۱ ـ
از جایی شروع می شوی/ که ادامه اگر داشته باشد مرگ / وصله ی ناجور ِ دلت می شود ،/
دستی / که به بند می کشد آتش را /
از جایی شروع/ که خیس اگر ببارد خاموش / جهانی فرو می غلطد از تن/
( سنگی که لنگ مانده است / از دست و پای رودخانه ، کش می آید /)
در کجای خانه ی باد آرام می گیرد
از همین جا شروعت کرده ام /و سطرها اگر بگذارند/
تکه های صیقل خورده ات/
چسبیده به جغرافیای کاغذ / ریشه از رنگ ها می گیرند .
ریخته در آمد و شد کلاغی / که مرا می برد /که از من می پرد /
و چه زردها از افتادنم / قصه می شوند
ریشه بر طنابی بسته ای / که شروعم می کند /
باد دست بر دارم نیست
از “هر جای ِ ” شروعت / به پایان مسیری می رسی /
که در ابتدای ات من به پایان رسیده ام
۲ ـ « دلم را از پیراهن تو بیرون »
آفتابی که بیدار نمی شود را// در ملحفه ای که پیچیده… / بیدار کرده اند / عقربه ها
باید خیابان بشوم/از چاله ای به چاه //که سیلی بزند توی دهان شهر /
و دلم را // از پیراهن تو بیرون بکشد / که چاقو را/ تنها برای بریدن ساخته اند
بریدن از تنِ به گرگ کشیده خود آیه ایست/
که از همه ی کتابهای کهنه می توانی بو کنی // پیامبری اش را .
برای گریه ای /که از چشمهای خیابان گریخته ست /دلیل های محکمی دارم
اینکه باد/از پرت ترین کوچه /دستهایش را/در چادر زنی فرو برده که منم/
اینکه باران / از چتر ِ بی هراسم از تو فرو می افتد / ،،
طرف ِ دیگر ماجرا نیست ؟
و من که از این شهر بی سایه خلوت ترم/مرداد ِ دستهایی همسایه ام شده ست /
که پدر خوبی برای نطفه های جهان است ..
همه چیز این بازی که شلوغش کرده اند/ آدمها /آیا/تقسیم اندوه ترک خورده ی مرا /
سُر می خورند به بوسه هایی/ که ازنیش ِ خنده /باز مانده اند پیراهنم را؟
شاید این بازی قدیمی / تکرارکودکی ِ دختریست /
که مادر شده ست عروسکهایت را.
اما چقدر؟ / و چند بار / دلتنگ یاقوتی می شوی / که از انار گونه هایش لبخند می شکند ؟//
صفی طویل / که خون به چشم ملحفه آورده ست // گواه زنده ی گرگی ست /
که کلماتم را دریده است .
دسته: