برگه‌ها

نوامبر 2024
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
 
No Image
خوش آمديد!
دو شعر از فاطمه اختصاری پيوند ثابت

 

«زیر درخت گلابی!»

 

۱

[بساط سبزی، توی حیاط، زیر درخت]

 

۲

سُرور خانم… و چند تا زن ِ خوشبخت!!

سُرور خانم و یک مشت حرف عُق دارش

از عشق و عقد و عروسی و مجلس پاتخت

سُرور خانم و بند دکلته ی سبزی

که گیر کرده به یک چیز ِ زنده ی ِ سرسخت

بساط سبزی، توی حیاط دلگیر ِ ↓

سُرور خانم

 

۳

– «می دونم آخرش میره

یه عمر پاش بشینی، تلف بشی، بِپُکی

یه هو بُلن شی ببینی دلش یه جا گیره»

سکوت معصومه در صدای چک چک ِ آب

میان حوض دو چشم ِ به هیچ چی! خیره

 

۴

بساط سبزی با لکّه های مختصری

که پاک می شود آهسته توی مغز زری

نفس نفس مردنْ زیر دمکشی نم دار

فرار از خفگی ِ اتاق شش نفری

خیال دووووور پریدن، سبک شدن از هر…

زری و در شکمش باز چیز زنده تری!

 

۵

بساط سبزی روی ِ دو تا مجلّه ی مُد

خطوط بسته ی دنیا که تنگ تر می شد

بهار و قرص جلوگیری از خودش

– «تا کِی؟!»

کنار گریه ی بی ربط ِ! قبل هر پریود

کنار پنجره ی باز و عشق دزدکی اش

بهار  گم شده در نامه های زیر کمد

 

۶

صدای باران که می خورد به یک دیوار

صدای گریه ی تو زیر گرمی ِ سشوار

نمی توانی (در)رفتن از اتاقت را

دلت/ گرفته از این لحظه ها سراغت را

سُرور خانم ِ پوکی میان دردِ سرت

شبیه ماتی ِ تصویر های دور و برت

دو لکّه ی قرمز، دستمال ِ ماتیکی

خیال دووووووور شدن های بعد نزدیکی!

و دست و پا زدن ِ بی خود ِ جنین ِ زری

نمی شود بپری، نه! نمی شود بپری!

گرفته پایت را دست های توی لجن ↓

گرفته/ زندگی ات را بچسب و حرف نزن !

………………………………………

 

۷

و قرمه سبزی مثل ِ همیشه جا افتاد

چراغ روشن شد… بعد پرده ها افتاد!


 

♦♦♦♦♦

چهار بطری ِ اِس اُ اِس ِ (S.O.S) گِلی از تو

چهار سال نشستن «در انتظار گودو»

به آب دادن ِ یک مشت حرف بی هیجان

ادامه دادن با آدم بدون زبان

میان این همه خشکی، دو تا جزیره شدن

به چند بطری خالی مدام خیره شدن

زنی که در بغلت بودم و حواسم نیست

به شکل هیچ کسی را که می شناسم نیست

شبیه رابطه ای نصفه… خسته ام، سردم

بدون تو به کدامین شروع برگردم؟!

میان ما خزه و گوش ماهی و تشتک

و بی اهمّـیّتی ِ دو قایق کوچک

چهار سال فقط پشت دوربین هستم

مدام دست تکان می دهم، ببین! هستم!

و دست های بلندی برای چنگ زدن ↓

به مردِ/ غار نشین ِ سر ِ تو زنگ زدن

[  ”  ‘  I  ¹  Ñ  ³  P]

[!! #  –/#!”۰ n ]

[اُ ما اُ را اُ هُ ما با اُ ما هُ با ها را]

[در این زبان تو بلد نیستی هجاها را!]

سکوت گیجی در ارتباط یک نفره

مدام دُور سرم چرخش دو تا حشره

صدای قطع شده توی موج های بلند

شب ِ به تنهایی گریه زیرِ یک پشه بند

چهار بطری ِ اِس اُ اِس (S.O.S) از تو زیر لحاف

و حرکت ِ دو جزیره به سمت چند شکاف

و توی خوابِ… ته ِ چشم ها سفید شدن

[کنار هم وسط ِ آب ناپدید شدن]

 

دسته: شعر | نويسنده: admin


نظرات بینندگان:
پگاه عامری گفته:

ممنون فاطمه جان از شعر های خوبت

م.ر.ك گفته:

سلام
زیبا بود وعالی دستمریزاد.
موفق باشی

نهفت(مازیار محمدی) گفته:

ب عمر می شویم …تلف می شویم….
ممنون بانوی غزل …

بیژن محتشم گفته:

سلام زن تازه تر اکسجن
بنده خواستم به سایتد سربزنم
آخر به اینجا رسیدم
خیلی فعالی بیشتر از چیزی که میداستم
پدرود فاطمه جان قند

حسین یا هر چیز دیگری گفته:

درود فاطمه جان

بدون تعارف میگم خیلی سال بود ازخوندن شعر اینقدر هیجان زده نشده بودم بهت تبریک می گم واز نیما فرحبخش عزیز سپاس گذارم که تو رو معرفی کرد

شاد باشی وسر افراز

الهام حیدری گفته:

شعرهای زیبای تو را برای بار چندم خواندم
ممنون

MEDDI گفته:

بودن عطر تو در هر کجا که ترنمی از ادبیات است ستودنی است

موفق بمانی

hich گفته:

مثل همیشه کاری نبود،شاهکاری بود.نه خسته

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image