مثلث بودیم !
معلق در رعایتِ عادت ها
با ضلع های ساقه ایِ دریغ و درد.
زخم بودی
در آستین پنجه هات
جاری در جراحت های کلامی هر روز!
مثل جنینی که میل ِ به او، در من جنبشی حتمی داشت / مثل آغوشی قلابی
بخاری در چشم های بسته ی بی ادعا
چیزی که درحال رویش بود، مثل نسیمی از استخوان خاجی ام بیرون ریخت.
من میل به جنین خودم را داشتم / میل به فریب ِ جاودانه و تاریخی سرانگشت هام
و سرانگشت هام باردار ازتشابه های بوسه ای تکراری شدند.
چیزی از جنس هپروت ، در نت های زیاد و کم.
بروز شوق از هیچ سمت!
دور بر می داشت /خنده خنده می شد در لاله های آبی
و شعری می شکست در گلویم / فرو می ریخت.
مثلث بودیم
با سرهای سیاه ِ بی برو برگشت
و معلق در رعایتِ عادت ها!
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
سامان سپنتا گفته:
شعرت با یکی دو بار خواندن به صید در نمی آید مهتاب ! و ژن هایش ناشناخته می مانند و تا دی ان ای اش را خواننده ی سخن به دست نیاور ذاتش را به دست نخواهد آورد این را مخاطب می گوید مخاطبی که سرطان شعر ، تمام بافت هایش را به تصرف خود در آورده است
محمد حسین میمندی گفته:
آمیزه طرح های بی بدیل و استعاره های ناب میتواند چنان به هم بافته شوند که اندیشه را سالی به سگالیدن بکشاند
مثلث همان مثلث حریق است گویی که شعله هایش سرکش و وحشی و رها از قید های خامی و نا پختگی تا اوج ها زبانه می کشند و فراز و فرودهایشان زیبایی بی نظیری بر پیش تماشا می گذارند
سرفراز باشید
محمد حسین میمندی گفته:
آمیزه طرح های بی بدیل و استعاره های ناب میتواند چنان به هم بافته شوند که اندیشه را سالی به سگالیدن بکشاند
مثلث همان مثلث حریق است گویی که شعله هایش سرکش و وحشی و رها از قید های خامی و نا پختگی تا اوج ها زبانه می کشند و فراز و فرودهایشان زیبایی بی نظیری بر پیش تماشا می گذارند
سرفراز باشید
نیره نورالهدی گفته:
بروز شوق از هیچ سمت!
دور بر می داشت /خنده خنده می شد در لاله های آبی
و شعری می شکست در گلویم / فرو می ریخت….سرشار از معنا بود .و بی نهایت در برگیرنده ی تصاویری ناب…نویسا باشی مهتاب عزیز…♥
باباکوشا گفته:
دس مریزاد بانو
چه به موقع می رسد امروز حضورت
مث این خط
جاری در جراحت های کلامی هر روز!
معلق در رعایتِ عادت ها
اصلا همه سطرها زیبا و به جا نشست
ممنون
شایان گفته:
و سرانگشت هام باردار ازتشابه های بوسه ای تکراری شدند.
این فراز را بسیار دوست داشتم هرچند تمامی شعر بسیار تو در تو است و حاصل احساسی پیچیده اما میل به برون شدن از حصارهای نامرئی و میل به سمتی آشنا و پرهیز از پیرامون بیشتر به چشم می آید
فاطمه اختصاری گفته:
سلام بر مهتاب بی معرفت
خوبی عزیزم؟
شعر قشنگت رو خوندم
امیدوارم هر جا هستی مثل عکست شاد و خندون باشی