شورش علیه بیْ بی ام بود
علی فتحی مقدم
نشر الکترونیکی هشتاد
http://www.hashtaad.com/poem/300-ali-fathi-moghaddam.html
کتاب با دو فصل :
الف : شورش علیه بیْ بی ام بود
ب : حروف شکسته ی باران
با بیست و یک شعر در پنجاه و یک صفحه به بازار کتاب عرضه شده است .
_____________________________________________
شعرهایی با بیان صریح در انتقال مفاهیم ودر ساده ترین بیان ، اما – هر جا ضرورتی پیش آمد به زبان استعاره یا در مفهوم کنایی درون مایه ی شعر خود را متحول کرده است و در بلند ترین نقطه از شعر ایستاده است تا نظری به پایین بیندازد و خود را ببیند ؛ فتحی مقدم را به تماشا بنشیند و تجربه های خود را عرضه کند .
فتحی مقدم های متفاوتی را به بند کشیده
اینجا فقط امکان مبارزه از خواب هایم دیوار بلندی بود
که پاورچین پاورچین
پ
ا
ی
ی
ن
دربلندترین نقطه ازشعرایستاده ام.
توانایی شاعر در کاربرد زبان ، جهت بر قراری ارتباط با خواننده شعر ، زمینه را برای بروز خلاقیت های او فراهم کرده است تا تجسمی از واقعیت های ملموس را سهم خود کند .
وقتی که زادگاهم را
به بستر دیگری ترک گفته ام
تا معطوف به رنگین کمانی در عمق آب های دور- شوم –
گاه در ساده ترین نوع بیان از کار کرد کلمه وترکیب های کلامی بهره برده است تا در یک بیان تصویری که حاصل تجربه های دیداری و شنیداری در محیط او محسوب می شود. تفکر خود را در یک قطعه شعر بیان کند .
و فرقی نمی کند سبز گردنم جنگل به هم ریخته ای باشد
یا به تحرک چند کلمه
به همین سادگی برسینه هایم چنگ بزنی
آبستن از وطن گریخته باشم .
و ” نا برابری رنگ ها را تجربه ” ی تنهایی خود در شکل شعر کند و با تنی که ظاهر به هم ریخته ای دارد سازگاری ایجاد نماید و با تاکید بیان کند که :
– سلول هایی انفرادی که صورتم را شکل می دهند – شکل تن و تمنای تن و تنهایی باشد که تمام او را در محاصره ی خود دارد تضاد درونی ایجاد کند .
مزاج من در جمله نویسی عاشقانه سرد است – درست ؟
دست و دلم به پوست تو درسطر بعد نمی رود – درست ؟
اما چقدر می یو می یو به فتح تو آمدم نفهمیدی؟
این مجموعه دارای شعر هایی است که به ظاهر مضمون واحد دارند و قصد بیان حرفی را دارند که ساده تر دریافت شوند و سریع تر مخاطب را به درک همان موضوع واحد که منظور شاعر، در خلق شعر است برسانند، اما ناگفته هایی در همین نوع از بیان در این مجموعه وجود دارد که نیاز مند سپید خوانی است که از تصرف ناشناخته ها صادر می شوند و هر تلاش دیگری به این نتیجه می رسد که :
همیشه ی خوابهایم
محیط زیست مناسبی
برای واقعیت تلخ ِ قورباقه هایی سمی بود
اما دریغ از عبور حشره ای پلاستیکی
که دل به حقیقت مرگ بسته باشم وُ
او نیز
– دل به واقعیت پنهان در زبان خودش
تصور می شود نیاز شعر امروز کشف همین ناشناخته ها و نادیده ها است ، اشیا ی ناشناخته ای که باید تصویری از آن ترسیم شود و نام بگیرد تا نمای رابطه شود . موضوعی که باید در نگاه نخست رجعتی باشد تا انسان شاعر به اصل خود مباهات کند و ارجاعی به بیرون از خود داشته باشد .
از غروب یک تابلوی رئالیستی گرفته
تا پستان های سورئالیستی یک درخت
ذهنم را باز می گذارم
برای روزهایی که از باغچه خالی ام
چند توصیه برای شاعر جوان جنوبی، علی فتحی مقدم.
۱ – پرهیز ازاطناب در شعرکه شاعر را از نیت اصلی در ارائه ی معنا دور می کند . شاعر باید زبان را به سمت ایجاز حرکت دهد ، به سمت فشرده ترین نوع بیان، یعنی مجاز که عصاره ی استعاره محسوب می شود .
۲ – دستور زبان راه را برای ورود به سمت ایجاز در کلام آماده می سازد، همه ی فاصله ها را کوتاه می کند ،مکثر را به وحدت می رساند ، اسم جای صفت می نشیند و صفت جای اسم . فعل کارکرد خود را به مصدر می دهد و اسم مصدر کار فعل را انجام می دهد .
امکانات گسترده ای که دستور زبان در کاربرد کلمه ، برابر شاعر قرار می دهد ، راه رسیدن به درک شعر را آسان می کند . این دونکته برای همه ی شاعران جوان ضروری به نظر می رسد . به این نمونه توجه شود :
در پوست خود کم آورده ام که بگویی نمی گُنجی
نمی گُنجی که بگویی پرتاب سنگ،
غریزه ی عمیقی ست
که از روبروی سکوت می آید
و هرچه بیشتر شتاب می گیرد
دوباره ی برگشتن به سمت است!
در این نوع از کارکرد نحوی زبان ، شاید – تعمدی – در کار باشد که من از آن بی خبرم . نیت چیزی در سر باشد که در جای دیگر سر ، باز کند !
و مورد دیگر تن دادن به ساده نویسی است که در برخی از قطعه ها ی این مجموعه دیده می شود و حالت نثر گونه به خود گرفته اند :
که پیش تر در این مورد گفته بودم ساده نویسی ضد شعر مدرن است .
تصرف شاعر در واقعیت کلمه ،مانور او را برای ارائه ی تغییر و خلق واقعیت تازه آماده می کند، زیرا پدیده های پیرامون جهان شاعر حضور دیگری دارند که با ساده نویسی امکان بروز و ظهور آن وجود ندارد .
شعر ساده ضد فرم و تکنیک زبانی است ؛چرا که ساده نویس آن چه را در جهان اطراف خود می بیند و حس می کند می نویسد ، بی آن که تصرفی در آن ها داشته باشد . به همان شکل آن را در سطر های سپید منتقل می کند .”
نمونه ای از نوع ساده نویسی در این مجموعه :
و لاک
چقدردلم می خواست می زدی
به ناخن هایت
به دریا
به هر چه توی سرات می گذشت وُ
به من نمی رسید
واق واق هایی که
مرا از اضلاع کودکیم دور می کردند
این نوع از بیان عمل کرد شاعرانی است که با شگرد های زبانی وارد قلمرو شعر نمی شوند.تفاوت بین شکل و ساختمان و مفهوم حاصل از آن رابه خوبی درک نمی کنند و تن به بازی های زبانی می دهند ؛اگر چه می دانم که قصد فتحی مقدم بازی با کلمه و کارکردهای کلامی نبوده است ، اما دانستن آن برای شاعر امر حتمی است .
اما شما
مرا فقط از پشت شیشه نگاه کنید
وَ کف کنید از اینکه این شعر
بوی مرا به اندام خود گرفته است.
پرداختن به درون مایه ی شعر که روان شاعر در آن مستتر است ، برتر از ملاک های ظاهری شعرمحسوب می شود و رسیدن به چنین درک انتقادی ، نیاز به شناخت گونه های متفاوت از شعر است که باید مورد مطالعه قرار بگیرد . تا به کسب تجربه های زبانی برسد .
به پیاده رویی که در بی بی ام وول میخورد
و حلالیت کلمه هایی را می طلبد
که علیه خودم شورش کرده اند.
از شعرهای خوب این مجموعه نیز نمونه ای بیاورم که شاعر با انتخاب آگاهانه ی لغت در چنین فضائی خواننده را دچار حیرت می کند و این اتفاق در فضائی می افتد که فصل اول آن به نثر شباهت بیشتری دارد .
همیشه ی بغل کردن هایت
کرگدنی که در آغوشم بیدار می شود
شکل تف کردن تجربه ای ست
که با دایره ها در میان می گذاری.
تناسب هایی که میان تف کردن و کرگدن و دایره های بسته دیده می شود؛ زمینه را برای نگاه تازه به پدیده ها ی موجود در اطراف شاعرباز می گذارد و موجب تحول در زبان شاعر می شودتا بستری تازه در میان رابطه ها باز کند و نمود و بود خود را آشکارنماید . این امر به سادگی میسر نمی شود ، مگر با کسب تجربه از آن چه ذهن شاعر را در گیر موضوعات متنوع کند تا نتیجه ی حاصل از آن شورشی علیه بی بی اش باشد .
تحرک، علیه تشنگی تحریک می کند
و در عجبم که از تو مجسمه ای زیر ناخنهایم
چرا نساخته اند!؟
هماهنگی و تناسب واژگان در مصراع ارتباط کلامی را محکم وحرکت شعر را بیشتر می کند و جستجوی شاعر را در رسیدن به معانی دلخواه سرعت می بخشد .
سنگی
که سالها
گوشهی ابروهایت
قبرستان قدیمی من بود
در توضیحات شناسنامه
نام کودک من مرگ است
و نام خانوادگی
انار کوچکیست در حاشیه ی رود
دسته: