من آن مردم که از روز ازل در انتظار توست
همان مردی که عاشق پیشه ی چشم خمار توست
بیا نزدیک تر خورشید من، واکن قبایت را
که امید بقا در تابش خورشید وار توست
بیا نزدیک تر بگذار تا با هم در آمیزیم
جهنم باشد این دنیا ؛ بهشتم در جوار توست
«بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم»
گل و ساقی و ساغر، جملگی در انحصار توست
به من رخصت بده تا عاشقی اسطوره ای باشم
اگرچه قصّه های عاشقانه ابتکار توست
خدای من از اول قصد با هم بودن ما کرد
گرت فال بد آمد ، مشکل از پروردگار توست
دسته: