بی تردید ساده نویسی در شعر به زبان شعر ضربه می زند . شعر ساده که سمت و سوی زبان روزمره داشته باشد، توجه کسی را جلب نمی کند . ممکن است یک کلمه ی ساده در قلب یک مصراع تحول ایجاد کند ، اما حادثه ای در زبان اتفاق نمی افتد .
شاعر باید با زبان شعر حیرتی در ذهن مخاطب بیندازد . این حقیقت با ساده گویی مغایرت دارد . شعر ساده شاعر را به سمت ساده اندیشی هدایت می کند . زبان شعر ابدیت شعر را می سازد . که ماندگاری آن را در جهان شعر حس می کنیم . ” رستاخیز کلمه ” و ” حادثه در زبان ” دو امر مهمی هستند که قیامت کلمات را در قامت یک قطعه شعر ، با چشم انداز جدید برابر مخاطب می نشاند . قرار گرفتن شاعر در جهان واژه ها او را متوجه جهان پیرامون او می کند ، تا تصرفی در جهان کلمه داشته باشد و این تصرف و تغییر در توان شاعران ساده نویس نیست . شعر ساده قدرت تغییر در طبیعت کلمه را ندارد؛ اگر چه معتقدم وارد کردن زبان عامه از نوع نیما به غنای زبان می افزاید . تصرف شاعر در واقعیت کلمه ، مانور او را برای ارائه ی تغییر و خلق واقعیت تازه آماده می کند . پدیده های پیرامون جهان شاعر حضور دیگری دارند که با ساده نویسی، امکان بروز و ظهور آن وجود ندارد .
شعر ساده ضد فرم و تکنیک زبانی است ؛چرا که ساده نویس آن چه را در دنیای پیرامون خود می بیند و حس می کند می نویسد ؛ بی آن که تصرفی در آن ها بکند ، به همان شکل آن را به سپیدی کاغذ منتقل می کند . قول رؤیایی ” شعر نقل نیست ، روایت نیست . ” اداره کردن رابطه ی کلمه ها در متن است و منسجم کردن آن ها برای خلق معماری زبان در ساختمان شعر. شاعر در شعر خود باید به معراج پرندگان فکر کند ، به پرواز آن ها بیندیشد و به تکثیر خود در فضا تا به وحدت درونی در متن برسد ؛چرا که تصویر های ذهنی قوی تر از تصویر های بصری است . قدرت درک مخاطب را همین تصویر های بصری و شعر در سطح و ساده نویسی محدود می کند، چون مانع ورود مخاطب به عمق شعر می شود . ساده نویسی شاعر را از علامت ها ی موجود در شعر دور می کند و نشانه ها را که قدرت کم تری دارند برای خواننده جا می گذارد . در نقد کتاب ” به نفع رؤیا ها ” آورده اَم که ” غنای شعر سهمی در زبان و سهمی در جهان دارد ، زیرا اندیشه ی جهانی می تواند ارتباط خود را تا قلمرو همه سو گسترش دهد و ربط خود را سامان رابطه هایی کند که مخاطب دهه ی هشتاد را با این هنر زبانی دعوت به خوانش شعر خود کند . ” فرو رفتن در جهان متن با ساده نویسی امکان پذیر نیست . نگاه نو به پدیده ها و علامت ها، موجب تحول در زبان شاعر می شود تا بستری تازه در میان رابطه ها باز کند و نمود و بود خود را آشکار کند . شاعر باید به نگاه خود جسارت بهتر دیدن بیاموزد و از سطح اشیا عبور کند و به درک عمیق ترین لایه های زبان و به کیفیت تکوین تصویر در شعر برسد . کلمات عامیانه در ساده نویسی عامل تعیین کننده در شعر نیستند . تکوین تصویر در شعر با ساده نویسی محقق نمی شود .
طلیعه ی یک تفکر نو با عامیانه کردن زبان امکان پذیر نیست . تلاشی که شاعر برای یافتن لغت و جای آن در مصراع از خود نشان می دهد . کشف حرکتی از تجربه های فنی و تکنیکی است . باز سازی کردن جهان شعر با ساده نویسی، مثل ” آب در هاون کوبیدن است .” هیجان شعر را از شاعر می گیرد . ضریب آفرینش و قدرت خلق یک قطعه را از حرکت می اندازد . شاعر مأمور تکوین واژه ها برای ورود به جهان شعر است تا تعبیر پذیری واژکان و گریز از سطح و رسین به ماورای آن در نظر مخاطب آسان جلوه کند . حضور کلمه ها و سرعت تصاویر در یک قطعه شعر، به سرعت تخیل مفهوم تازه ای می دهد تا در ترکیب های کلامی و رسیدن به نماد ها و با استفاده از مجاز و استعاره حذف فاصله بین نگاه شاعر و پدیده های پیرامون او صورت بگیرد . شاعر وقتی به کشف حرف های نگفته در شعر می رسد ، در حقیقت به درک بحران موجود در مصراع می رسد . این واقعیت در توان شاعران ساده نویس نیست . گزارش واقعیت و روایت ساده ، شاعر را از پدیدار ها و زیبا شناسی موجود در شعر دور می کند و لذت کشف را از مخاطب می گیرد ؛ در هر صورت کار شاعر ، کشف و جست وجوی لغت برای رسیدن به نوعی شعر در شکل مدرن آن است . ساده نویسی در شعر نوعی بد فهمی از شعر مدرن است . این گروه از شاعران هر گز به موهبت کشف در شعر نمی رسند و در حافظه ی مخاطب راه پیدا نمی کنند . آن ها فقط می توانند به عنوان شاعر ابراز وجود کنند ، اما به درک بدعت های زبانی و تکنیکی در شعر نمی رسند تا بتوانند با مخاطبان خود همراهی کنند .
کار کرد کلمه در شعر ارتباط مستقیم با توانایی شاعر دارد . تأملی که روی سطر ها و مصراع های نیرو زا از خود به جای می گذارد و قدرت شاعر از همین نقطه آغاز می شود ، یعنی حضور هویت خود در زبان شعر و خلق اتفاق در موقعیت های متفاوت جهت ابراز بیان تا سهمی از تفکر خواننده را از آن خود کند . بعد تحریر : شاعر نیاز به هزار پنجره ی باز برای ورود هزاران پرنده دارد که شجاعت پرواز را در بال های شان ریخته اَند .
دسته: