بار دیگر هم، قطاری سمت گیلان می رود
ریل دوزخ در مسیرش تا زمستان می رود
در سکانسِ کوپه از فیلمِ عجیبِ « انتقام! »
اضطرابی بعدِ کاتِ کارگردان می رود
اتّفاقِ واگن سه، بوده دعوایی شدید
ـ مثل تیری تویِ چشم بُهتِ چوپان می رود ـ
کوهِ وحشت، ساخت را وی، بعد تونل، بی گمان
سوتِ ممتد می شود تا گوشِ تهران می رود
با کتابِ شاملو در… کافه موکاآآآ..هیس نگو!
ناز و خوشگل این تِرَن در زیر باران می رود
سانس آخر، سینما، در پرده عزرائیل داشت
آمبولانسی آن طرف تر در خیابان می رود
دسته: