۱ ـ
دنیای با احساس شاعروار ، تکراری ست
چیزی شبیه عشق و هجر یار ، تکراری ست
بگذار ، تا شیطان درونت غوطه ور گردد
این فردِ با ایمانِ خوش کردار ، تکراری ست
یک دم بمان همراه این گیتار برقی ها
دیگر صدای دلنشینِ تار ، تکراری ست
این نسل ، نسلِ شعرِ تلخ و حُزن و اَندوه است
اشعار با احساس ما انگار ، تکراری ست
دیروز را از ترس مردن ها تلف کردیم
امروز اما کشتن و کشتار ، تکراری ست
روزی به جرم عاشقی ، روزی به جرم عشق
باور کنید این چوبه های دار ، تکراری ست
هر روزمان تکرار عمر رفته بر باد است
باری ، که این تکرار ِ در تکرار ، تکراری ست
۲ ـ
مادرم گریه می کند هرشب
پدرم درد / میکشد سیگار
جُنگ نوروز یک هزار و مرگ:
پخش دیدارِ خون و چوبه ی دار
خانه ی غمزده به لطف شما
قهقهه می زند به تلوزیون
طنز اخبار داخلی داریم
با میان پرده های گوناگون
خنده ی واژه های زندانی
گریه ی واژه ی دموکراسی
«شاملو» های بی در و پیکر
«ساسی مانکن» های وسواسی
عید نوروز یک هزار و …جنگ
عطش روزهای تکراری
باز جنگِ میانِ هیچ و هیچ
باز کابوس های بیداری
شعر من گریه می کند هر شب
شعر من درد می کشد از درد
طعنه هایی که روزگارم شد
طعنه هایی که مرد مردم کرد
عید نوروز یک هزار و … نهنگ
شادی لحضه های بی تحویل
مادرم…درد…پدرم…غصه
باز هم خنده ها ، بدون دلیل
«تا ابد زندگی پس از مُردن»
باز هم گریه های دانشجو
باز هم نا امیدیِ « استاد » :
ـ درس های نگفته ام پس کو؟
عید نوروز یک هزارو… شعر
باز بوی بهار و بوی بهار
باز سال جدید می آید
باز تکرار و باز هم تکرار…
دسته: