من ، شب ،کلاغ / لیلافرجامی |
|
خالی ترین کوزه ست شب
با کلاغ سرخی بر لبش
که گاه تکی می زند
تا قطره آبی بگیرد
به منقار
باز
(ماه همیشه تشنه باز می گردد)
خالی ترین کوزه ست شب
با همهمه ی غارغاری پیچیده در مشیمه ی نازکش
هر بار هراس از ترک خوردن
(آه مادرِ تاریکی
همیشه از درونِ تو
چیزی سقط می شود)
به جستجوی مرهمی رفته ست
برای جنین های نارسش
تیشه های نور
از پی اش…
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
عسل گفته:
بسیار دلنشین بود بانو…
فاطمه اختصاری گفته:
مرسی لیلای عزیز
شعرت خوب بود
فقط با به هم ریختن ارکان جمله
و کم کردن از روانی زبان موافق نیستم
موفق باشی عزیز
محمّد نقیان گفته:
ماه همیشه تشنه باز میگردد…!
بسیار زیبا[گل]
منيره حسيني گفته:
خوندمتون لیلای عزیز با لذت
سامان سپنتا گفته:
لیلا جان!
زبانت به سامان است و پیراسته اما لحنت به ویژه آن جا که خطابی می شود ؛ آدم را به یاد شاملو می اندازد . نگذار به کسی شبیه شوی .
لیلا باید شبیه لیلا باشد .
م-ص گفته:
شعرهایت درمن اثرمی کندموفق باشی