید ” پخش شده از شبکه ی چهار سیما ، همکاری در آلبوم ” ناتموم ” به آهنگسازی امیر شهبازیان و داریوش تقی پور و صدای شهرام صابر که اخیرا از سوی مؤسّسه ی نوای نی لبک شرقی به بازار آمده است .( ترانه های: ناتموم ، به نام پدر ، فواره کن و حلالم کن ) .
__________________________________
آقای راستگو از چه زمانی ترانه سرایی را شروع کرده اید ؟
ـ حدودا از سال ۷۰ .
چه تعریفی از ترانه دارید ؟
ـ در این مجال کوتاه ، بدون حتم ، تعریفی جامع از ترانه نمی توان ارائه داد، ولی به صورت کلّی ، ترانه ، بیانی شاعرانه از مفاهیمی است که ضمن حفظ ریشه ها و آداب ادبی کلاسیک و فاخر ، دارای پرداختی ساده و روان باشد که همسرای دردها و تألّمات و شادکامی های جاری و ساری در زندگی به روز و در زمان توده ی جامعه و مردم باشد .
قالب ترانه چه مقدار به شعر کلاسیک پهلو می زند ؟
ـ اصولا مرزی بین ترانه و شعر کلاسیک در شکل ظاهر آن قایل نیستم که اگر تفاوتی بین این دو باشد،در نوع زبان و پرداخت موضوع و به کارگیری واژگان است . نمونه های بسیاری از ترانه های موفّق می توان آورد که قالبی که ترانه سرا انتخاب کرده، قالبی کلاسیک بوده، امّا در نگرش به مفهوم و واژه صورتی تازه و متفاوت ارائه شده است .
آیا تحت تأثیر دیگران هم هستید ؟
ـ مگر در دنیای ادبیّات می توان ادّعا کرد کسی تحت تأثیر پیشینیان خود نبوده است ؟! من هم از این قاعده مستثنا نیستم ، امّا اگر تأثیری در زبان من بوده ، تمام و کمال از شاعران کلاسیک بوده است، بزرگانی، مانند: مولانا ، حافظ ، بیدل و از معاصران شاملو ، منزوی ، فروغ و …
با چه کسانی بیشتر کار می کنید ؟ منظور این است که در اختیارشان ترانه قرار می دهید ؟
ـ تنها با کسانی در جریان ترانه همگام خواهم بود که موسیقی فاخر و ارزشمند سرلوحه ی آنان است .
در ترانه های خود چه سوژه هایی را دنبال می کنید ؟
ـ به هیچ وجه دنبال سوژه ی خاصّی نبوده و نخواهم بود،امّا جان کلام بنده اگر قابل آن باشم ،عشق است و عشق که :
یک نکته بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
لطفادر موارد زیر، نظرتان را بگویید :
دموکراسی ادبی ؟
– ” آرمان شهر” آرزویی است که در خواب هم خواب آن را به سختی می توان دید .
شجریان ؟
ـ فریاد حافظ در قرن بیست و یکم .
موسیقی پاپ ؟
ـ نوعی از موسیقی که در فرم گرانسنگ آن بسیار و بسیار حرف برای گفتن دارد .
کتاب های ترانه ای که خوانده اید ؟
ـ به تعداد انگشتان یک دست شاید کتاب ترانه خوانده ام ، زیرا مجموعه ای که ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد ، در حکم کیمیاست .
شعر اکنون ما ؟
ـ به غیر از دوره ای در دهه ی سی تا حدودا پنجاه که قلّه های ادبی معاصر پدید آمده و نمودار شدند ، شعر اکنون ما بیشتر در سطح و ظاهری خوش به سر می برد تا درونمایه هایی از آن گونه بودن که مطلوب ژرف اندیشان و نازک خیالان را برآورده کند .
زندگی در کنار یک مینیمالیست خوب ؟
ـ زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفــت :
صعب روزی ، بوالعجب کاری ، پریشان عالمی
موسیقی سنّتی ؟
ـ دریایی ژرف و بی نهایت عمیق که جز تنی چند ، غواصّان دیگر به چند متری آن هم نرسیده اند .
کتاب شعر اگر بگویم عاشقم دروغ گفته ام؟
ـ نوعی هنجارشکنی.
زندگی ادبی ؟
ـ ” خوش جهانی است اگر منبع روزی نشود ” (۱) که اگر چنین شود اثر و قلم هنرمند به سمت و سویی می رود که هر رقمش نامه سیاه تر خواهد شد .
و در پایان یکی از سروده های شهرام راستگو :
به نام پدر
بــه نـــام پــدر ، قصــّــه آغاز شـــد دوبــالـــــم سـزاوار پـــــرواز شـــد
بــه نام پـدر گریــه در من نشسـت چه فریاد هـــا در گلویـم شکست
بــه نام پـدر خیــس بـــــاران شـدم نه آتـش نه دریا که طوفان شدم
پــدر زخمـی ام از زمیـــن از زمـــان ببـیــن مـرگ می بـــارد از آسمان
پــدر تکیــه کردم بـه گریــه بــه درد بــه جز مــرگ چیـزی مجابـم نکرد
پــدر بـی تــو پـژمـرده ام پـــَرپــــرم چــــه تنهـا و بـی یـار و بی یـاورم
پــدر بعـد تـو دوستی کینـه شـــــد سـرافکنــدگی رسـم آییــنـه شـد
پس از تو شبِ دشنه با روز ساخت دریغــــا که مردانگــی رنــگ باخت
پس از تو رگ قصــّه هــــا را زدنـــد بـــه کابـــوس ها رنــگ رویـــــا زدنـد
چگونـــه نیـــازی تــو را سر کشیــد کـه اشــک خــدا بر قنوتـت چکیــد
چــرا خـون خورشیــد شد پایمــــال چـــرا سنگســــــار ستــــاره حلال
مــن از این چراهـــای پنهـــــان پرم ولـی بغــض خـود را فرو می خورم
من از هــُــرم یـــادت جدا نیستـــم کـه چون آتــش از سوختن زیستم
ببـین بــــاز هـــــم مرگبــاران گرفت بــــه نـــام پدر قصــّـه پـایـان گرفت
________________
۱٫ یک مصرع از یکی از غرل هایم
دسته: