اقیانوس در حمّام / وحید پورزارع |
|
خانه بلند می شود
و می نشیند
به احترام تویی که وقتی کنارت نیستم
شبیه پلات می شوی ،
شبیه شعرهای سیلویا پلات .
جهان در آشپزخانه ای درست می شود
که دست های تو اندازه ی طعمش را نمی داند
پیاز شب را رنده کن
از گریه هام سیرم
و کسری خوابم را
به پای فنرهای جهش یافته بگذار
خنده ات چه آزارم می دهد
به هر چه اقیانوس که در حمام گذاشته ای
بگو که من سنگینم
پر از سنگ و صخره ام
یا شاید
صادقانه هدایت شوم به سمت هر چه گاز وانتحار .
جهان به ساعت ما که کوک نمی شود
بخواب ، زنی که شبیه زنانگی نقاشان بزرگی
سالوادر دالی نیستمکه پاهاتو از دریا به آسمان وصل کنم
دستهاتو از دهانم بیرون بکشم
نتی از سازی ام
که فالش می زنم
و هیچ خط حاملی دوستم ندارد
اما تناقض تو را دوست دارم
حتی اگر کنار جنگل بچه هامان به دنیا بیایند و
کنار آتش نافشان بریده شود .
خانه بلند می شود
می دود به سمت کفش هات
شهری با چهارراهی له شده و
بیخیال تر از هنوز
در تو درد می کشد ،
سرت را رو شانه های مادرانی بگذار
که جنس تخت و خواب را
خوب می فهمند ،
سرت را از من بگیر
من دزد تمام جنین های فاضلابی این سرزمینم .
کوچه خواب پاهای مرا ببیند
من به راه تو بیا نیستم
بگو زمین برود بمیرد
کوهی همین نزدیکی
برای پناه تو آفریده ام .
تمام رمان های عاشقانه ی دنیا
در موهات ویرایش می شوند ،
اما هنوز جایی از این خانه
میان ورق های روی میز
یا درون پاکتی سیگار
فلسفه ی رفتنت را
عجیب پیگیرم .
_________________________
وحید پورزارع
تولّد : ا بهمن ۱۳۵۹ ش
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
hodiseh گفته:
سلام
این شعرو بارها و بارها خوندم
موفق باشی
lida گفته:
slaaaaaaaam hanozam maereke hastin.kheili delam baraton tangide
۴ sale pish kanon adabi miomadam
omidvaram hamishe movafaq bashid&shad
😉
Fariba گفته:
سلام!
چی شده؟ چرا از فیسبوک رفتید آقای پورزارع؟ لطفا خواننده ها و دوست دارانِ شعرتونو از خوندنِ شعر هاتون محروم نکنید. برگردید.
|
|