عنوان مقاله :نگاهی به سه برگ از مشق ثریا میم ، درج در مجله رودکی ، نوشته میترا الیاتی
_______________________________
با خوانش این چند برگ داستان خواننده دائم به متن ارجاع داده می شود ، در واقع محور همنشینی بر میان چیز های موجود دلالت می کند .دفتر خاطرات ثریا میم را دختری روایت می کند که در واقع در حال نگارش خاطرات خود از طول زندگی اش است ، از مدرسه گرفته تا وقایعی که برای افراد وشخصیت هایی که در متن داستان با آنها روبرو می شود .
از میان شخصیتهای این داستان سیاوش برای ثریا میم شخصیتی یوسف گونه دارد .
گفت : مگه نمی دونید سیاوش توی کالج گم شد ه ؟
این سه برگ دلالت بر این دارند که مطلبی فهمیده می شود و تعریف جملات همیشه چیزی فراتر از آن است که در متن جریان دارد .از آن گذشته عنصری در روایت این سه برگ وجود دارد که وجودش از لحاظ ساختاری لازم است ، ناگفته باقی بماند ، که همین باعث دلالتمندی متن می شود وخواننده پی می برد متن بیش از آن چیزی است که روایت می شود .
( اتاق های طبقه دوم ، مال من وپدرم است .قبلن برادرم سیاوش هم در همین طبقه زندگی می کرد و…)
شاید علت بیان این پاره روایت به تصویر کشیدن گستردگی حوزه زندگی ثریا میم باشد که با استفاده از توصیف های معمولی، ولی تاثیر گذار در راستای تعریف فضا و مکان در داستان خوب استفاده شده است .
محور برهمکنش نیز حرکتی خطی بر کل داستان دارد ، زیرا جریانی است که دور دو موضوع جانشینی و هم نشینی می چرخد چون در سه برگ بر آیند تمام عواملی می تواند باشد که به شکل ضمیمه متن وبافت موقعیتی مانند مکان وزمان را شامل می گردد .
( ما اکثر وقت ها ، شام و ناهارمان را در سالن کوچیکه که در طبقه اول است و بهار خوابش رو به حیاط باز می شود ، می خوریم . دورتادور بهار خواب ، نرده دارد . روی نرده مش ممد گلدان چیده و….)
نویسنده در این سه برگ فضای داستانی را چنان پر می کند که هیچ جای محذوفی را نمی گذارد ،مثلا : موضوع عبدلی که بعد یک سال به نزد پدرش آمده و شروع به سیگار کشیدن می کندیاتوصیف اتاق طاطا و اینکه دم آشپز خانه است . از وقتی که عبدلی آمده اینجا آنها با هم در یک اتاق می خوابند . طاطا گاهی تا صبح نماز می خواند و……
این متن نگاری نویسنده، مرا یاد این جمله از کریستوا انداخت که :
محتوای معنایی متن داستان هرچه که باشد شرایط متن به عنوان یک کنش دلالتی ، وجود گفتمان های دیگر از پیش موجود را فر ض می کند .
تازگی ها سیگار هم می کشد .مش محمد به چشم خودش دیده سر کوچه ایستاده بوده به کشیدن . در این روایت نوعی پیش فرض محسوس است ، زیرا آدمی از شدت ناراحتی سیگار می کشد .
خانم الیاتی با رجعتی به گذشته خوب توانسته به شکل تکنیکی به گذشته رفته وبه حال باز گردد .رویداد های داستان نیز به شکل کولاژ هایی پشت سر هم توسط خانم میم در قالب یاداشت هایی بیان می شوند که هر کدام رخداد ،حادثه و یا واقعه ای راگره گشایی می کند .
نکته دیگری که می توان به آن اشاره کرد، بعد روانشناختی دایی محسن است که نویسنده با بیان این موضوع که در تابلو های کشیده شده توسط دایی محسن اشاره می شود به زن لختی که توی تابلو دست هایش را گذاشته روی سینه هایش که مبادا کسی ببیند ؛ این اوج گوشه نشینی دایی محسن را از لحاظ روانی نشان می دهد و نفرت اورا از زن ، چرا که زن خود وی نیز ترکش کرده است .
در جاهایی از خواب خانم میم نماد هایی، مثل قطارو… ذکر می شود که خود ومادرش از آن پیاده نمی شوند، بلکه خود را از آن به بیرون پرت می کنند .شاید نوعی عقب ماندن از زمان در این برگ هشتم سیالیت داشته باشد که بر همین اساس یک باره خیس از عرق از خواب بر می خیزد .
در آخر به نظر من این رمان می تواند در ذهنیت ادبی ما اگر منتشر شود باقی بماند .
باقی حرفها بماند تاانتشار کامل رمان دفتر خاطرات ثریا میم .
دسته: