چهره ی زنی در باد
تمام حجم تنم می تند تمام طول تنت را
بکش هراس ندارم من از … بکش گلنگدنت را
پرنده های زیادی به ارتفاع ماه رسیدند
تو در برابر من ایستاده ای … و پر زدنت را –
به پای هیچکسی جز پرنده های ذهن من ننویس
نهنگ در دهنم می چشد ادامه ی بدنت را
اشاره ای شده ای …چشم ها برای بردن روحت
برای خوردن انگور می کنند پیرهنت را …
۰ ۰ ۰
بکش گلنگدنت را… نترس از ادامه ی بازی
“تو هیچوقت ندیدی … درون نور ماه زنت را …”
♦♦
ماهی از جزر و مد آنتن ها / من ولی از غم زباله شدن
مار ماهی درون آغوشم …سرنوشتی بجز مچاله شدن
درد دراستخوان جیوه ای ام..سکه ماه را ورق می زد
اتفاق /اتفاق می افتاد/خاصه درابتدای واله شدن
چای دراستکان نامرئی/سهم باران همیشه فانوس است
میهراسم که شرح تن بشود/پولک سرخ استحاله شدن
سهم زردشت های بی لنگر/سنگ قبری همیشه لرزان است
سرنوشت مرارقم می زد/بامقامات باغ :لاله شدن
تیترامروزنشریات غریب…زرد- آبی-سپید-نارنجی:
“مرددیوانه ای که می خندید/ماهی ازترس سرمقاله شدن
ماه!ای ماه !تل خاکستر! عطر نارنج را پریشان کن
“در دهانم پرنده بسیار است “از تکاپوی هم سلاله شدن
هاله ی نور منبسط گاهی /دور افیون ماه می گردد
من که دیوانه ام نمی فهمم/ازکرامات درد،هاله شدن
۰۰۰
سنگ قبری که جزرومد رادید/با کلاغان باغ می خندید
” جامه خضر را نمی خواهم /از هراس هزار ساله شدن “
دسته: