۱ ـ
خانه ام می لرزد
زیر بامی لرزان
در جهانی تاریک
در جهانی لرزان
۲ ـ
همه خاموشی است
این جهان،
و همه زِبری…
دیوارها،
اندوهناکند
و آسمان ابری
این همه
از نبود تو است در خانه،
که چشمش
به راه تو مانده
و دستش
در این ویرانه،
نگرانِ دستانت…
دوزخ سیاه
آتش نیست،
که
یخبندان است
چنین که نشسته به دامانت!
لَختی درنگ!
شعله ها از دلم
آتشی خواهد زد
بر این دوزخ
بر این نیرنگ!
۳ ـ
آوایت،
موج می زند
در جوش چشمه ها
ــ رها شده از برفاب زمستان ــ
و پیچان
میانِ دره های بهاری…و می درخشد
زیرِ نگاهِ تابناکت
و جوانه می زند،
سَرشاخه ی نازکِ افرا
میانِ ابرهای کبود…ماده کبکی
جوجه های تُردش را
می چَراند،
و خوشه ی گندمِ دِیم
بر زمین دانه می پاشَد،
نسیم را
که تو می وَزانی
از کوه…کاری ستُرگ است
پای نهادن
بر زمینی
که تو بر آن گذشته ای!
دسته: