۱ ـ چالوس
گربه مه در کش و قوس، آهسته رَوَد، تمام خواه.
از دره بالا آید ـ خزد به سینه کش کوه، خموش
در پی، سفید تور ژنده پنبه ای کشانده شود ـ
به شانه و سر ـ با لیس بر تنه و دیواره سنگ لیز
تسطیح تاریک برجستگی و قعر، تبسّم سکوت صبح
شیری هراس، حجم حایل هراز
تعلیق اشباح پنهان گمشده گذشته ها.
آویز ـ هیولای صخره و درخت؛
گم ـ پس و پیش جاده ناپیدا و پیچ رود
روح خزان ساکت، خرمن خاکستری به خیسی خاک.
ُخرامان ُخلد خیال خام ـ خرم به بخار و بخور
خورشید ـ خسته، خراب، خاموش و نیمه خواب.
۲ ـ گلابدرّه
میرویم آرام و نرم
بر خط جاده.
ربطمان مویین نخی،
صلحمان ساده.
سر به جیب آورده افشان سرخ سنجدهای خیس.
سبزههای سبز
ـ از بن سنگ و تراشههای سنگ ـ
بیدها انبوه و تنک.
خوش صدا بشکستن خشک شاخهها،
تل هیمه در کنار،
رک بود یک کبریت!
سر به نرمی میبرند تا گرمی خواب لودشان را
بر تن خشک شاخهها پیچند.
ما لمیده روی سنگی
خیره در رقص شرارههای این آتش.
آتش زردی،
دود سیگاری،
شیرنی خرما.
بیشتاب و با شکیب
دستی
هیمه را میآورد نزدیک.
یاد آن محو خاطرهها در خیالمان.
چهچه سُسکی که میخواند بهروی شاخهی زرد زرشک.
آب در بستر خویش
نرم و کند زمزمهاش …
دسته: