۱ ـ
پروانه های پیر ، در کفنم گریه می کنند
بر انحنای پوچ پیرهنم ، گریه می کنند
چیزی نمانده از گزاره ی دریا که طی شود…
حتی نهنگ ها { که در دهنم } گریه می کنند
من بارها برای مرگ تنم گریه کرده ام
گنجشک ها ، برای این { که منم } گریه می کنند
من ایستاده ام که حجم خودم را تهی کنم
اما پلنگ ها ، برای تنم گریه می کنند
آنها که رفته اند و در صدف شب شناورند
هر صبح ، بر ادامه ی بدنم گریه می کنند
هیچ آدمی ، به قصد کشت ، پرش را رها نکرد
تابوت ها ، برای پر زدنم گریه می کنند
۰۰۰
همبغض ماه ، در برابر باران نشسته اند
در سوگ ارتحال پیرهنم…
۲ ـ
شب های بی مثال … زیر چراغ برق
تندیس احتمال … زیر چراغ برق
این چندمین شب است / اینجا نشسته و …
این کوه پر ملال …. زیر چراغ برق
باران بی کسی / خیسش نمی کند …
خاکستر و خیال … زیر چراغ برق …
آواز می چرد … پشت نقاب شب
با شعرهای لال … زیر چراغ برق
چادر کشیده است / بر روزگار خویش
از دست ماه و سال … زیر چراغ برق
یک حجم منبسط / خاموش می شود
در محبس کمال … زیر چراغ برق
۰۰۰
امروز نشریات اعلام کرده اند :
مردی پر از سوال …
زیر چراغ برق خود را به دار زد
زیرا نشسته بود
از عید پارسال … زیر چراغ برق …
دسته: