دو شعر از زهرا گریزپا |
|
۱
هراسان
چون رفتار باد با درخت
چون پیراهنی زخمی
برمیخ
ایستاده ای
با سنگی در مشت
با پیراهنی
از پرچمی
در سرزمینی
بی نشان
هرکلمه خنجری است بر سینه ی دفتر
هرتکه کوه سنگ قبری است
ایستاده
گاهی اندوهی
کوهی را می شکافد
ورودخانه ای را
سنگی
ایستاده ای
روبه زخم
در سرزمینی تلخ
چون درختی در مراسم اعدام
۲
گنجشکها
دنبال کلمه اند
برای قصیده ای بلند
در رثای درخت
باد
پیراهنی سپید را
تکان می داد
اما خونت
چطور می توانست بایستد
وخیابانی راشلوغ نکند؟
آیا گلوله ای نبود
که این همه درخت را زمین گیر کرد
وقلبی را عاشق؟
مرگ کودکی کنجکاو بود
که یکی یکی
ما را تجربه می کرد
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
|
|