♦
فصل
من می دانم کدا م فصل را بایدکاشت
کدام فصل راباید تکثیرکرد !
خانه ی معشوقه های پیرمردکجاست؟
بادرخت چه بایدبگوید !
من یادگرفته ام،یک قناری در وداع .
خانه ی معشوقه های پیرمردکجاست؟
می دانم آب چشمه هاباید کجا بریزد،
من راه های زیبایی برای رفتن می شناسم
آنها رادیده ام،
نقش های دیوارفراموشی را !
خانه ی معشوقه های پیرمردکجاست؟
♦♦
قطار
ایستگاه راه آهن ، قطار ، کوپه ، بلیط ، سفر
تلخ ترین واژه های خاطراتم شده اند
زیرا که تو را از پیشم می برند
سوت ممتد ، ریتم تق تق
دود سیاه ریه هایم را گرفته
آخرین واگن که در نگاهم گم می شود
قطار تبریز ـ تهران
که هیچ گاه مرا با خود نمی برد
چگونه می شود با این آهنگ های تلخ رقصید؟!
زمستان اینجا
یکریز برف خواهد بارید
و من در نبود آتش آغوشت به انجماد خواهم رسید
و دست هایی نخواهند بود که به من یک لیوان چایی بدهند
و ساعت ها خواهند خوابید
وقتی که دیگر ، تمام قطار ها رفته اند .
دسته: