دو شعر از اعظم حسن تقی |
|
۱ ـ
لبخندت را ورق می زنم…
ورق می زنم
خودم را
تو را
ما بی هم
چقدر پیر شده ایم
با لب هایی
شبیه ِ گل های گلخانه…
۲ ـ
پناه به دیواروقتی
شانه های تو نیست
به شعر
وقتی
گوش های ِ تو…
بگو
از
لبخندت
کجا
پناه ببرم؟
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
سمندون گفته:
خیلی خوب بود
محسن گفته:
پناه بر تو از زخمه های پی در پی ردیف و قافیه در سرم
پناه بر تو…
|
|