از من بیاموز
با من بیامیز
چنان به چرخ در آ
که آدمیزاد
همخوانِ پروازِ کبوترهایِ چاهی شود
می نویسم تا به گناه نیفتم
تا نگویم که …
اینست مشقِ من
تا عادت به قانونِ آدمی کنم
اندوهگین باشم و دلتنگ
خسته و خالی از تو
خالی از من
من هنوز هم
مُهرِ بر سینه را
در آینه یِ تصور خود می نگرم
و به تصویر تو خیره می مانم
فرصت را بو می کشم
همه ی آنچه که از تو دریافته ام
محبوس خویش می سازم
و به خواهشِ آینه ام
نفس نمی کشم
تا لحظه جان پذیرد و …
یادت هست ؟
لحظه یِ اشک تو
و فرصتِ آغوش من
آفرینشی از بودن
سمفونی تردید سینه هایت
برای رهایی از بغض هایِ ناگفته
یادت هست ؟
ـ کوچه ای خلوت برای دست هایمان
شب
و تنهایی
و … ـ
چگونه تو را می توان نوشت
اگر جرأتی ندهی کلام را
یا به خوانش ات پاسخی .
اینک
من مانده ام
با ته مانده یِ نوشته هایم
ردِ خیسی از سیاهیِ نستعلیقِ چشمانت
مُهری به یادگار
و آغوشی عمیق و مانا
به قیمتِ تمامِ …
_____________________
مهدی جلالی سروستانی
تولّد : ۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۹ ش
جلالی فارغ التّحصیل رشته کارگردانی ـ بازیگری از مؤسّسه ی سینمایی اندیشه و هنر تهران است . از مهم ترین فعّالیّت های هنری وی می توان به تأسیس کارگاه نمایشی « بی تا » از ۱۳۷۵ش و تشکیل « گروه فرهنگی هنری بی تا » با مجوّز رسمی از اداره ی کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر اشاره نمود .
دسته: