چند شعراز پژمان الماسی نیا |
|
نام کوچکت
سه حرف ساده
سه حرف بیجان
سه حرف پریدهرنگ
تنها سهم من
از تو .
یلدا
هرچند ساده، کوچک و دور
دوستت داشتم
دوستت داشتم و
نمیدانستم در قلبت، جایی برایم نیست
صبح فردا راهی میشوم
امشب
به اندازهی تمام شبهایی که دیگر نیستم
به نام کوچک صدایم بزن .
با اوّلین باد پاییزی
فراموشم میکنی
میدانم .
آویشن
مقیم شهر باران!
در سینهی شما
پرندهی سفیدی هست
بیگفتگو .
بر لبههای فنا
در این درختزارِ نیمهجان
زمستان بیاید
مرگ هم از راه میرسد
بیا حرف بزنیم
بخندیم
تا از طنین خندهها شاید
کمی دیرتر پیدا کند راه باغمان را…
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
الهام گفته:
شعرها واقعاً زیبا هستند.
thanks alot .
|
|