درنا / دکتر بیژن باران |
|
برون ز آب، بر صخره
تنها به مساحی ایستاده
قامت قدیمی روح رود
بر تک پای کشیده،
پر خاکستری آبی،
نوک بلند در امتداد گردن با وقار
با دیدگان تیز، آب را میبیند در لغزش مار
سفید کف پیچش تند ناهموار
فوج موج، زمزمه تنهایی رود
سنگهای بستر، خزان ز یخ دیر دوران شمال،
در آبهای روان ز برف کوه، چشمههای فصول، باران بهار
ساکنان نخستین، آبزیان، آمده از آبهای ولرم کنارهها
با پرورش طبیعت، شنا بهسوی دریای بیکران
درنا، در انفراد اندیشه دراز، طرحهای دور
فارغ ز لحظهی عکس سینه بر جاری آب و نور
ایستاده بر سایه خود در خاموشی آسمان فراموشی
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
|
|