شبیه ماه شده بودی
شبی که غبار راه
از تن خسته زدودی
هاله بستی به کرشمه و
کهکشان پرچین باغت بود
عشق ، طنین شد و
درسینه ات نشست
حریم دوستی نشکستی
گرچه دریا در چین دامنت
متلاطم بود
پروانه بودیم ما
و تو خورشید از آستینت
می چکید
سوز دیگری داشت نی آن شب
رود از نفس افتاده بود
وشاخه ها از گونه های تو
انار می چیدند
دسته: شعر | نويسنده: admin
|