۱ ـ
یک عمر درون خویش آوار شدم
پا بر سر دل نهاده، هشیار شدم
از بس به طناب عقل رفتم ته چاه
آخر به دل خودم بدهکار شدم !
۲ ـ
من، جدول حل نکرده ی تاریخم
یک طفل بغل نکرده ی تاریخم
جغرافی روح من، چپاول شده است
من، بمب عمل نکرده ی تاریخم !
۳ ـ
من قصه ی مرد خسته ای هستم که…
پیشانی زخم بسته ای هستم که…
درد است که در خاطره هایم جاری است
من پنجره ی شکسته ای هستم که…!
۴ ـ
خاموشی یک ستاره درمن پیداست
سردرگمی هزاره در من پیداست
من قصه ی سرخوردگی تاریخم
تنهایی پنج قاره، در من پیداست !
۵ ـ
یک عصر پر از بهانه ی چشمانت
درگوشه ی شاعرانه ی چشمانت
من باشم و چای داغ و حافظ خوانی
من باشم و قهوه خانه ی چشمانت
۶ ـ
به سیمین دانشور
در غربت زخم و خون، نشستی بانو
با عشق و تب و جنون، نشستی بانو
وقتی که جلال روزگارانت رفت
یک عمر، به سووشون نشستی بانو !
۷ ـ
برای مادرم
در حسرت پرواز، تپیدی یک عمر
هی دور خودت پیله تنیدی یک عمر
من زخم غریب بالهایت بودم
در خویش، مرا درد کشیدی یک عمر!
۸ ـ
اینگونه عجیب اگر شده بی کسی ام
درغـربت و آه، سر شده بی کسی ام
این جشــن، به افتخار تــنهاییم است
یک سال بزرگــتر شده، بی کسی ام !
۹ ـ
هی قافیه بستیم و رباعی گفتیم
هی وزن شکستیم و رباعی گفتیم
آنشب که خدا به خانه ام آمده بود
تا صبح، نشستیم و رباعی گفتیم !
۱۰ ـ
به اردیبهشت ترین، استاد قیصر امین پور
از دوری یار رفته ای لبریزی
از صبر و قرار رفته ای لبریزی
در غربت ایستگاه رفته، عمریست
از سوت قطار رفته ای، لبریزی !
دسته: