چند رباعی / حسن نیکو فرید |
|
۱ _
در حنجره ام ،صدا ، توهم شده بود قلبم به تنم،تپش تپش، گم شده بود
یک حفره ، سیاهچاله ی زندگی ام می سوخت ،ولی همدم مردم شده بود
۲ _
گل روزنه ایست ،بر جهانی دیگر پروانه، سفیریست ،نشانی دیگر
یک نکته ی مغفول که من می گویم اما نه در اینجا ،که زمانی دیگر
۳ _
هجران تــرا ، نفس نفس بـاریدم در ماه ، بدنبال رخ ات ، تابیدم
چون شعله ی ترسیده ی شمعی در باد بیدار ولی، سحر سحر، خوابیدم
۴ _
صد نعره ی پتک همزمان در غوغاست بلوای سمنت و شیشه ،پولاد، بپاست
چون سیب حرام خورده است این آدم اینجا سر تاراج جهان هم دعواست
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
موسوی گفته:
سلام
شعراتون خوب بود ممنون
سرحال شدم 🙂
|
|