در عقل رودخانه چه پنهان بود , در ذهن بی تکلفی ماهی ها
در روحِ سایه روشنِ این جنگل, بین سپید ها و سیاهی ها
در خشم کودکانه ی آدم ها , پشتِ درنگ های ترافیکی
تصمیم عاقلانه ی حیوانات در انتخاب ها و دوراهی ها
در خلوتِ مچاله ی میدان ها , تکثیر دردنامه ی صبح و عصر
قانونی بی مسامحه ی جنگل در تیتر ها و کاغذکاهی ها
رنجی که می کشم نه که از جنگل , رنجی که می کشم نه که از شهر است
از کم “تن” ی و بیش “تن آرایی” است , از کم “سر” ی و بیش کلاهی ها
دنیای تیر ها و تعارف ها , دنیای زخم ها و نوازش ها
دنیای بغض ها و تلنگر ها , دنیای نسل ها و تباهی ها
پشت هبوطِ شیشه ایِ جنگل , دنیای من حقیقت تلخی بود
پنهان تر از تمام سپیدی ها , پیداتر از تمام سیاهی ها
دسته: